English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outpost U پایگاه مرزی
outposts U پایگاه مرزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
queries U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregates U تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
roll back U کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
aggregate U تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
station list U فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
privacy U قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
languages U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structuring U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
dense index U اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
bordering U خط مرزی
mete U : خط مرزی
bordered U خط مرزی
boundary U مرزی
paralic U مرزی
borderline U مرزی
boundaries U مرزی
border U خط مرزی
marginal U مرزی
frontier treaty U معاهده مرزی
frontalier U یکان مرزی
mete U سنگ مرزی
frontalier U نیروهای مرزی
marchland U زمین مرزی
exterritorial U برون مرزی
extraterritorial U برون مرزی
border installations U تاسیسات مرزی
frontier U خط فاصل مرزی
rubicon U مرز خط مرزی
oversea U برون مرزی
limiting voltage U ولتاژ مرزی
marginal check U مقابله مرزی
extraterritoriality U برون مرزی
marginal check U برسی مرزی
critical frequency U فرکانس مرزی
marginal checking U بررسی مرزی
border stone U سنگ مرزی
boundary layer U لایه مرزی
boundary effect U اثر مرزی
borderline state U حالت مرزی
boundar trench U نهرچه مرزی
boundary surface U سطح مرزی
marginal consciousness U هشیاری مرزی
marginal test U ازمون مرزی
cleavage plane U سطح مرزی
boundary trench U نهرچه مرزی
borderline schizophrenia U اسکیزوفرنی مرزی
border land U زمین مرزی
boundary conditions U شرایط مرزی
extraterritoriality U حقوق برون مرزی
catchment U حوزه ابریز مرزی
exterritoriality U حقوق برون مرزی
coastal frontier U نوار مرزی ساحلی
costal frontier U نوار مرزی ساحلی
borderline psychosis U روان پریشی مرزی
surface boundary layer U لایه مرزی سطح
high seas U ابهای برون مرزی
terry U سربازمدافع مرزی انگلیس
frontalier U جزو یکان مرزی
inland U درون مرزی داخله
barrier combat air patrol U گشتی مرزی هوایی
borderline mental deficiency U نقص عقلی مرزی
laminar boundary layer U لایه مرزی خطی
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation U عقب ماندگی ذهنی مرزی
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
boundaries U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
service line U خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line U حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
drop shot U ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
reynolds stress U تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
posts U پایگاه
posted U پایگاه
post- U پایگاه
aboard U در پایگاه
campound U پایگاه
platform U پایگاه
lodgment or lodge U پایگاه
site U پایگاه
station U پایگاه
sited U پایگاه
stations U پایگاه
sites U پایگاه
status U پایگاه
stationed U پایگاه
platforms U پایگاه
post U پایگاه
height of site U ارتفاع پایگاه
hardened site U پایگاه مقاوم
filbert base U پایگاه دروغین
filbert base U پایگاه فریبنده
home port U پایگاه اصلی
base camp U پایگاه مبنا
achieved status U پایگاه اکتسابی
advance base U پایگاه جلو
air force base U پایگاه هوایی
automatic take U تغییر پایگاه
base command U فرماندهی پایگاه
base defense U پدافند از پایگاه
base defense U پدافند پایگاه
base development U تهیه پایگاه
base development U ساختن پایگاه
base map U نقشه پایگاه
base of operations U پایگاه عملیات
battle station U پایگاه رزمی
battle station U پایگاه جنگی
data base U پایگاه داده ها
encampments U اردو پایگاه
defense base U پایگاه پدافندی
data bank U پایگاه داده
data bank U پایگاه داده ها
data banks U پایگاه داده
data banks U پایگاه داده ها
defense base U پایگاه دفاعی
space station U پایگاه فضایی
space stations U پایگاه فضایی
air base U پایگاه هوایی
air bases U پایگاه هوایی
encampment U اردو پایگاه
class status U پایگاه طبقهای
professional status U پایگاه حرفهای
vacation camp [American E] U پایگاه تابستانی
knowledge base U پایگاه اگاهی
spaceport U پایگاه فضایی
database U پایگاه داده ها
databases U پایگاه داده ها
space platform U پایگاه فضایی
knowledge base U پایگاه دانش
knowledge base U پایگاه معلومات
home port U پایگاه مادر
naval base U پایگاه دریایی
naval station U پایگاه دریایی
landing site U پایگاه فرود
social status U پایگاه اجتماعی
database management U مدیریت پایگاه داده ها
outpost U پایگاه نفوذی شطرنج
socioeconomic status U پایگاه اجتماعی- اقتصادی
advanced landing field U پایگاه فرود مقدم
air beacon U برج مراقبت پایگاه
relational database U پایگاه داده رابطهای
station complement U پرسنل ثابت یک پایگاه
base running U دویدن بسوی پایگاه
dinger U دویدن به پایگاه اصلی
floating base U پایگاه شناور دریایی
active database U پایگاه دادههای فعال
corner U طرفین پایگاه اصلی
bare base U پایگاه اماده نشده
bare base U پایگاه اشغال نشده
corners U طرفین پایگاه اصلی
commodores U فرمانده پایگاه هوایی
commodore U فرمانده پایگاه هوایی
air force base U پایگاه نیروی هوایی
citadel U پایگاه مستحکم ارگ
outposts U پایگاه نفوذی شطرنج
army base U پایگاه نیروی زمینی
cornering U طرفین پایگاه اصلی
citadels U پایگاه مستحکم ارگ
distributed data base U پایگاه داده توزیعی
station complement U پرسنل خدماتی پایگاه
frameworks U مدیریت پایگاه داده
fire support base U پایگاه پشتیبانی اتش
advanced landing field U پایگاه هوایی مقدم
hardware platform U پایگاه سخت افزار
circuit clout U یک امتیاز با دویدن به پایگاه
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
data base management U مدیریت پایگاه داده ها
bridgeheads U پایگاه درکنار دریا
data base administrator U مسئول پایگاه داده ها
database structure U ساختار پایگاه داده ها
data base management U مدیریت پایگاه داده
framework U مدیریت پایگاه داده
entry U در پایگاه دادههای یا کتابخانه
data base manager U مدیر پایگاه داده
database disign U طرح پایگاه داده ها
data base analyst U تحلیل گر پایگاه داده
data base specialist U متخصص پایگاه داده
computerized data base U پایگاه دادههای کامپیوتری
hard missile base U پایگاه مستحکم موشک
naval auxiliary U پایگاه لجستیکی دریایی
data base environment U محیط پایگاه داده
exhaustive search U جستجو هر رکورد در پایگاه
footholds U جای ثابت پایگاه
foothold U جای ثابت پایگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com