Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum operating voltage
U
ولتاژ کار حداکثر
maximum output voltage
U
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum powerpoint voltage
U
ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
Other Matches
line voltage
U
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
transmissions
U
که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmission
U
که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
unipolar
U
که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
voltage regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
non return to zero
U
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
surged
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
voltage balance
U
موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
electrically
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
positive
U
سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
peaking
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
outside
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
maximum
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
relative maximum
U
حداکثر نسبی
peak speed
U
حداکثر سرعت
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
price ceilings
U
حداکثر قیمت
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum duration
U
زمان حداکثر
supercharge
U
خرج حداکثر
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
intensity maximum
U
حداکثر شدت
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
maximum current
U
جریان حداکثر
submaximal
U
زیر حداکثر
maximal
U
وابسته به حداکثر
peak current
U
جریان حداکثر
peak output
U
حداکثر تولید
peak load
U
بار حداکثر
maximum price
U
حداکثر بها
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
flat out
U
حداکثر سرعت
maximum load
U
بار حداکثر
maximum moment
U
حداکثر لنگر
full bore
U
حداکثر تلاش
full speed
U
حداکثر سرعت
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
global maximum
U
حداکثر مطلق
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum performance
U
کارایی حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
peak load
U
حداکثر بار
peak demand
U
حداکثر تقاضا
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
maximum energy
U
انرژی حداکثر
maximum work
U
کار حداکثر
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
flank speed
U
حداکثر سرعت
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximum gain
U
تقویت حداکثر
maximum output
U
خروجی حداکثر
peaks
U
حداکثر کاکل
payload
U
حداکثر بار
peak
U
حداکثر کاکل
high tides
U
حداکثر مد دریا
payloads
U
حداکثر بار
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
peaking
U
حداکثر کاکل
high tide
U
حداکثر مد دریا
high run
U
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
sprint
U
با حداکثر سرعت دویدن
flank speed
U
حداکثر سرعت قایق
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
breaking load
U
حداکثر تحمل بار
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
maximum input frequency
U
فرکانس ورودی حداکثر
maximum natality
U
حداکثر زاد و ولد
maximum modulating frequency
U
فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
principle of miximum overlap
U
اصل حداکثر همپوشانی
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
maximum light transmission
U
انتقال نور حداکثر
pron to
U
با حداکثر سرعت ممکن
angle of repose
U
حداکثر شیب استقرار
maximum load
U
بار گذاری حداکثر
sprinted
U
با حداکثر سرعت دویدن
maximum wavelength
U
طول موج حداکثر
maximum temperature
U
درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
maximum stock
U
حداکثر موجودی انبار
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
maximum sound pressure
U
فشار صوت حداکثر
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
endurance time
U
سرعت حداکثر مداوم
maxvo
U
حداکثر توان هوازی
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
closed height
U
حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
sprints
U
با حداکثر سرعت دویدن
ceiling prices
U
حداکثر قیمت قانونی
ceiling price
U
حداکثر قیمت قانونی
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
profit maximization
U
به حداکثر رسانیدن سود
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
at full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
utility maximization
U
به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
utmost
U
منتهای کوشش حداکثر
ultimate bearing capacity
U
حداکثر فشار متحمل پی
extreme
U
حداکثر درمنتهی الیه
high water
U
حداکثر ارتفاع اب مد دریا
utmost good faith
U
حداکثر حسن نیت
maximum flexibility
U
خمش پذیری حداکثر
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
low tide
U
حداکثر جذر دریا
marginal
U
حداکثر نزدیک به انتها
maximum scale value
U
مقدار درجه بندی حداکثر
layer depth
U
که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
maximum safe temperature
U
درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum recording attachment
U
دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum surface temperature
U
درجه حرارت سطحی حداکثر
throughput
U
حداکثر فرفیت میزان محصول
extremum
U
حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
maximum range
U
حداکثر برد جنگ افزار
hull speed
U
حداکثر سرعت نظری قایق
maximum r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
maximum likelihood method
U
روش حداکثر درست نمایی
wall up
U
رسیدن موج به حداکثر اوج
hard charge
U
بشدت و حداکثر سرعت راندن
maximum forward r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
powering
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
great tropic range
U
حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
maximum power point current
U
جریان در نقطه توان حداکثر
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
in the groove
<idiom>
U
حداکثر کار را انجام دادن
powered
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
payload
U
حداکثر قابلیت حمل بار
plimsoll mark
U
خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
ramp weight
U
حداکثر وزن ممکن هواپیما
deadweight tonnage
U
حداکثر تناژ وسیله نقلیه
payloads
U
حداکثر قابلیت حمل بار
capacity load
U
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
ultimate compressive strength
U
حداکثر مقاومت دربرابر فشار
to put one's best foot formost
<idiom>
حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
permissible velocity
U
حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
to rack rent
U
حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
transition level
U
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
vertex height
U
قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
speed limits
U
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
road capacity
U
کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
brushes
U
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
speed limit
U
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
mean distance
U
فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
brush
U
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
maximum current circuit breaker
U
کلید قطع کننده جریان حداکثر
electric tension
U
ولتاژ
voltage
U
ولتاژ
potential
U
ولتاژ
line voltage
U
ولتاژ خط
total voltage
U
ولتاژ کل
voltages
U
ولتاژ
alternating voltage
U
ولتاژ C.A
maximum permissible temperature rise
U
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
great diurnal range
U
حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
supercharge
U
خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
maximum gradeability
U
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
optimize
U
کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
hovering ceiling
U
حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com