Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
U
پادشاه یا دولت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
eminent domain
U
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
Other Matches
identic notes
U
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
king dom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
retorsion
U
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation
U
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
U
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state
U
دولت متحده یا دولت اتحادی
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
U
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract
U
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control
U
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
queenconsort
U
زن پادشاه
kingless
U
بی پادشاه
queen
U
زن پادشاه
monarch
U
پادشاه
Shahs
U
پادشاه
Shah
U
پادشاه
kings
U
پادشاه
king
U
پادشاه
o king
U
ای پادشاه
sovereigns
U
پادشاه
potentate
U
پادشاه
rex
U
پادشاه
sovereign
U
پادشاه
constitutional monarch
U
پادشاه
our sovereingn
U
پادشاه
queens
U
زن پادشاه
head of state
U
پادشاه
potentates
U
پادشاه
monarchs
U
پادشاه
fit for a king
U
لایق پادشاه
oberon
U
پادشاه پریان
king of england
U
پادشاه انگلستان
rial
U
پادشاه ملکه
sign manual
U
امضا پادشاه
kingling
U
پادشاه کوچک
regicides
U
قتل پادشاه
kings palace
U
کاخ پادشاه
regicide
U
قتل پادشاه
kings palace
U
قصر پادشاه
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
royal prerogative
U
حق امتیاز ویژه پادشاه
croesus
U
کراسوس : پادشاه یونان
aeolus
U
پادشاه تسالی یونان
privy seal
U
مهر شخصی پادشاه
regent
U
نماینده پادشاه رئیس
king of birds
U
پادشاه مرغان :دال
king's counsel
U
قاضی دادگاه پادشاه
raja or rajah
U
راجه-امیریا پادشاه
lord lieutenant
U
نماینده پادشاه در ایالات
his britannic majesty
U
اعلیحضرت پادشاه انگلستان
princess of the blood
U
دختر یا نوه پادشاه
regius professor
U
استاد منصوب ازطرف پادشاه
they attended the king
U
ایشان درخدمت پادشاه بودند
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
prince royal
U
پسر ارشد پادشاه انگلیس
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
HMS
U
مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
gordian
U
وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
herod
U
هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
princessroyal
U
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
dauphiness
U
عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
kinglet
U
پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
dais
U
سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
royalty
U
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties
U
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
priam
U
پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
infanta
U
دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
dauphin
U
عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
the code of justinian
U
مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
monarchical
U
وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
household troops
U
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
queen dowager
U
زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
infante
U
جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
kingmaker
U
کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
yeoman of the guard
U
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
monarchs
U
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
monarch
U
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
jacobite
U
طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
empires
U
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire
U
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
order of council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
homage
U
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
romulus
U
رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
Desornamentado
U
[سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
Georgian architecture
U
معماری جرجی
[در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
to kiss hands
U
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
letters missive
U
نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
procedendo
U
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
koh i noor
U
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
agamemnon
U
اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
lord chancellor
U
بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
powered
U
دولت
stating
U
دولت
power
U
دولت
states
U
دولت
stated
U
دولت
state-
U
دولت
state
U
دولت
powering
U
دولت
powers
U
دولت
mammon
U
دولت
respublica
U
دولت
governments
U
دولت
government
U
دولت
forfeit to the state
U
ضبط دولت
military government
U
دولت نظامی
government treasury
U
خزانه دولت
pillars of the state
U
ارکان دولت
government expenditures
U
هزینههای دولت
mandatary
U
دولت قیم
state budget
U
بودجه دولت
government budget
U
بودجه دولت
public debt
U
بدهی دولت
quirinal
U
دولت ایتالیا
puppet government
U
دولت پوشالی
enemy state
U
دولت دشمن
national state
U
دولت ملی
money bag
U
دارایی دولت
independent state
U
دولت مستقل
head of the state
U
رئیس دولت
public servant
U
مستخدم دولت
government stock
U
سهام دولت
cabinet
U
هیات دولت
cabinets
U
هیات دولت
Ottawa
U
دولت کانادا
government department
U
وزارتخانه دولت
loyalist
U
دولت دوست
loyalists
U
دولت دوست
govt
U
government دولت
Whitehall
U
دولت انگلیس
stateless
U
بی دولت بی وطن
official
U
کارمند دولت
officer
U
کارمند دولت
state
U
دولت استان
state-
U
دولت استان
stated
U
دولت استان
states
U
دولت استان
stating
U
دولت استان
public officer
[American E]
U
کارمند دولت
civil servant
[British E]
U
کارمند دولت
office-holders
U
کارمند دولت
office-holder
U
کارمند دولت
nation-state
U
دولت ملی
vassal atate
U
دولت پوشالی
state property
U
دارائی دولت
totaliarian state
U
دولت توتالیتر
territory of state
U
قلمرو دولت
the body politic
U
ملت و دولت
nation-states
U
دولت ملی
Kremlin
U
دولت شوروی
the policy of the government
U
سیاست دولت
the policy of the government
U
رویه دولت
nation state
U
دولت ملی
state government
U
دولت مرکزی
war state
U
دولت جنگی
ambassador
U
ماموررسمی یک دولت
chief of state
U
رئیس دولت
ambassadors
U
ماموررسمی یک دولت
mafia
U
دولت ستیزی
buffer state
U
دولت حایل
mafias
U
دولت ستیزی
Downing Street
U
دولت انگلیس
Warsaw
U
دولت لهستان
mandatory powers
U
اختیارات دولت قیم
stratocracy
U
حکومت یا دولت نظامی
secret service money
U
اعتبار سری دولت
office-holders
U
صاحب منصب دولت
protected state
U
دولت تحت الحمایه
peculation
U
دستبرد در مال دولت
office-holder
U
صاحب منصب دولت
plateform
U
اعلامیه سیاست دولت
He rose against the regime.
U
بر ضد دولت قیام کرد
vassal atate
U
دولت دست نشانده
non serverign acts
U
اعمال تصدی دولت
federal authorities
U
قدرت دولت متحده
interpellate
U
استیضاح کردن دولت
subsidy
U
کمک بلاعوض دولت
federalist
U
طرفدار دولت فدرال
government transfer payments
U
پرداختهای انتقالی دولت
federalism
U
اصل دولت ائتلافی
bounties
U
کمک اقتصادی دولت
colonial government
U
دولت یا حکومت مستعمراتی
dependent state
U
دولت غیر مستقل
family allowances
U
کمک دولت به خانوارها
most favoured nation
U
دولت کامله الوداد
welfare state
U
دولت بهبود بخش
secret services
U
دستگاه محرمانه دولت
cabinet
U
کابینه هیئت دولت
cabinets
U
کابینه هیئت دولت
civil servant
U
مستخدم یا کارمند دولت
federal council
U
مجلس دولت متحده
land grant
U
زمین اعطایی دولت
civil servants
U
مستخدم یا کارمند دولت
secret service
U
دستگاه محرمانه دولت
magna charta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com