English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
relictoin U پایین رفتن اب و نمایان شدن زیر اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to get down U پایین رفتن
go down U پایین رفتن
to go down U پایین رفتن
to sink in the scale U پایین رفتن
comedown U پایین رفتن
bump U بالا و پایین رفتن
reflow U فرونشینی پایین رفتن
schuss U مستقیما ازسراشیب پایین رفتن
swaying U بالا و پایین رفتن ناو
To decrease. To lower. U پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
heaving U بالا و پایین رفتن ناو
pitches U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
sensible U نمایان
ostensible U نمایان
visible U نمایان
seeming U نمایان
salient U نمایان
feat U فتح نمایان
rousing U نمایان رایج
standaway U نمایان بر بدن
egregious U برجسته نمایان
feats U فتح نمایان
detection U نمایان سازی
dominant U نمایان عمده
down U سوی پایین بطرف پایین
peered U نمایان شدن بنظررسیدن
peer U نمایان شدن بنظررسیدن
he smells of oil U اثارمطالعه از او نمایان است
visible U نمایان قابل رویت
peering U نمایان شدن بنظررسیدن
sensibly U بطور نمایان یا محسوس
gest U کار نمایان هم صحبت
gallery hit or stroke U ضربه یاضربت نمایان
geste U کار نمایان هم صحبت
libration of the moon U جنبش نمایان ماه
detects U کشف کردن نمایان ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
actimeter U نمایان ساز [جنبش بدن]
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
detected U کشف کردن نمایان ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
bubble horizon U افق نمایان از زیر ابر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
inartistically U بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
features U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
featured U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
feature U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
NCR paper U نوشته هم روی کاغذ نمایان میشود
featuring U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
parpen U سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
libration U جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
molif U شکل نمایان شکل عمده
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
lower U پایین تر
hypogenous U پایین رو
down U پایین
dowm U پایین
down stairs U پایین
sub- U یا پایین تر
flattest U پایین
flat U پایین
infara U پایین تر
low U پایین
lowering U پایین تر
lowers U پایین تر
neath or neath U پایین تر
lowered U پایین تر
bal U از مچ پا به پایین
infara U پایین
shitu U پایین
tailwater U پایین اب
bottoms U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
bottom U پایین
short U پایین تر
shorter U پایین تر
shortest U پایین تر
low level U پایین
subteen U پایین تر از سن 31
neath or neath U پایین
further down U پایین تر
beneath U پایین تر
hereafter <adv.> U در پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
lower U پایین
below <adv.> U در پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
underneath U پایین
lower limit U حد پایین
beneath U پایین
lower most U پایین تر
vide infara U پایین
below U پایین
submiss U پایین
de- U پایین
depression U پایین دادن
From top to bottom. U ازبالاتا پایین
descend U پایین امدن
depressions U پایین دادن
At lower levels. U در سطوح پایین تر
lowest U پایین ترین
low energy U انرژی پایین
look down U پایین امدن
top-down U از بالا به پایین
low altitude U ارتفاع پایین
low wing U بال پایین
let down U پایین کردن
top down U از بالا به پایین
lower class U طبقه پایین
low activity U فعالیت پایین
lower classes U طبقه پایین
to set down U پایین اوردن
beneath U از زیر پایین تر از
lower bound U کران پایین
to reach down U پایین اوردن
go dan barai U رد کردن از پایین
subordinating U فرعی پایین تر
nether U زیر پایین
nether U واقع در پایین
drives U ضربه از پایین
lee U پایین باد
hereinbelow U در پایین این
hereinbelow U ازاین پایین تر
up and down U بالا و پایین
downward U پایین زیرین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
face down feed U خورد رو به پایین
shuts U پایین اوردن
shut U پایین اوردن
downstairs U طبقه پایین
infrahuman U پایین تر از انسان
downward compatible U سازگار رو به پایین
subordinates U فرعی پایین تر
downward movement U حرکت رو به پایین
subordinated U فرعی پایین تر
subordinate U فرعی پایین تر
descends U پایین امدن
downward U روبه پایین
downward swing U نوسان رو به پایین
downward travel U ضربه رو به پایین
drive U ضربه از پایین
undermost U پایین ترین
low frequency U فرکانس پایین
degrade U پایین دادن
to bring down U پایین اوردن
foot U پایین بادبان
lower most U پایین ترین
lower threshold U استانه پایین
catabatic U پایین اینده
lowermost U پایین ترین
lowpass U پایین گذار
shutting U پایین اوردن
minor U پایین رتبه
to come down U پایین امدن
lower mast U دکل پایین
low level U در سطح پایین
low order U پایین رتبه
low order U مرتبه پایین
low pass U پایین گذر
on the down grade U پایین رونده
low resolution U تفکیک پایین
low resolution U وضوح پایین
lower limit U کران پایین
to beat down U پایین اوردن
mean low water U اب پایین میانگین
the valley lies below U ده در پایین است
res U noitaloseR پایین
oars down U پارو پایین
push down stack U پایین فشردنی
overhand U از پایین ببالا
pushdown U پایین فشردنی
prolapsus U پایین افتادگی
prolapse U پایین افتادن
prolapse U پایین افتادگی
alow U روبه پایین
nutate U پایین افتادن
nutant U پایین افتاده
the masses U دستههای پایین تر
the lower world U جهان پایین
submaxilla U ارواره پایین
bottommost U پایین ترین
downstream U پایین دست
downstream U پایین رود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com