English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
precursor sweeping U پاک کردن مین قبل از حرکت ناوگان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tactical diversions U تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
declared speed U سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
armada U ناوگان
fleets U ناوگان
fleet U ناوگان
armadas U ناوگان
commercial marine U ناوگان دریایی
flotilla U ناوگان کوچک
shipping U کشتیرانی ناوگان
navies U ناوگان دریایی
fleet in being U ناوگان موجود
numbered fleet U ناوگان وابسته
fleet commander U فرمانده ناوگان
argosy U ناوگان تجارتی
navy U بحریه ناوگان
navy U ناوگان دریایی
auxiliary fleet U ناوگان تدارکاتی
navies U بحریه ناوگان
merchant marine U ناوگان بازرگانی
flotillas U ناوگان کوچک
major fleet U ناوگان عمده دریایی
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
watch dog U ناو نگهبان ناوگان
admiral of the fleet U امیرالبحر فرماندهء ناوگان
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
fleet in being U ناوگان قابل استفاده
numbered fleet U ناوگان زیرامر نیروی دریایی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
navy yard U محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
precursor sweeping U مین روبی قبل از عبور ناوگان
shipping U امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
moved U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
move U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
moves U حرکت کردن تکان خوردن
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
skulk U گروه دزدکی حرکت کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
depart U روانه شدن حرکت کردن
shuffling U این سو وان سو حرکت کردن
shuffles U این سو وان سو حرکت کردن
shuffled U این سو وان سو حرکت کردن
shuffle U این سو وان سو حرکت کردن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
hulks U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
departing U روانه شدن حرکت کردن
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
accost U در امتداد چیزی حرکت کردن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
zooms U با صدای وزوز حرکت کردن
gibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
belts U باشدت حرکت یا عمل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com