English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
philologist U ویژه گر درزبانشناسی تاریخی وتطبیقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
prehistorical U پیش تاریخی وابسته به قبل از تاریخ ماقبل تاریخی
paradigmatic axis U درزبانشناسی
historical materialism U ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
monument U لوحه تاریخی اثر تاریخی
monuments U لوحه تاریخی اثر تاریخی
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
historic character U [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
historical U تاریخی
monumental U تاریخی
historic U تاریخی
epochal U تاریخی
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
quasi historical U نیم تاریخی
ogygian U ماقبل تاریخی
historcicism U مکتب تاریخی
metachronism U اشتباه تاریخی
historical development U توسعه تاریخی
historical development U سیر تاریخی
historical dynamism U پویائی تاریخی
historical dynamism U پویایی تاریخی
historical dynamism U دینامیسم تاریخی
historical method U روش تاریخی
metachronism U لغزش تاریخی
historical process U فرایند تاریخی
historical process U پویش تاریخی
historical theories U نظریههای تاریخی
parachronism U اشتباه تاریخی
prehistoric U ماقبل تاریخی
historical necessity U ضرورت تاریخی
chronologic U بترتیب تاریخی
heritage asset U میراث تاریخی
chronological U بترتیب تاریخی
coevality U هم تاریخی معاصری
prehistoric U پیش تاریخی
historical determinism U جبر گرایی تاریخی
epochs U عصرتاریخی حادثه تاریخی
epoch U عصرتاریخی حادثه تاریخی
chronologic U دارای تسلسل تاریخی
He delivered a historic speech. U نطق تاریخی یی ایراد کرد
they are of no historical U هیچ اهمیت تاریخی ندارد
chronogram U نشان دادن سنوات تاریخی
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
Celtic cross U [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
vandalizes U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
protohistory U مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
time capsule U محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
vandalising U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
vandalizing U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
mundane era U تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
cromlech U ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
menhir U سنگ تاریخی بلندوراست که درافریقاو اروپایافت میشود
red letter day <idiom> U روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
geochronology U شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
moses antedates zoroastes U موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
historcicism U فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
accumulation U [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
date of acquisition U تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
association for computers and humanities U یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
dye analysis U [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
adhoc U ویژه
expressing U ویژه
special U ویژه
nett U ویژه
nets U ویژه
priviege U حق ویژه
extra special U ویژه
idiocrasy U ویژه
prerogatives U حق ویژه
prerogative U حق ویژه
peculiar U ویژه
paticular U ویژه
net U ویژه
express U ویژه
special character U ویژه
specialist U ویژه گر
specifics U ویژه
specialists U ویژه گر
specific U ویژه
particulars U ویژه
expresses U ویژه
expressed U ویژه
specially U ویژه
particular U ویژه
specific humidity U نم ویژه
experts U ویژه گر
extra <adj.> U ویژه
special <adj.> U ویژه
expert U ویژه گر
privilege U حق ویژه
specific rotation U چرخش ویژه
ecotype U بوم ویژه
specific viscosity U گرانروی ویژه
specific yield U ابدهی ویژه
specific weight U وزن ویژه
specific weight U سنگینی ویژه
specific volume U حجم ویژه
habiliments U جامه ویژه
speleologist U ویژه گر غارشناسی
special effects U جلوههای ویژه
(not one's) cup of tea <idiom> U علاقه ویژه
extraordinary meeting U نشست ویژه
extra equipment U متعلقات ویژه
proper value U ویژه مقدار
characteristic root U ویژه مقدار
characteristic number U ویژه مقدار
characteristic function U ویژه تابع
cariologist U ویژه گر قلب
bylaw U قانون ویژه
byelaw U قانون ویژه
body guard U هنگ ویژه
acoustician U ویژه گر اواشنود
conizance U نشان ویژه
gastronomist U ویژه گرخوراک
favourite or vor U ویژه مخصوص
special session U نشست ویژه
equity capital U ارزش ویژه
endemical U ویژه یک قوم
electrical resistivity U مقاومت ویژه
eigenvalue U ویژه مقدار
eigenfunction U ویژه تابع
idioms U تعبیر ویژه
specific resistance U مقاومت ویژه
proper function U ویژه تابع
special case U مورد ویژه
prerogatived U دارای حق ویژه
special character U دخشه ویژه
special deposits U سپردههای ویژه
special drawing right U حق برداشت ویژه
special drawing rights U حق برداشت ویژه
special duty U کار ویژه
special party U گروه ویژه
special passport U پاسپورت ویژه
praetorian guard U گارد ویژه
proper volume U ویژه حجم
special bastard U حرامزاده ویژه
quantum state U ویژه حالت
resistivity U مقاومت ویژه
self weight U ویژه وزن
singular matrix U ماتریش ویژه
singular matrix U ماتریس ویژه
relative density U گرانی ویژه
regiospecific U جهت ویژه
special agreement U قرارداد ویژه
special symbol U نماد ویژه
lacrimal U ویژه اشک
lachrymal U ویژه اشک
labeled cargo U کالای ویژه
kink U ویژه گی فرریز
indicium U نشانه ویژه
specific heat U دمای ویژه
specific humidity U رطوبت ویژه
specific lattice U شبکه ویژه
life guard U هنگ ویژه
specific heat U گرمای ویژه
special verdict U تصمیم ویژه
penologist U ویژه گر کیفرشناسی
species specific U نوع- ویژه
particular lien U حق حبس ویژه
specific cost U هزینه ویژه
specific donor U دهنده ویژه
net profit U سود ویژه
monocular U ویژه یک چشم
monkish U ویژه راهبان
specific drawdown U افت ویژه
preceptorial U ویژه اموزگاری
specialities U ویژه گری
characteristic U نشان ویژه
specialty U ویژه گری
lineaments U نشان ویژه
morbid U ویژه ناخوشی
standing order U اوامر ویژه
standing orders U اوامر ویژه
prerogative U حق یا امتیاز ویژه
specialists U ویژه کار
specialist U ویژه کار
lingo U زبان ویژه
monographs U ویژه نگاشت
specialization U ویژه گری
booth U جای ویژه
booths U جای ویژه
monograph U ویژه نگاشت
characteristically U نشان ویژه
prerogative U دارای حق ویژه
lingoes U زبان ویژه
speciality U ویژه گری
nutritionist U ویژه گر تغذیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com