Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
outsentry
U
پاسدار صحرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
out post
U
پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
Other Matches
bleacher
U
صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
sentry
U
پاسدار
guard
U
پاسدار
guards
U
پاسدار
watched
U
پاسدار
guardsman
U
پاسدار
guardsmen
U
پاسدار
watching
U
پاسدار
watch
U
پاسدار
sentries
U
پاسدار
watches
U
پاسدار
watchful
U
پاسدار
picquet
U
پاسدار
guarding
U
پاسدار
shore patrol
U
کرانه پاسدار
color guard
U
پاسدار پرچم
watchman
U
پاسدار مراقب
combat outpost
U
پاسدار رزمی
watchfulness
U
مراقب پاسدار
sergeant of the guard
U
گروهبان پاسدار
watchmen
U
پاسدار مراقب
guard of honor
U
پاسدار تشریفات
general outpost
U
پاسدار عمومی
picket
U
پاسدار یا دژبان
picketed
U
پاسدار یا دژبان
pickets
U
پاسدار یا دژبان
guard of honour
U
پاسدار تشریفاتی
relief commander
U
گروهبان پاسدار یا پاسبخش
advance guard
U
پیش لشکر پاسدار
guard mount
U
مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
watch fire
U
اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند
patrolling
U
گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrolled
U
گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrol
U
گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrols
U
گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
campestral
U
صحرایی
outdoor
U
صحرایی
field kitchen
U
اشپزخانه صحرایی
field laboratory
U
ازمایشگاه صحرایی
field gun
U
توپ صحرایی
field glass
U
دوربین صحرایی
field exercise
U
تمرین صحرایی
field exercise
U
خدمات صحرایی
field maintenance
U
نگهداری صحرایی
field notes
U
یادداشتهای صحرایی
field ration
U
جیره صحرایی
field shop
U
کارگاه صحرایی
field shop
U
تعمیرگاه صحرایی
field stockade
U
ذخایر صحرایی
field wire
U
سیم صحرایی
field work
U
کار صحرایی
fieldartillery
U
توپخانه صحرایی
gerbille
U
موش صحرایی
landrail
U
ابچلیک صحرایی
mentha piperita
U
نعناع صحرایی
prison camps
U
زندان صحرایی
prison camp
U
زندان صحرایی
out guard
U
گشتی صحرایی
ratton
U
موش صحرایی
scabiosa
U
مامیثای صحرایی
orienteering
U
مسابقهی دو صحرایی
call box
U
تلفن صحرایی
call boxes
U
تلفن صحرایی
field hospital
U
بیمارستان صحرایی
field hospitals
U
بیمارستان صحرایی
fieldmice
U
موش صحرایی
fieldmouse
U
موش صحرایی
latrine
U
توالت صحرایی
corn parsley
U
جعفری صحرایی
corn mayweed
U
بابونه صحرایی
bindweed
U
نیلوفر صحرایی
pavilion
U
چادر صحرایی
caracal
U
گربه صحرایی
field glasses
U
عینک صحرایی
abutilon
U
خطمی صحرایی
pavilions
U
چادر صحرایی
oat
U
جو صحرایی یولاف
crab apples
U
سیب صحرایی
can
U
مستراح صحرایی
voles
U
موش صحرایی
vole
U
موش صحرایی
canning
U
مستراح صحرایی
cans
U
مستراح صحرایی
crab apple
U
سیب صحرایی
gerbils
U
موش صحرایی
english mercury
U
اسفناج صحرایی
field radio
U
بی سیم صحرایی
fiedl fortifications
U
استحکامات صحرایی
field archery
U
تیراندازی صحرایی
field army
U
ارتش صحرایی
good king
U
اسفناج صحرایی
rat
U
موش صحرایی
artillery
U
توپخانه صحرایی
gerbil
U
موش صحرایی
good henry
U
اسفناج صحرایی
field atrillery
U
توپخانه صحرایی
drumhead court martial
U
محاکمه صحرایی
field arrow
U
تیرهای تیراندازی صحرایی
field
U
زمینه رزمی صحرایی
fielded
U
زمینه رزمی صحرایی
tare
U
ویسیای صحرایی ماشک
fields
U
زمینه رزمی صحرایی
dodders
U
کتان صحرایی لرزیدن
field round
U
یک دور تیراندازی صحرایی
fieldpiece
U
تفنگ یا توپ صحرایی
field officer
U
افسر عملیات صحرایی
convertible table
U
میز صحرایی تا شونده
hudson seal
U
خز موش صحرایی امریکا
hunter's round
U
نوعی مسابقه صحرایی
field manual
U
ائین نامه صحرایی
dodder
U
کتان صحرایی لرزیدن
lemmings
U
موش صحرایی قطب شمال
lemming
U
موش صحرایی قطب شمال
coyote
U
گرگ صحرایی امریکای شمالی
coyotes
U
گرگ صحرایی امریکای شمالی
field operating
U
فعال درصحرا رده صحرایی
field radio
U
رادیوی قابل حمل صحرایی
field commands
U
یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
hock
U
گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
ess
U
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
field event
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
peafowl
U
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
fieldwork
U
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
field events
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
equestrian events
U
مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
field expedient
U
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
steeplechases
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
steeplechase
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
cross country
U
خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
greenest
U
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green
U
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
march outpost
U
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pioneer heliport
U
فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
central pastry kitchen
U
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
hares
U
خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
hare
U
خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
camp chair
U
صندلی سفری صندلی صحرایی
field work
U
استحکامات صحرایی استحکامات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com