English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
lowpass U پایین گذار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down U سوی پایین بطرف پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
over- U گذار
over U گذار
transition U گذار
transitions U گذار
auctioneer U حراج گذار
swindlers U کلاه گذار
investors U سرمایه گذار
swindler U کلاه گذار
investor U سرمایه گذار
auctioneers U حراج گذار
blazers U علامت گذار
innovator U بدعت گذار
innovators U بدعت گذار
marker pen علامت گذار
crossing site U محل گذار
coder U رمز گذار
deepositor U ودیعه گذار
founders U بنیان گذار
foundering U بنیان گذار
punctuator U نقطه گذار
dotter U نقطه گذار
discriminator U فرق گذار
differentiator U فرق گذار
blazer U علامت گذار
depositor U امانت گذار
demographic transition U گذار جمعیت
founder U بنیان گذار
foundered U بنیان گذار
contributory U خراج گذار
pawnor U رهن گذار
legislators U قانون گذار
legislator U قانون گذار
nomographer U قانون گذار
shelver U در قفسه گذار
shelver U در تاقچه گذار
space bar U فاصله گذار
spotter U خال گذار
tapper U توپی گذار
bypass U کنار گذار
bypassed U کنار گذار
bypasses U کنار گذار
pledgor U رهن گذار
pledgor U وثیقه گذار
pracitcable U گذار کردنی
pricer U قیمت گذار
prizer U قیمت گذار
oviparous U تخم گذار
legislative U قانون گذار
bypassing U کنار گذار
mortgagor U رهن گذار
salver U مرهم گذار
tracklayer U ریل گذار
transit time U زمان گذار
transition period U دوره گذار
transition state U حالت گذار
outdoor recreation U گشت و گذار
zoogenic U بچه گذار
impressionistic U برداشت گذار
trend-setter U بدعت گذار
tracked layer U ریل گذار
mark sense U نشان گذار
salvers U مرهم گذار
heretics U بدعت گذار
heretic U بدعت گذار
accomodating U منت گذار
assessor U خراج گذار
bailer U امانت گذار
bailor U امانت گذار
trend-setters U بدعت گذار
insurant U بیمه گذار
grounder U پایه گذار
grounder U کار گذار
handler U دسته گذار
handlers U دسته گذار
graduator U درجه گذار
instaurator U بنیاد گذار
grader U نمره گذار
lienee U وثیقه گذار
racers U مسابقه گذار
insured U بیمه گذار
racer U مسابقه گذار
legator U میراث گذار
valuer U قیمت گذار
legislatrix U قانون گذار زن
valuers U قیمت گذار
encoder U رمز گذار
marker U نشان گذار
markers U نشان گذار
legiskative U قانون گذار
legislatress U قانون گذار زن
buoy tender U کشتی بویه گذار
testator U شاهد میراث گذار
subcaliber U تفنگ اثر گذار
burst gate U لامپ پیام گذار
dan layers U شناوه بویه گذار
buoy tender U ناو بویه گذار
money lender U پول به بهره گذار
free capital U سرمایه گذار پولی
mine layer U کشتی مین گذار
miscreant U بدعت گذار خبیث
truster U ودیعه گذار اعتباردهنده
minelayer U ناو مین گذار
uniparous U هر باریک تخم گذار
minelayer U کشتی مین گذار
dan runner U کشتی بویه گذار
spacebar U کلید فاصله گذار
net laying ship U کشتی تور گذار
dot generator U مولد خال گذار
depositor U ودیعه گذار مودع
position control U پیچ مرکز گذار
You are not pulling my leg , are you ? U نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
spademan U نفر خرج گذار توپ
truster U باور کننده امانت گذار
parentheses free nataton U نشان گذار بدون پرانتز
pathfinders U هواپیمای علامت گذار مسیر
pathfinder U هواپیمای علامت گذار مسیر
to mince matters U از گفتن راستی فرو گذار کردن
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
range ladder U تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
nomothetes U کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
loader U خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
encipher U تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
encrypt U تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار
sentinel U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinels U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
winters U قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
winter U قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
neath or neath U پایین تر
infara U پایین
bal U از مچ پا به پایین
below U پایین
lowering U پایین تر
below <adv.> U در پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
bottom U پایین
further down U پایین تر
submiss U پایین
shitu U پایین
hereafter <adv.> U در پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
tailwater U پایین اب
subteen U پایین تر از سن 31
neath or neath U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
low U پایین
lowers U پایین تر
bottoms U پایین
infara U پایین تر
lowered U پایین تر
lower limit U حد پایین
beneath U پایین تر
sub- U یا پایین تر
vide infara U پایین
dowm U پایین
de- U پایین
lower U پایین تر
down U پایین
lower U پایین
short U پایین تر
low level U پایین
hypogenous U پایین رو
beneath U پایین
shortest U پایین تر
down stairs U پایین
underneath U پایین
flattest U پایین
lower most U پایین تر
flat U پایین
shorter U پایین تر
nutant U پایین افتاده
download U بارگیری پایین
minor U پایین رتبه
nether world U جهان پایین
dim light U نور پایین
low frequency U فرکانس پایین
downward compatibility U سازگارمتمایل به پایین
desceht U پایین امدن
nutate U پایین افتادن
downfield U میدان پایین
down stroke U ضربه رو به پایین
oars down U پارو پایین
down draft U جریان رو به پایین
down current U جریان رو به پایین
hereinbelow U ازاین پایین تر
hereinbelow U در پایین این
overhand U از پایین ببالا
foot U پایین بادبان
on the down grade U پایین رونده
downward stroke U ضربه رو به پایین
disrate U پایین اوردن
downfeed U تغذیه رو به پایین
downmost U پایین ترین
low pass U پایین گذر
bottommost U پایین ترین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com