Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mark down
U
پایین اوردن قیمت
markdown
U
پایین اوردن قیمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mark-down
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
roll back
U
قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
Other Matches
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
underprice
U
قیمت پایین تراز قیمت بازار
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
loss leader
U
کالایی که با قیمت پایین
to bring down
U
پایین اوردن
shutting
U
پایین اوردن
to reach down
U
پایین اوردن
disrate
U
پایین اوردن
shut
U
پایین اوردن
shuts
U
پایین اوردن
bate
U
پایین اوردن
to beat down
U
پایین اوردن
to set down
U
پایین اوردن
rock bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
lowered
U
پایین اوردن لوله
lowers
U
پایین اوردن لوله
to take down
U
نوشتن پایین اوردن
lower
U
پایین اوردن لوله
lowering
U
پایین اوردن لوله
pull down
U
پایین اوردن تخفیف دادن
to shut down
U
تعطیل شدن پایین اوردن
lowers
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
lower
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowered
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowering
U
: پایین اوردن تخفیف دادن
dumping
U
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
to scale down
U
پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن
to weigh down
U
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
elevation
U
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevations
U
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
cost plus pricing
U
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost
U
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
U
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
U
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
normal price
U
قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
down
U
سوی پایین بطرف پایین
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
spiral of wages and prices
U
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
grasps
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
treasure
U
ذی قیمت
prices
U
قیمت
bourse
U
قیمت
valueless
U
بی قیمت
wage price spiral
U
قیمت
wage price guideline
U
قیمت
all in price
U
قیمت کل
cost
U
قیمت
above rubies
U
بی قیمت
value
U
قیمت
PR
U
قیمت
values
U
قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif&
U
قیمت
valuing
U
قیمت
quotation
U
قیمت
cif
U
قیمت
quotations
U
قیمت
price
U
قیمت
At the price of. At the cost of .
U
به قیمت
nominal
U
کم قیمت
worth
U
قیمت
price limit
U
حد قیمت
price line
U
خط قیمت
priceless
U
بی قیمت
set (one) back
<idiom>
U
قیمت
high priced
U
پر قیمت
equivalent
U
هم قیمت
equivalents
U
هم قیمت
invalued
U
بی قیمت
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
در پایین
below
U
پایین
neath or neath
U
پایین
lower limit
U
حد پایین
neath or neath
U
پایین تر
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
در پایین
subteen
U
پایین تر از سن 31
flat
U
پایین
lowered
U
پایین تر
lower
U
پایین تر
shitu
U
پایین
de-
U
پایین
below
<adv.>
U
در پایین
submiss
U
پایین
hereafter
<adv.>
U
در پایین
lower most
U
پایین تر
infara
U
پایین تر
infara
U
پایین
flattest
U
پایین
low level
U
پایین
further down
U
پایین تر
bottoms
U
پایین
bottom
U
پایین
tailwater
U
پایین اب
vide infara
U
پایین
hypogenous
U
پایین رو
bal
U
از مچ پا به پایین
subatmospheric
U
پایین تر از جو
lower
U
پایین
beneath
U
پایین
dowm
U
پایین
lowers
U
پایین تر
down stairs
U
پایین
beneath
U
پایین تر
short
U
پایین تر
shorter
U
پایین تر
shortest
U
پایین تر
underneath
U
پایین
low
U
پایین
down
U
پایین
lowering
U
پایین تر
sub-
U
یا پایین تر
bottom price
U
حداقل قیمت
repurchase price
U
قیمت بازخرید
ruling price
U
قیمت روز
final price
U
قیمت نهائی
just price
U
قیمت منصفانه
just price
U
قیمت عادلانه
proper price
U
قیمت عادله
bottom price
U
کمترین قیمت
target price
U
قیمت موردنظر
worthless
U
ناچیز و بی قیمت
high value
U
گران قیمت
sopt price
U
قیمت نقد
highest price
U
بالاترین قیمت
high dollar value
U
سنگین قیمت
list price
U
قیمت فاکتور
sopt price
U
قیمت روز
half fare
U
نصف قیمت
big ticket
U
گران قیمت
basic standard cost
U
قیمت استاندارد
low price
U
قیمت پائین
low price
U
قیمت کمتر
basic price
U
قیمت مبنا
basic price
U
قیمت پایه
sale price
U
قیمت حراج
sale price
U
قیمت فروش
base price
U
قیمت مبنا
base price
U
قیمت پایه
price floor
U
حداقل قیمت
deflation
U
تنزل قیمت
basic standard cost
U
قیمت پایه
final price
U
اخرین قیمت
terminal price
U
قیمت تحویل
last price
U
قیمت اخر
selling price
U
قیمت فروش
terminal price
U
قیمت نهائی
fixed price
U
قیمت ثابت
regular price
U
قیمت عادی
fair price
U
قیمت مناسب
freightage
U
قیمت حمل
basis price
U
قیمت پایه
basis price
U
قیمت مبنا
average revenue
U
قیمت عادی
basis
U
قیمت واحد
cost unit
U
قیمت واحد
constant cost
U
قیمت ثابت
competitive price
U
قیمت جاری
competitive price
U
قیمت رقابتی
standard price
U
قیمت پایه
standard price
U
قیمت استاندارد
supply price
U
قیمت عرضه
supply price
U
قیمت تولیدکننده
fair price
U
قیمت عادلانه
close price
U
قیمت نزدیک
claimers
U
اسبهای هم قیمت
conversion price
U
قیمت تبدیل
cut rate
U
تنزل قیمت
equilibrium price
U
قیمت تعادل
quoted
U
قیمت دادن
excess price
U
قیمت اضافی
excess price
U
اضافه قیمت
cost push
U
فشار قیمت
least price
U
حداقل قیمت
factor price
U
قیمت عوامل
fair price
U
قیمت منصفانه
current price
U
قیمت جاری
asking price
U
قیمت آخر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com