Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
island
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
defensive sea area
U
منطقه پدافندی دریایی
polynia
U
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
vital area
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی
regional purchase
U
خرید از داخل منطقه پادگانی
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
intersectional service
U
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
offshore
U
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
airspace prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
defense coastal area
U
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
airspace reservation
U
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
defense sector
U
منطقه پدافندی
forward defense area
U
منطقه پدافندی جلو
air defense action area
U
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
vital area
U
منطقه حیاتی
life zone
U
منطقه حیاتی
sensitive
U
حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
drop zone
U
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
damage area
U
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace
U
منطقه عمل هوایی
control area
U
منطقه کنترل هوایی
landing zone
U
منطقه نشست هوایی
air area operations
U
عملیات منطقه هوایی
control zone
U
منطقه کنترل هوایی
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area
U
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout
U
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
area air defense commander
U
فرمانده منطقه پدافند هوایی
air defense sector
U
منطقه ماموریت پدافند هوایی
airspace warning area
U
منطقه اعلام خطر هوایی
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine
U
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
aerospace
U
فضای هوایی بالای منطقه عملیات
sweep
U
تجسس هوایی سریع منطقه دشمن
covertrace
U
منطقه عمومی پوشش شناسایی هوایی
sortie plot
U
شمای منطقه پرواز در عکاسی هوایی
control zone
U
منطقه فضای هوایی تحت کنترل
tied on
U
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
skid row
<idiom>
U
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented
U
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area
U
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
zippers
U
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
cover search
U
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
advisory area
U
منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
zipper
U
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
imagery pack
U
بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
target cap
U
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
air defense commander
U
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
combat zone
U
منطقه رزمی منطقه نبرد
remoter
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sector
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area
U
منطقه خطر منطقه تلفات
sectors
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
crossing area
U
منطقه گذار منطقه پایاب
zone of fire
U
منطقه اتش منطقه تیراندازی
remotest
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
holding area
U
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging
U
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
axial route
U
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover
U
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
demolition target
U
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
demolition guard
U
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
separation zone
U
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
sweep
U
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
area assessment
U
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air surface zone
U
منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
within
<prep.>
U
در داخل
interiors
U
داخل
lineball
U
داخل
inside
<adv.>
<prep.>
U
در داخل
aboard
U
داخل
intra
U
داخل
within
U
در داخل
interior
U
داخل
anie
U
داخل
withindoors
U
در داخل
interiorly
U
از داخل
insides
U
داخل
inside
U
داخل
impenetrable
U
داخل نشدنی
he is not in it
U
داخل نیست
imbark
U
داخل کردن
grind internally
U
داخل را ساییدن
withindoors
U
افراد داخل
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
work in
U
داخل کردن
to walk in
U
داخل شدن
incorporating
U
داخل کردن
to step inside
U
داخل شدن
incorporates
U
داخل کردن
to step in
U
داخل شدن
incorporate
U
داخل کردن
inhaul
U
به داخل کشنده
engaged in war
U
داخل جنگ
cross hair
U
خط داخل دوربین
heave in
U
کشیدن به داخل
interior wiring
U
سیمکشی داخل
interservice
U
داخل قسمت
on berth
U
در داخل بندر
interurban
U
داخل شهری
phase in
U
داخل کردن
intradivision
U
در داخل لشگر
anieoro
U
به طرف داخل
intrant
U
داخل شونده
interneuron
U
داخل عصبی
interneural
U
داخل عصبی
to play at
U
داخل شدن در
intercellular
U
داخل سلولی
interchart
U
در داخل نقشه
inward
U
داخل رونده
to work in
U
داخل کردن
intermolecular
U
در داخل ذرات
internal attack
U
تک داخلی یا تک از داخل
intraspecies
U
داخل گونهای
intraspecific
U
داخل گونهای
intratheater
U
در داخل صحنه
intercontinental
U
داخل قاره
uchi uke
U
دفاع از داخل
to queue-jump
[British E]
U
داخل صف زدن
to line-jump
U
داخل صف زدن
intern
U
داخل شدن در
interning
U
داخل شدن در
interns
U
داخل شدن در
ingratiating
U
داخل کردن
ingratiates
U
داخل کردن
to cut in line
U
داخل صف زدن
to push to the front
[of line]
U
داخل صف زدن
anieoro
U
از داخل به خارج
introgresseive
U
داخل شونده
intromit
U
داخل کردن
ingratiate
U
داخل کردن
ingratiated
U
داخل کردن
to get into
U
داخل شدن در
enter
U
داخل کردن
to cut in
U
داخل شدن
enter
U
داخل شدن
on line
U
داخل رده
inbound
U
داخل مرز
inboard
U
به سمت داخل
inboard
U
به طرف داخل
inboard
U
داخل کشتی
in and out
U
داخل وخارج
implosion
U
انفجار از داخل
implode
U
از داخل ترکیدن
immit
U
داخل کردن
to go in
U
داخل شدن
entered
U
داخل شدن
to go into
U
داخل شدن در
enters
U
داخل شدن
inhaul
U
به داخل کشیدن
entered
U
داخل کردن
ingressive
U
داخل شونده
ingoing
U
داخل شونده
enters
U
داخل کردن
inside wiring
U
سیمکشی داخل
sighting
U
دیدن از داخل دوربین
bore
U
داخل راتراشیدن سوراخ
bore
U
داخل لوله توپ
trailer tongue
[American English]
[coupling]
[British English]
U
پیوند به داخل
[در تریلر]
endoenzyme
U
انزیم داخل سلولی
sightings
U
دیدن از داخل دوربین
reentrant
U
دوباره داخل شونده
withindoors
U
اشخاص داخل منزل
plunge
U
ناگهان داخل شدن
plunged
U
ناگهان داخل شدن
plunges
U
ناگهان داخل شدن
built in
U
موجود در داخل چیزی
phase in
U
به ترتیب داخل شدن
reentrant
U
متوجه بسمت داخل
entered
U
داخل عضویت شدن
sea island terminal
U
بارانداز داخل دریا
enter
U
داخل عضویت شدن
at home and abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
cylinder jacket
U
استری داخل سیلندر
court tennis
U
تنیس داخل سالن
bores
U
داخل راتراشیدن سوراخ
bores
U
داخل لوله توپ
cylinder gas
U
گاز داخل سیلندر
on side
U
در داخل خط خارج نشده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com