Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
go to the bar
U
وکالت کردن در دعاوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attorneyship
U
وکالت دعاوی
to go to the bar
U
وکالت کردن
act as counsel
U
وکالت کردن
disbarment
U
محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
empowered
U
وکالت دادن وکیل کردن
empowers
U
وکالت دادن وکیل کردن
disbar
U
از شغل وکالت محروم کردن
delegating
U
وکالت دادن محول کردن به
delegates
U
وکالت دادن محول کردن به
empowering
U
وکالت دادن وکیل کردن
delegate
U
وکالت دادن محول کردن به
empower
U
وکالت دادن وکیل کردن
delegated
U
وکالت دادن محول کردن به
legitimacy claims
U
دعاوی بر حق
righful claims
U
دعاوی حقه
legitimate claims
U
دعاوی حقه
trade disputes
U
دعاوی تجارتی
preferent claims
U
دعاوی مقدم
barrister
U
وکیل دعاوی
barristers
U
وکیل دعاوی
attorney at law
U
وکیل دعاوی
attorney
U
وکیل دعاوی
rightful claims
U
دعاوی حقه
attorneys
U
وکیل دعاوی
counsel
U
وکیل دعاوی
counseled
U
وکیل دعاوی
counselled
U
وکیل دعاوی
counselling
U
وکیل دعاوی
counsels
U
وکیل دعاوی
f.claims
U
دعاوی خیالی
attorney at low
U
وکیل دعاوی
capital suits
U
دعاوی مهمه
limitation of actions
U
مرور زمان دعاوی
small claims court
U
دادگاه دعاوی کوچک
QC
U
مخفف وکیل دعاوی
QCs
U
مخفف وکیل دعاوی
docketing
U
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketed
U
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
u. claims
U
دعاوی غیر مشروع یا ناحق
docket
U
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
dockets
U
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
iran u.s. claims tribunal
U
دیوان دعاوی ایران و امریکا
legitimacy claims
U
دعاوی حقه دعویهای درست یا قانونی
court of record
U
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
plene administravit
U
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
proctorship
U
وکالت
subrogation
U
وکالت
attorneys
U
وکالت
procuracy
U
وکالت
procuratory
U
وکالت
legal profession
U
وکالت
deputation
U
وکالت
procuration
U
وکالت
attorneyship
U
وکالت
procurance
U
وکالت
deputations
U
وکالت
agentship
U
وکالت
proxyship
U
وکالت
bar
U
وکالت
per procurationem
U
به وکالت
power of attorney
U
وکالت
attorney
U
وکالت
delegations
U
وکالت
agency
U
وکالت
delegation
U
وکالت
agencies
U
وکالت
advocacy
U
وکالت
bars
U
وکالت
oppointing as one's attorney
U
وکالت دادن
referred brief
U
وکالت انتخابی
membership of the parliament
U
وکالت مجلس
procuratory
U
سند وکالت
legal profession
U
حرفه وکالت
delegate power of attorney
U
وکالت در توکیل
mandating
U
وکالت نامه
mandates
U
وکالت نامه
mandated
U
وکالت نامه
mandate
U
وکالت نامه
attorneyship
U
مقام وکالت
warrant of attorney
U
وکالت نامه
letters of procurator
U
وکالت نامه
bar examination
U
امتحان وکالت
qualified power of attorney
U
وکالت مقید
power of procuration
U
وکالت نامه
power of authority
U
وکالت نامه
lawyer's office
U
دفتر وکالت
power of attorney
U
وکالت نامه
letter of attorney
U
وکالت نامه
full power of attorney
U
وکالت نامه
certificate of authority
U
وکالت نامه
power of attorney
U
وکالت نامه
warrant of attorney
U
وکالت نامه
general power of attorney
U
وکالت مطلق
bars
U
وکالت دادگاه
proxy
U
وکالت وکالتنامه
appoint as one's council
U
وکالت دادن
bar
U
وکالت دادگاه
disbarment
U
محرومیت از شغل وکالت
give soneone powers
U
به کسی وکالت دادن
oppoint him as one's proxy
U
به کسی وکالت دادن
representational
U
وابسته به نمایندگی یا وکالت
proxy
U
نمایندگی وکالت وکالتنامه
give powers
U
به کسی وکالت دادن
to be called at the bar
U
به سمت وکالت پذیرفته شدن
he lost the seat
U
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
i intend my son for the bar
U
خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
inns of court
U
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
res ipsa loquitur
U
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
terming
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
barristers
U
وکیل مشاور وکیل دعاوی
barrister
U
وکیل مشاور وکیل دعاوی
practitioners
U
وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
practitioner
U
وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
retaining fee
U
وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
empowers
U
اختیار دادن وکالت دادن
empowered
U
اختیار دادن وکالت دادن
empowering
U
اختیار دادن وکالت دادن
empower
U
اختیار دادن وکالت دادن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com