English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time out U وقفه فاصله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
space U فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
standstill U وقفه
gap U وقفه
suspension U وقفه
deadlock U وقفه
discontinuance U وقفه
down time U وقفه
blocking U وقفه
block U وقفه
blocked U وقفه
blocks U وقفه
unabated <adj.> U بی وقفه
paralysis U وقفه
stations U وقفه
stationed U وقفه
pause U وقفه
desuetude U وقفه
interrupt U وقفه
paused U وقفه
gaps U وقفه
arrested U وقفه
suspensions U وقفه
pauses U وقفه
pausing U وقفه
station U وقفه
arrests U وقفه
stick U وقفه
interruption U وقفه
arrest U وقفه
interruptions U وقفه
abeyance U وقفه
interrupting U وقفه
dead lock U وقفه
jibs U وقفه
jibbing U وقفه
jibbed U وقفه
jib U وقفه
interrupts U وقفه
chasm U وقفه
chasms U وقفه
break U وقفه
standstil U وقفه
abeyance or adeyancy U وقفه
hold back U وقفه
hoid up U وقفه
stound U وقفه
hiatus U وقفه
breaks U وقفه
ceasing U وقفه
ceases U وقفه
ceased U وقفه
cease U وقفه
interval U وقفه
uninterrupted U بی وقفه
at a stretch U بی وقفه
work stoppage U وقفه در کار
wind rocked out U وقفه تنفسی
interrupt handler U گرداننده وقفه
interrupt vector U بردار وقفه
external interrupt U وقفه خارجی
interval U ایست وقفه
interrupt driven U وقفه گرا
vectored interrupt U وقفه برداری
unceasing U بدون وقفه
uninterrupted duty U کار بی وقفه
full stops U وقفه کامل
full stop U وقفه کامل
automatic interrupt U وقفه خودکار
caesura U وقفه ایست
blocking period U دوره وقفه
betweentimes U درمدت وقفه
sticking voltage U ولتاژ وقفه
run on U بدون وقفه
program interrupt U وقفه برنامه
system interrupt U وقفه سیستم
priority interrupt U وقفه اولویت
nerve block U وقفه عصبی
machine interupption U وقفه ماشین
continous cycle U دوره بی وقفه
affect block U وقفه عاطفه
massed learning U یادگیری بی وقفه
massed practice U تمرین بی وقفه
flashback U وقفه زمانی
flashbacks U وقفه زمانی
interrupt serrice routine U روال سرویس وقفه
interrupting U ناتوان کردن وقفه
arm U خط وط وقفه فعال شده .
disarm U ثیرات وقفه شدن
disarmed U ثیرات وقفه شدن
interrupts U حرکت دادن وقفه
interrupting U حرکت دادن وقفه
interrupts U ناتوان کردن وقفه
scanned interrupt U وقفه پویش شده
short time rating U کار کردن با وقفه
insolvency U وقفه در پرداخت دیون
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
interrupt U ناتوان کردن وقفه
disarms U ثیرات وقفه شدن
ups U تامین برق بی وقفه
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
interrupt U حرکت دادن وقفه
machine check interrupt U وقفه بررسی ماشین
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
interrupts U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
continous type furnace U کوره نوع بدون وقفه
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
NMI U وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
tenuis U علامت مکث و وقفه در یونانی
continous U متصل متوالی بدون وقفه
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
interrupts U خط وقفه که فعال شده است
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
interrupting U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting U خط وقفه که فعال شده است
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
caesura U وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
interrupting U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
bursts U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
burst U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupts U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
handler U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attentions U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupting U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
handlers U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attention U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupt U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
daisy chain U خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
Dont let the grass grow under your feet. U نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
interrupts U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disarms U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
vectored interrupt U سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
externals U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
poll U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
external U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
polls U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
disarmed U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
polled U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
disarm U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
maskable U وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
priority U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
daisy chain interrupt U یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
priorities U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupts U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
trap U نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
interrupt U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com