Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dielectric strength
U
پایدار دی الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electrostatic
U
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
electrical and otherwise
U
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
indissoluble
U
پایدار
stable
U
پایدار
unflinching
U
پایدار
persistent
U
پایدار
never failing
U
پایدار
abiding
U
پایدار
inexhaustible
U
پایدار
constants
U
پایدار
stanch
U
پایدار
resistant
U
پایدار
constant
U
پایدار
stables
U
پایدار
impermanent
U
نا پایدار
permanent
U
پایدار
perdurable
U
پایدار
livelong
U
پایدار
durable
U
پایدار
changeless
U
پایدار
written in water
U
نا پایدار
sustained illumination
U
روشنایی پایدار
continous operation
U
عملکرد پایدار
magnet
U
مغناطیس پایدار
continuous fire
U
اتش پایدار
continuous wave
U
موج پایدار
undying
U
پایدار فناناپذیر
permanent
U
پایدار ماندنی
coarse mine
U
مین پایدار
undamped wave
U
موج پایدار
stable
U
پایدار پابرجا
proof weather
U
هوا پایدار
steady state growth
U
رشد پایدار
p.m.
U
مغناطیس پایدار
undamped oscillation
U
موج پایدار
indissolubly
U
بطور پایدار
metastable
U
شبه پایدار
fasts
U
پایدار باوفا
fastest
U
پایدار باوفا
fast
U
پایدار باوفا
baldachin
U
سایبان پایدار
c.w.
U
موج پایدار
stable oscillation
U
نوسان پایدار
baldachino
U
سایبان پایدار
baldacchino
U
سایبان پایدار
fasted
U
پایدار باوفا
baldaquin
U
سایبان پایدار
air resistant
U
پایدار در هوا
metastable
U
نیم پایدار
stables
U
پایدار پابرجا
stable nucleus
U
هسته پایدار
inconstantly
U
بطور نا پایدار
unfailing
U
کم نیامدنی پایدار
stabilizer
U
پایدار ساز
stabilisers
U
پایدار کننده
magnets
U
مغناطیس پایدار
stable isotope
U
ایزوتوپ پایدار
stable air
U
هوای پایدار
stable airfoil
U
ایرفویل پایدار
stabilizer
U
پایدار کننده
stabilisers
U
پایدار ساز
permanent magnet
U
مغناطیس پایدار
permanent flow
U
بده پایدار
fixed material
U
مواد پایدار
steady state
U
وضعیت پایدار
sustainable energy
U
انرژی پایدار
steady growth
U
رشد پایدار
perdurably
U
بطور پایدار
stable equilibrium
U
تعادل پایدار
quasi stable elementry particle
U
ذره شبه پایدار
for good
<idiom>
U
برای همیشه ،پایدار
quasi stable elementry particle
U
ذزه نیم پایدار
metastable state
U
تراز نیم پایدار
frequency stabilization
U
پایدار نمودن فرکانس
metasable equilibrium
U
تعادل شبه پایدار
diergolic
U
خرج مایع پایدار
hard goods
U
اجسام پایدار ومقاوم
semistable elementry particle
U
ذره نیم پایدار
binary switch
U
سویچی با دو وضعیت پایدار
metastable phase
U
فاز شبه پایدار
semistable elementry particle
U
ذره شبه پایدار
metastable solution
U
محلول شبه پایدار
self sustaining growth
U
رشد خود پایدار
metastable state
U
حالت نیم پایدار
future-oriented
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
sustainable
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
sustained fire
U
اتش پایدار یادائمی
equilibrium
U
وضع ثابت و پایدار ترازمندی
steady state equilibrium
U
تعادل در وضعیت رشد پایدار
dowel bar
U
میله پایدار کننده بتن
continuous illumination
U
روشنایی پایدار منطقه رزم
permanent magnet dynamic
U
بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
permanent magnet centering
U
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet focusing
U
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
unfaling
U
تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
gas electric generating set
U
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
warm-ups
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-up
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
setting time
U
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
toggles
U
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
toggle
U
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
sustains
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
electrical
U
الکتریکی
electrotechnical
U
الکتریکی
electric
U
الکتریکی
electrical
U
سیستم الکتریکی
electrifying
U
الکتریکی کردن
capacitance
U
فرفیت الکتریکی
air dielectric
U
دی الکتریکی هوا
all electric
U
تماما" الکتریکی
electroplating
U
ابکاری الکتریکی
electric shock
U
شوک الکتریکی
electric shocks
U
شوک الکتریکی
hot seat
U
صندلی الکتریکی
specific conductance
U
رسانندگی الکتریکی
electric resistance
U
مقاومت الکتریکی
electrical angle
U
زاویه الکتریکی
electric flux
U
شار الکتریکی
electrical analogue
U
مشابهات الکتریکی
electrical bounding
U
اتصال الکتریکی
electrical breeze
U
وزش الکتریکی
static breeze
U
وزش الکتریکی
electrical conductance
U
رسانایی الکتریکی
electrical conduction
U
رسانش الکتریکی
electrical conductivity
U
هدایت الکتریکی
electrical conductivity
U
رسانندگی الکتریکی
electric wind
U
باد الکتریکی
electric welding
U
جوشکاری الکتریکی
electric force
U
نیروی الکتریکی
electric heater
U
گرم کن الکتریکی
electric tension
U
فشار الکتریکی
electric traction
U
کشش الکتریکی
flash fuze
U
چاشنی الکتریکی
electric traction
U
قوه الکتریکی
electric unit
U
واحدهای الکتریکی
electric wave
U
موج الکتریکی
electrical degree
U
درجه الکتریکی
electrical insulator
U
عایق الکتریکی
electromigration
U
مهاجرت الکتریکی
electromotor
U
محرک الکتریکی
electromotor
U
موتور الکتریکی
electron bombbardment
U
بمباران الکتریکی
gyro compass
U
قطبنمای الکتریکی
electropathy
U
مداوای الکتریکی
gold contacts
U
اتصالات الکتریکی
gasoline electric
U
بنزین الکتریکی
electrovalence
U
فرفیت الکتریکی
electrovalency
U
فرفیت الکتریکی
electromagnet
U
اهنربای الکتریکی
electrolytic iron
U
اهن الکتریکی
electrical interface
U
تداخل الکتریکی
electrical model
U
مدل الکتریکی
electrical prospecting
U
کاوش الکتریکی
electrical resistivity
U
مقاومت الکتریکی
electrical schematic
U
نمودار الکتریکی
electrical transcription
U
ضبط الکتریکی
electrise
U
الکتریکی کردن
electro erosion
U
فرسایش الکتریکی
spark erossion
U
فرسایش الکتریکی
electrolytic capacitor
U
خازن الکتریکی
galvano cautery
U
داغ الکتریکی
conductivity
U
رسانندگی الکتریکی
electric brake
U
ترمز الکتریکی
electric break down
U
شکست الکتریکی
electric bulb
U
لامپ الکتریکی
electric charge
U
بار الکتریکی
electric circuit
U
مدار الکتریکی
electric clock
U
ساعت الکتریکی
electric component
U
قطعه الکتریکی
electric connection
U
اتصال الکتریکی
electric constant
U
ثابت الکتریکی
electric balance
U
تعادل الکتریکی
electric attraction
U
جاذبه الکتریکی
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی
dielectric polarization
U
قطبش دی الکتریکی
dielectric power
U
قدرت دی الکتریکی
dielectric strain
U
بار دی الکتریکی
dielectric stress
U
بار دی الکتریکی
dielectric viscosity
U
لختی دی الکتریکی
electric apparatus
U
دستگاه الکتریکی
electric arc
U
قوس الکتریکی
electric contact
U
کنتاکت الکتریکی
electric control
U
کنترل الکتریکی
electric energy
U
انرژی الکتریکی
electric equipment
U
تجهیزات الکتریکی
electric eye
U
چشم الکتریکی
magic eye
U
چشم الکتریکی
electric field
U
میدان الکتریکی
electric drive
U
محرکه الکتریکی
electric coupling
U
تزویج الکتریکی
electric coupling
U
پیوست الکتریکی
electric discharge
U
تخلیه الکتریکی
electric machine
U
ماشین الکتریکی
electric potential
U
پتانسیل الکتریکی
electric primer
U
چاشنی الکتریکی
electric filter
U
صافی الکتریکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com