Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flip
U
پاس سریع و کوتاه
flipped
U
پاس سریع و کوتاه
flips
U
پاس سریع و کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
virtual
U
بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
patch
U
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patches
U
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
fast
U
حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasted
U
حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fastest
U
حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasts
U
حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
typhoon
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
balestra
U
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
flip pass
U
پاس کوتاه از زیر بازو پاس سریع با استفاده از مچ
wind sprint
U
دوهای سریع و کوتاه
Other Matches
rollover
U
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express
U
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma
U
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma
U
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
snap pass
U
پاس سریع با پیچش سریع مچ
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
speediness
U
سریع السیر سریع
speedy
U
سریع السیر سریع
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
spanking
U
سریع
accelerator
U
سریع
prompt
U
سریع
prompted
U
سریع
prompts
U
سریع
sweepy
U
سریع
snell
U
سریع
spankings
U
سریع
wing footed
U
سریع
swifts
U
سریع
rapid
U
سریع
swift
U
سریع
swifter
U
سریع
swiftest
U
سریع
rather
U
سریع تر
accelerators
U
سریع
gleg
U
سریع
sudden
U
سریع
galloping
U
سریع
expressing
U
سریع السیر
dispatched
U
انجام سریع
dispatches
U
انجام سریع
fast moving depression
U
کمفشاری سریع
fastest
U
سریع السیر
dispatch
U
انجام سریع
despatching
U
انجام سریع
despatches
U
انجام سریع
fasted
U
سریع السیر
fast
U
سریع السیر
fleets
U
عبور سریع
fleet
U
عبور سریع
speed
U
سریع کارکردن
rapid access
U
با دستیابی سریع
express
U
سریع السیر
expressing
U
سریع صریح
accelofilter
U
صافی سریع
express
U
سریع صریح
expresses
U
سریع صریح
expresses
U
سریع السیر
fast access
U
با دستیابی سریع
expressed
U
سریع صریح
fasts
U
سریع السیر
continuate
U
سریع الاتصال
accelerated depreciation
U
استهلاک سریع
expressed
U
سریع السیر
speeding
U
سریع کارکردن
speeds
U
سریع کارکردن
couriers
U
پیک سریع
scampering
U
پرواز سریع
scampers
U
پرواز سریع
quick
U
جلد سریع
quick
U
تند و سریع
quicker
U
جلد سریع
quicker
U
تند و سریع
quickest
U
جلد سریع
quickest
U
تند و سریع
slap
U
ضربت سریع
slapped
U
ضربت سریع
scampered
U
پرواز سریع
scamper
U
پرواز سریع
raid
U
تک نفوذی سریع
raided
U
تک نفوذی سریع
raiding
U
تک نفوذی سریع
raids
U
تک نفوذی سریع
rough and ready
U
سریع العمل
fleeting
U
سریع الزوال
fleetingly
U
سریع الزوال
courier
U
پیک سریع
pirouettes
U
چرخ سریع
pirouette
U
چرخ سریع
slapping
U
ضربت سریع
slaps
U
ضربت سریع
glimpsed
U
نگاه سریع
glimpses
U
نگاه سریع
glimpsing
U
نگاه سریع
converts
U
پاسکاری سریع
converting
U
پاسکاری سریع
converted
U
پاسکاری سریع
convert
U
پاسکاری سریع
braid
U
حرکت سریع
braided
U
حرکت سریع
braids
U
حرکت سریع
glimpse
U
نگاه سریع
slashes
U
ضربه سریع
riposte
U
ضربت سریع
riposted
U
ضربت سریع
ripostes
U
ضربت سریع
riposting
U
ضربت سریع
precipitate
U
خیلی سریع
precipitated
U
خیلی سریع
precipitates
U
خیلی سریع
precipitating
U
خیلی سریع
slash
U
ضربه سریع
slashed
U
ضربه سریع
quickstep
U
گام سریع
snapback
U
بهبودی سریع
windstorm
U
باد سریع
quick recovery
U
بهبود سریع
winder
U
دویدن سریع
quick recovery
U
رونق سریع
quick fire
U
تیر سریع
sneak raid
U
دستبرد سریع
posthaste
U
سریع السیر
polypnea
U
تنفس سریع
operation immediate
U
اقدام سریع
progressive chess
U
شطرنج سریع
rapid fire
U
تیر سریع
prompt
U
سریع کردن
skitter
U
حرکت سریع
repost
U
ضربت سریع
rathe
U
زود رس سریع
wind sprint
U
تمرین دو سریع
rath
U
زود رس سریع
rapid transit
U
شطرنج سریع
prompts
U
سریع عاجل
prompts
U
سریع کردن
prompted
U
سریع عاجل
prompted
U
سریع کردن
prompt
U
سریع عاجل
rapid scanning
U
تقطیع سریع
rapid flow
U
جریان سریع
lightning chess
U
شطرنج سریع
accelerated depreciation
U
استهلاک سریع
bullet
توپ سریع
bullets
U
توپ سریع
high speed traffic
U
امد شد سریع
high speed printer
U
چاپگر سریع
high speed
U
سریع السیر
high speed
U
دنده سریع
highflier
U
دلیجان سریع
high speed traffic
U
ترافیک سریع
high velocity drop
U
بارریزی سریع
hypernoea
U
تنفس سریع
despatched
U
انجام سریع
fast neutron
U
نوترون سریع
hotshot
U
بارکشی سریع
highflyer
U
دلیجان سریع
raid
U
تک سریع تاخت و تاز
snick
U
ضربت سریع زدن
quenching
U
سریع خنک کردن
raided
U
تک سریع تاخت و تاز
fungoid
U
دارای رشد سریع
whizbang
U
خمپاره سریع الانفجار
scuds
U
حرکت سریع ابر
agile
U
زیرک سریع الانتقال
scudded
U
حرکت سریع ابر
scud
U
حرکت سریع ابر
tide race
U
جذر و مد سریع اب دریا
whisk
U
حرکت سریع و جزیی
flashes
U
معدن موازی سریع A/D.
whizzbang
U
خمپاره سریع الانفجار
streamliner
U
قطار سریع وشیک
whisking
U
حرکت سریع و جزیی
whisks
U
حرکت سریع و جزیی
sallies
U
حرکت سریع شلیک
slew
U
گردش سریع توپ
whisked
U
حرکت سریع و جزیی
raiding
U
تک سریع تاخت و تاز
rapid
U
سریع العمل چابک
zonk out
<idiom>
U
سریع به خواب رفتن
wildfire
U
اتش سریع و پر زور
jets
U
پرش اب جریان سریع
jet
U
پرش اب جریان سریع
stop dead/cold
<idiom>
U
سریع توقف کردن
jabs
U
ضربه سریع مستقیم
jabbing
U
ضربه سریع مستقیم
jabbed
U
ضربه سریع مستقیم
jab
U
ضربه سریع مستقیم
jetted
U
پرش اب جریان سریع
flash
U
معدن موازی سریع A/D.
jetting
U
پرش اب جریان سریع
yerk
U
حرکت سریع و شدید
scrappy
U
بازی تهاجمی سریع
scrappiest
U
بازی تهاجمی سریع
scrappier
U
بازی تهاجمی سریع
ageing
U
سخت کنندگی سریع
cuts
U
تغییر سمت سریع
Making fast progress.
U
سریع ترقی کردن
cut
U
تغییر سمت سریع
bring something on
<idiom>
U
دلیل افزایش سریع
keep pace
<idiom>
U
سریع السیر رفتن
numbers
U
انجام محاسبات سریع
flashed
U
معدن موازی سریع A/D.
number
U
انجام محاسبات سریع
raids
U
تک سریع تاخت و تاز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com