English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
takeoff leg U پایی که فشار برروی ان است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
edge set U فشار برروی لبههای اسکی
on U برروی
dissimulate U برروی خودنیاوردن
floating U متحرک برروی اب
dissimulated U برروی خودنیاوردن
dissimulates U برروی خودنیاوردن
dissimulating U برروی خودنیاوردن
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
axed U اسکی برروی موج
axing U اسکی برروی موج
murals U واقع برروی دیوار
mural U واقع برروی دیوار
axe U اسکی برروی موج
she gave me a kiss U برروی من بوسه داد
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
scalds U اثر اب جوش برروی پوست
scald U اثر اب جوش برروی پوست
scalded U اثر اب جوش برروی پوست
scalding U اثر اب جوش برروی پوست
epigeal U روینده برروی زمین روخاکی
belly whopper U شیرجه شناگر برروی شکم
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
criss-crossing U پایی
criss-crossed U پایی
criss-cross U پایی
planters U کف پایی
plantar U کف پایی
planter U کف پایی
criss-crosses U پایی
superimposition U قرار گیری برروی چیز دیگر
plop U صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
stay sail U بادبان نصب شده برروی دیرک
contour strip cropping U کشت نواری برروی خطوط میزان
lighter aboard ship حمل قایق وبار آن برروی کشتی
plopped U صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plops U صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plopping U صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
die U توپی که درحال افتادن برروی زمین است
cabinet prejection U نمایش اجسام برروی یک صفحه بوسیله تصاویر
hauliers U حمل کننده محمولههای سنگین برروی جاده
haulier U حمل کننده محمولههای سنگین برروی جاده
heliogravure U گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
push bike U دوچرخه پایی
push bikes U دوچرخه پایی
pedaling U پدال پایی
pedalled U پدال پایی
pedal U پدال پایی
pedalling U پدال پایی
pedals U پدال پایی
pumiceous U سنگ پایی
polypody U هزار پایی
shoepac U کفش دم پایی
bicycles U دوچرخه پایی
espadrille U کفش دم پایی
pedaled U پدال پایی
pantof U کفش سر پایی
panton U کفش دم پایی
papoosh U کفش سر پایی
pantof U کفش دم پایی
bicycle U دوچرخه پایی
pedicab U سه چرخه پایی
shoepack U کفش دم پایی
territoriality U بوم پایی
velocipede U دوچرخه پایی
elephantiasis U پیل پایی
footrest U زیر پایی
foot starter U استارتر پایی
foot pedal U پدال پایی
foot operated starting switch استارتر پایی
foot brake U ترمز پایی
footy U پادار پایی
footholds U زیر پایی
foothold U زیر پایی
foot control کنترل پایی
flotsam U کالاهایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
flotsam and jetsam U کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
pumicestone slag U سرباره سنگ پایی
modulus of rigidity U ضریب سخت پایی
an odd slipper U یک لنگه کفش سر پایی
coefficient of rigidity U ضریب سخت پایی
tarsal U مچ پایی استخوان قوزک پا
lubberliness U بی دست و پایی ناازمودگی
ambulatory psychotherapy U روان درمانی سر پایی
foot starter U راه انداز پایی
defendance need U نیاز خویشتن پایی
kick starter U راه انداز پایی
treadle press U ماشین چاپ پایی
sound frack U محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
melodion U یکجور ارگ دستی یا پایی
subbass U کلیدرکاب پایی ارگ وپیانو
foot operated starting switch U کلید راه انداز پایی
lubberly U از روی کودنی یابیدست و پایی
to muff a catch U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
melodeon U ارگ پایی یا دستی نوعی نی کوچک
foot pedal switch سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
lighter aboard ship نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
pivot foot U پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
lead U پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
leads U پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
xerographic U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
deck cargo U بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
ptomaine U مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
bunt U فشار با سر
pressure curve U خم فشار
pressor U فشار زا
pressuring U فشار
sense of pressure U حس فشار
pressure sense U حس فشار
distraint U فشار
thrusting U فشار
thrusts U فشار
low pressure U فشار کم
hydraulic pressure U فشار اب
line of thrust U خط فشار
weight U فشار
isopiestic U هم فشار
thrust U فشار
pressing U فشار
barometric pressure U فشار جو
fantod U فشار
back pressure U پی فشار
back iron U بن فشار
ice push U فشار یخ
atmospheric pressure U فشار جو
isobare U هم فشار
pushes U فشار
pushed U فشار
atmospheres U فشار جو
constraint U فشار
push U فشار
presses U فشار
atmosphere U فشار جو
violence U فشار
growing pains U فشار
brunt U فشار
zipped U فشار
zipping U فشار
isobar U هم فشار
zips U فشار
pressure vessel U فشار
exertions U فشار
exertion U فشار
tensions U فشار
stress U فشار
stressing U فشار
stroking U فشار با پا
strains U فشار
strokes U فشار با پا
stroked U فشار با پا
stroke U فشار با پا
total pressure U فشار کل
strain U فشار
stresses U فشار
tension U فشار
compression U فشار
impacts U فشار
impact U فشار
isobar U تک فشار
press U فشار
pressured U فشار
water pressure U فشار اب
pressures U فشار
zip U فشار
isobars U تک فشار
pressure U فشار
isobars U هم فشار
hydraulic pressure U فشار هیدرولیکی
wind pressure U فشار باد
high tension magneto U مگنت پر فشار
high tension U فشار قوی
The pressure of the atmosphere U فشار جو ؟( اتمسفر )
gage pressure U فشار گیج
tension adjustment میزان فشار
gage pressure U فشار مانومتری
gossypium U داروی فشار
group pressure U فشار گروهی
head loss U افت فشار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com