Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I feel pins and needles in my foot.
U
پایم خواب رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damped wave
U
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
U
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).
U
آفتاب رفته است ( رفته بود )
I sprained my ankle.
U
پایم دررفت
i was completely spattereed
U
به از رو تا به پایم گل پاشیده شد
dwindles
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindled
U
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
U
رفته رفته کوچک شدن
She stepped on my foot .
U
پایم را لگه کرد
I have a cramp in my leg
U
پایم تیر می کشد
The car ran over mylegs.
U
اتوموبیل از روی پایم رد شد
A surge of anger rushed over me .
U
سرا پایم را فرا گرفت
My shoes pinch.
U
کفشها پایم رامی زند
The hotel has overcharged me .
U
هتل گران پایم حساب کرده
somnambulist
U
کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
The shoes are a size too big for my feet.
U
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
I stamped on the spider .
U
عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I cant get into these shoes.
U
این کفشها پایم نمی رود ( کوچک هستند )
narcolepsy
U
حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
night gown
U
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
hypnoidal
U
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoid
U
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
dreamier
U
خواب مانند خواب الود
dreamiest
U
خواب مانند خواب الود
hypnogogic
U
خواب اور خواب کننده
hypnagogic
U
خواب اور خواب کننده
morpheus
U
الهه خواب خواب پرور
dogsleep
U
خواب زودبر خواب دروغی
somnific
U
خواب اور خواب الود
dreamy
U
خواب مانند خواب الود
night dress
U
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
He is fast asleep.
U
خواب خواب است
by inches
U
رفته رفته
frenetical
U
از جا در رفته
in process of time
U
رفته رفته
thrawart
U
در رفته
departed
U
رفته
bit by bit
<adv.>
U
رفته رفته
by degrees
<adv.>
U
رفته رفته
inchmeal
U
رفته رفته
gradually
<adv.>
U
رفته رفته
short tempered
U
از جا در رفته
dislocated
U
در رفته
gradually
U
رفته رفته
truncated soil
U
خاک رو رفته
on a par
U
روی هم رفته
smudgy
U
رنگ و رو رفته
madding
U
از کوره در رفته
he knew that i had gone
U
او میدانست که من رفته ام
exhausted
U
تحلیل رفته
unbridle
U
مهاردر رفته
red-hot
U
ازجادر رفته
weatherbeaten
U
رنگ و رو رفته
i have been to paris
U
پاریس رفته ام
smudgiest
U
رنگ و رو رفته
smudgier
U
رنگ و رو رفته
iam bored
U
حوصله ام سر رفته
deep-set
U
فرو رفته
in the a
U
روی هم رفته
emaciated
U
گوشت رفته
in the lump
U
روی هم رفته
pallid
U
رنگ رفته
overall
U
رویهم رفته
overalls
U
رویهم رفته
it has escaped my remembrance
U
از خاطرم رفته
retreating forehead
U
پیشانی تو رفته
frenzied
U
ازجا در رفته
windswept
U
بر باد رفته
gone
<adj.>
U
از دست رفته
defunct
U
ازبین رفته
cavetto
U
[پخی تو رفته]
off shade
U
رنگ رفته
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
averaged
U
روی هم رفته
average
U
روی هم رفته
averaged
U
روی هم رفته
altogether
U
روی هم رفته
I'm glad he's gone.
U
خوشحالم که او رفته.
neat
U
شسته و رفته
neater
U
شسته و رفته
neatest
U
شسته و رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
extinct
U
ازبین رفته
averages
U
روی هم رفته
averaging
U
روی هم رفته
day a day
U
روی هم رفته
overseen
U
غلط رفته
all told
U
روی هم رفته
first and last
U
روی هم رفته
averagly
U
روی هم رفته
by and large
<idiom>
U
روی هم رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
away
U
غایب رفته
chafed
U
پوست رفته
pulled
U
تحلیل رفته
sunken
U
فرو رفته
all in all
U
روی هم رفته
consumptives
U
تحلیل رفته
consumptive
U
تحلیل رفته
jitters
U
از کوره در رفته
frantic
U
ازکوره در رفته
he must have gone
U
باید رفته باشد
forged side
U
سطح فرو رفته
furibund
U
اشفته ازجادر رفته
immersed in debt
U
فرو رفته در فرض
lost
U
از دست رفته ضایع
lost chain
U
زنجیره از دست رفته
he is off to the war
U
رفته است به جنگ
advanced pawn
U
پیاده پیش رفته
income forgone
U
درامداز دست رفته
lorn
U
از دست رفته بربادرفته
what is done cannot be undone
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
you are mistaken
U
خطا رفته اید
tacky
U
رنگ ورو رفته
powered
U
توان از دست رفته
powering
U
توان از دست رفته
powers
U
توان از دست رفته
paler
U
رنگ رفته بی نور
go out the window
<idiom>
U
اثرش از بین رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes.
U
امیدها ی بر باد رفته
He is on leave of absence .
U
مرخصی رفته است
Have you been there recently (lately)
U
تازگیها آنجا رفته ای ؟
As limp as a rag.
U
شل واز حال رفته
washed up
U
بکلی تحلیل رفته
pale
U
رنگ رفته بی نور
palest
U
رنگ رفته بی نور
power
U
توان از دست رفته
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
neat
U
شسته و رفته مرتب
retreating chin
U
چانه عقب رفته
revendication
U
استردادزمین ازدست رفته
saddle nose
U
بینی فرو رفته
neater
U
شسته و رفته مرتب
neatest
U
شسته و رفته مرتب
sunken eyes
U
چشمان فرو رفته
we cannot undo the past
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
ha-ha
U
دیوار فرو رفته
I have something in my eye.
U
چیزی توی چشمم رفته.
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
lost
U
از دست رفته تلف شده
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
macaroni
U
ماکارونی جوان خارج رفته
to count for lost
U
از دست رفته بحساب آوردن
sold
U
فروخته شده بفروش رفته
ingesta
U
موادی که داخل بدن رفته
up to the ears
U
غرق سرا پا فرو رفته
lost cause
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
He wont be back for another six months.
U
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
the cork went off with apop
U
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
lost causes
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
opportunity cost
U
هزینه فرصت از دست رفته
Time hangs heavily on my hands.
U
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
wear off
U
فرسوده و از بین رفته شدن
to join the majority
U
رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
intakes
U
جای ابگیری نیروی بکار رفته
To make amends to someone for an injury.
U
وقت از دست رفته جبران کردن
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
shopworn
U
کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
She wI'll be a loser if she refuses.
U
اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
intake
U
جای ابگیری نیروی بکار رفته
i p that they are both gone
U
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
cost of sales
U
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
sell out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
It is an absolute chaos.
U
همه رشته کارها از دست در رفته است
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
U
نمی دانم کدام گوری رفته است
mattoid
U
کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
quasi
U
بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
Vxtreme
U
قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
drags
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
gapeworm
U
یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
weathered rocks
U
خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
Nothing can.compensate for the loss ones health.
U
هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
Cinquecento
U
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
poppyhead
U
تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
abio
U
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
Creches
U
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
dreamed
U
خواب
asleep
U
خواب
bedfellow
U
هم خواب
sleeping
U
خواب
post dormitum
U
پس خواب
nap
U
خواب
bedfellows
U
هم خواب
dream
U
خواب
isocline
U
هم خواب
sleep
U
خواب
sleeps
U
خواب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com