Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
juvenile
U
ویژه نو جوانان
juveniles
U
ویژه نو جوانان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
youth hostels
U
شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostel
U
شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
youths
U
جوانان
masters and misses
U
جوانان
youth
U
جوانان
young people
U
جوانان
yoth
U
جوانان
youth
U
جوانمرد جوانان
youths
U
جوانمرد جوانان
youth sports
U
بازیهای جوانان
youth hostel
U
خوابگاه جوانان
the youth of the country
U
جوانان کشور
the rising generation
U
دوره جوانان اینده
hell fire club
U
باشگاه جوانان بی پروا
youths of puissance
U
جوانان توانا یا نیرومند
YMCAs
U
مخفف باشگاه جوانان مسیحی
There is no fault in young men having desires.
<proverb>
U
آرزو به جوانان عیب نیست .
YMCA
U
مخفف باشگاه جوانان مسیحی
small fry
<idiom>
U
شخص غیر مهم ،جوانان
jaycee
U
عضو اطاق بازرگانی جوانان
gilded youth
U
جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
borstal
U
دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
borstals
U
دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.
U
دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
In the nature of things, young people often rebel against their parents.
U
طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
grand tour
U
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tours
U
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
young saints Šold devils
U
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
farm
U
باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farms
U
باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farmed
U
باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
priviege
U
حق ویژه
privilege
U
حق ویژه
peculiar
U
ویژه
special character
U
ویژه
extra special
U
ویژه
adhoc
U
ویژه
specifics
U
ویژه
net
U
ویژه
prerogative
U
حق ویژه
paticular
U
ویژه
special
U
ویژه
prerogatives
U
حق ویژه
idiocrasy
U
ویژه
nett
U
ویژه
nets
U
ویژه
specific
U
ویژه
extra
<adj.>
U
ویژه
special
<adj.>
U
ویژه
specially
U
ویژه
specific humidity
U
نم ویژه
particular
U
ویژه
expressing
U
ویژه
expert
U
ویژه گر
particulars
U
ویژه
specialists
U
ویژه گر
specialist
U
ویژه گر
expresses
U
ویژه
expressed
U
ویژه
express
U
ویژه
experts
U
ویژه گر
favourite or vor
U
ویژه مخصوص
habiliments
U
جامه ویژه
gastronomist
U
ویژه گرخوراک
life guard
U
هنگ ویژه
lacrimal
U
ویژه اشک
lachrymal
U
ویژه اشک
labeled cargo
U
کالای ویژه
extraordinary meeting
U
نشست ویژه
special session
U
نشست ویژه
resistivity
U
مقاومت ویژه
specific rotation
U
چرخش ویژه
indicium
U
نشانه ویژه
extra equipment
U
متعلقات ویژه
body guard
U
هنگ ویژه
acoustician
U
ویژه گر اواشنود
idioms
U
تعبیر ویژه
idioms
U
زبان ویژه
idiom
U
تعبیر ویژه
idiom
U
زبان ویژه
specific gravity
U
گرانی ویژه
specific gravities
U
گرانی ویژه
rarely
U
بااستادی ویژه
characteristics
U
نشان ویژه
byelaw
U
قانون ویژه
bylaw
U
قانون ویژه
cariologist
U
ویژه گر قلب
equity capital
U
ارزش ویژه
endemical
U
ویژه یک قوم
electrical resistivity
U
مقاومت ویژه
eigenvalue
U
ویژه مقدار
eigenfunction
U
ویژه تابع
special bastard
U
حرامزاده ویژه
ecotype
U
بوم ویژه
conizance
U
نشان ویژه
proper value
U
ویژه مقدار
characteristic root
U
ویژه مقدار
characteristic number
U
ویژه مقدار
characteristic function
U
ویژه تابع
kink
U
ویژه گی فرریز
special drawing rights
U
حق برداشت ویژه
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
special deposits
U
سپردههای ویژه
special character
U
دخشه ویژه
specific humidity
U
رطوبت ویژه
special case
U
مورد ویژه
special agreement
U
قرارداد ویژه
singular matrix
U
ماتریس ویژه
specific lattice
U
شبکه ویژه
specific resistance
U
مقاومت ویژه
singular matrix
U
ماتریش ویژه
special duty
U
کار ویژه
special party
U
گروه ویژه
special passport
U
پاسپورت ویژه
specific heat
U
دمای ویژه
specific heat
U
گرمای ویژه
specific drawdown
U
افت ویژه
specific donor
U
دهنده ویژه
specific cost
U
هزینه ویژه
species specific
U
نوع- ویژه
special verdict
U
تصمیم ویژه
special symbol
U
نماد ویژه
specific viscosity
U
گرانروی ویژه
self weight
U
ویژه وزن
proper function
U
ویژه تابع
special effects
U
جلوههای ویژه
prerogatived
U
دارای حق ویژه
preceptorial
U
ویژه اموزگاری
praetorian guard
U
گارد ویژه
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
penologist
U
ویژه گر کیفرشناسی
particular lien
U
حق حبس ویژه
net profit
U
سود ویژه
monocular
U
ویژه یک چشم
proper volume
U
ویژه حجم
quantum state
U
ویژه حالت
regiospecific
U
جهت ویژه
specific volume
U
حجم ویژه
specific weight
U
سنگینی ویژه
specific weight
U
وزن ویژه
specific yield
U
ابدهی ویژه
speleologist
U
ویژه گر غارشناسی
relative density
U
گرانی ویژه
monkish
U
ویژه راهبان
stalling
U
لژ جایگاه ویژه
speciality
U
ویژه گری
lingoes
U
زبان ویژه
nutritionist
U
ویژه گر تغذیه
nutritionists
U
ویژه گر تغذیه
specialist
U
ویژه کار
experts
U
ویژه کار
specialists
U
ویژه کار
specialization
U
ویژه کاری
specialty
U
ویژه گری
version
U
شرح ویژه
versions
U
شرح ویژه
zoologist
U
ویژه گرجانورشناسی
characteristic
U
نشان ویژه
specialization
U
ویژه گری
monograph
U
ویژه نگاشت
specialities
U
ویژه گری
prerogatives
U
دارای حق ویژه
stall
U
لژ جایگاه ویژه
expert
U
ویژه کار
lineament
U
نشان ویژه
lineaments
U
نشان ویژه
physiologists
U
ویژه گر فیزیولوژی
physiologist
U
ویژه گر فیزیولوژی
dead weight
U
ویژه وزن
dead weights
U
ویژه وزن
prerogative
U
حق یا امتیاز ویژه
monographs
U
ویژه نگاشت
prerogative
U
دارای حق ویژه
prerogatives
U
حق یا امتیاز ویژه
garb
U
پوشاک ویژه
characteristically
U
نشان ویژه
lingo
U
زبان ویژه
trait
U
نشان ویژه
specializes
U
ویژه گری
specialize
U
ویژه گری
standing orders
U
اوامر ویژه
standing order
U
اوامر ویژه
booths
U
جای ویژه
traits
U
نشان ویژه
specializing
U
ویژه گری
specialises
U
ویژه گری
booth
U
جای ویژه
capital
U
ارزش ویژه
neurologist
U
ویژه گر اعصاب
morbid
U
ویژه ناخوشی
specialising
U
ویژه گری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com