English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fluid bed vulcanization U وولکانش در بستر سیال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fluid bed polymerization U بسپارش در بستر سیال
vulcanization U وولکانش
bed factor U ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
fluidal U مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
transport stream U ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
floor U بستر
beds U بستر
doss U بستر
bedfellow U هم بستر
bedfellows U هم بستر
floored U بستر
floors U بستر
bed U بستر
sacked U بستر
abed U در بستر
head stock U بستر
sack U بستر
sacks U بستر
nacelle U بستر
headstock U بستر
fluids U سیال
fulidal U سیال
fluid U سیال
unthickened U سیال
the bed of a river U بستر یک رود
bed factor U ضریب بستر
ocean floor U بستر اقیانوس
bed material U رسوبات بستر
bed materials U رسوبات بستر
astir U بیرون از بستر
arroyo U بستر نهر
seabed U بستر اقیانوس
river beds U بستر رودخانه
river bed U بستر رودخانه
bed ripples U موج بستر
natural bed U بستر طبیعی
bed width U عرض بستر
decumbent U در بستر خوابیده
death bed U بستر مرگ
bed and breakfast U بستر و صبحانه
bed waves U موج بستر
hot bed U بستر گرم
childbed U بستر زایمان
card bed U بستر کارتها
bottom profile U نمایه بستر
lie up U در بستر ماندن
bedder U سنگ بستر
stream bed U بستر ابراهه
bed U بستر پشته
seabed U بستر دریا
kipping U خوابیدن بستر
beds U بستر پشته
sub base U زیر بستر
kipping U در بستر رفتن
kipped U خوابیدن بستر
kipped U در بستر رفتن
kip U خوابیدن بستر
bedrock U بستر سنگ
stationary bed U بستر ساکن
bedrock U سنگ بستر
sick bed U بستر بیماری
kip U در بستر رفتن
deathbed U بستر مرگ
sea bed U بستر دریا
bedside U کنار بستر
raod bed U بستر جاده
riverbed U بستر رودخانه
sand cushion U بستر ماسهای
fluid U جسم سیال
working fluid U سیال متحرک
ideal fluid U سیال ایده ال
fluid capital U سرمایه سیال
floating reserve U احتیاط سیال
fluid centre U مرکز سیال
electric fluid U سیال برقی
fluid intelligence U هوش سیال
fluid resistance U مقاومت سیال
influent U سیال ورودی
superfluid U ابر سیال
floating U سیال مواج
real fluid U سیال واقعی
perfect fluid U سیال کامل
effluent U سیال خروجی
fluids U جسم سیال
effluents U سیال خروجی
mobiles U روان سیال
mobiles U سیال تغییرپذیر
mobile U روان سیال
working fluid U سیال عامل
mobile U سیال تغییرپذیر
intransit strenth U پرسنل سیال
intransit stock U اماد سیال
iceman U یخی بستر دوران یخ
subgrade U قشر بستر جاده
river bed level U تراز بستر رودخانه
he fell ill U به بستر بیماری افتاد
cuddled U در بستر راحت غنودن
beds U بستر زیر کار
cuddling U در بستر راحت غنودن
cuddles U در بستر راحت غنودن
bituminuos gravel base U بستر شنی قیردار
bed U بستر زیر کار
cuddle U در بستر راحت غنودن
bed rock ledge U لایه سنگی کف بستر
excavation in river bed U خاکبرداری در بستر رودخانه
fixed bed polymerization U بسپارش در بستر ثابت
bed load U بار متحرک بستر
maintenance float U شارژ انبار سیال
brain storming U سیال سازی ذهن
bleed U فرار کردن یک سیال
fluor U قاعدگی زنان سیال
bleeds U فرار کردن یک سیال
viscous stress U تنش برش سیال
fluidic U وابسته بجسم سیال
working lead fluid U سیال متحرک یا عامل
visualization U مرئی ساختن سیال
lying in U در بستر خوابی دوره نفاس
flat bed plotter U رسام با بستر تخت مسطح
lie-in U در بستر زایمان بودن ارزیدن
summer bed of a river U بستر تابستانی رودخانه مسیل
lie in U در بستر زایمان بودن ارزیدن
strath U بستر پهن مسیر رودخانه
whirled U چرخش یا دوران جریان سیال
whirl U چرخش یا دوران جریان سیال
whirling U چرخش یا دوران جریان سیال
whirls U چرخش یا دوران جریان سیال
supercritical fluid chromatography U کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
baffled U منحرف کننده جریان سیال
baffles U منحرف کننده جریان سیال
baffling U منحرف کننده جریان سیال
baffle U منحرف کننده جریان سیال
fluid adjustment screw پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
vapor lock U قطع کامل جریان سیال
floatation U اضافی بودن سطح سیال اماد
vorticity U میزان برداری دوران موضعی سیال
fluidic U مایع مانند جسم سیال یامایع
he is out and a bout U از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
circulation U حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
vortex flow U جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
coanda effect U گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
underway U در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
circulations U حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
prill U بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
s.f.c U chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
vortex sheet U لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
reynolds stress U تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
supercritical fluid chromatography/mass U spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
notches U بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
head pessure U فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
notch U بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
hydraulic fluid U سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
velocity gradiant U میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
reynolds number U مهمترین ضریب بدون دیمانسیون در نمایش اشل جریان سیال
snag boat U کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
caisson U اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
viscosity valve U شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
pitot tube U لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
reed valve U شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
s.f.c/m.s U mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
bedsore U زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
cross flow U دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
real stagnation point U نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
venturi U کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
mobile warfare U جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fluidify U تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
compensating port U مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
transonic U سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
bottom width U عرض بستر عرض کف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com