English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inflationary gap U وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
full employment U اشتغال کامل
full employment equilibrium U تعادل اشتغال کامل
full employment output U تولید در اشتغال کامل
full employment rate of growth U نرخ رشد در اشتغال کامل
elam U کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
gold import point U حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
final set U حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
purlieu U زمینی که وقتی جزو جنگل بوده و هنوزمشمول قانون جنگل ها میباشد
Utopia U دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopias U دولت یا کشور کامل و ایده الی
cycle U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycles U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
printed circuit U ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
printed circuit board U ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
normative economics U اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
literal U چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
Quchan U قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
phenomenally U محسوس
tangible U محسوس
concrete U محسوس
tangibly U محسوس
phenomenal U محسوس
patent U محسوس
patented U محسوس
patenting U محسوس
patents U محسوس
sensible U محسوس
significance U محسوس
sensed difference U تفاوت محسوس
tangible property U دارائی محسوس
sense datum U شیی محسوس
tangible benefit U سود محسوس
inappreciable U غیر محسوس
impalpable U غیر محسوس
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
just noticeable difference U کمترین تفاوت محسوس
incorporal U مجرد غیر محسوس
jnd U کمترین تفاوت محسوس
palpably U بطور محسوس یا اشکار
sensibly U بطور نمایان یا محسوس
insensibly U بطور غیر محسوس
markedly U بطور برجسته یا محسوس
appreciable U قابل ارزیابی محسوس
appreciably U قابل ارزیابی محسوس
inappreciative U غیر محسوس جزئی
phosphoresce U بدون گرمای محسوس
perceivable U درک کردنی محسوس
feels U لمس کردن محسوس شدن
feel U لمس کردن محسوس شدن
sense datum U امر محسوس وقابل تحلیل
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
overt act U عملی که در عالم خارج محسوس باشد
expanding economy U اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
occupation U اشتغال
busybody U اشتغال
busybodies U اشتغال
underemployed U کم اشتغال
employment U اشتغال
preoccupation U اشتغال
engagedness U اشتغال
occupations U اشتغال
preoccupations U اشتغال
engagements U اشتغال
engagement U اشتغال
offices U اشتغال
office U اشتغال
to melted in to another form U بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
employment opportunities U فرصتهای اشتغال
overfull employment U اشباع اشتغال
employment policy U سیاست اشتغال
employment volume U حجم اشتغال
employment gap U شکاف اشتغال
employment rate U نزخ اشتغال
indebtedness U اشتغال ذمه
employment opportunities U امکانات اشتغال
overfull employment U اشتغال وافر
hyperemployment U اشتغال زیاد
employment act U قانون اشتغال
idleness U عدم اشتغال
unemployment U عدم اشتغال
gradate U بتدریج و بطور غیر محسوس تغییر رنگ دادن
unemployment equilibrium U تعادل در اشتغال ناقص
full time U زمان اشتغال بکار
commencement of employment U زمان شروع اشتغال
employment rate U میزان نسبی اشتغال
full time employment U اشتغال تمام وقت
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
hyperemployment U اشتغال بیش ازحد
debounce U جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
diplomatist U کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
letters testamentary U خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
amateurism U اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
inexpressiveness U بی حالتی
expressional U حالتی
trimorph U سه حالتی
trimorphous U سه حالتی
two state U دو حالتی
biologism U اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
two state algebra U جبر دو حالتی
state equation U معادله حالتی
degenerate U چند حالتی
degenerated U چند حالتی
degenerates U چند حالتی
dichotomies U دو حالتی دورستگی
dichotomy U دو حالتی دورستگی
two state variable U متغییر دو حالتی
two state jump U جهش دو حالتی
degenerating U چند حالتی
two state circuit U مدار دو حالتی
multiphase U چند حالتی
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
to fall into U دچار [حالتی] شدن
trigon U سه حالتی ستاره سه تایی
to get into U دچار [حالتی] شدن
strike an attitude U حالتی بخود گرفتن
degeneracy U چند حالتی بودن
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
desperateness U حالتی که بیرون ازامیدباشد
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
passages U انتقال از حالتی به حالت دیگر
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
passage U انتقال از حالتی به حالت دیگر
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
employment gap U مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
facts U بوده
has-been U بوده
fact U بوده
been U بوده
has-beens U بوده
has been U بوده
i have been U بوده ام
the greenish hue of blue U حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
emergencies U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
has been U بوده است
has-beens U بوده است
coffee roaster U قهوه بوده
has-been U بوده است
mergers U حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
tactical reconnaissance U براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
hand inhand poition U رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
recognition U و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
merger U حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
he has passed the chair U رئیس بوده است
recognition U و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
gold standards U حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
optical U و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
double adultery U زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
premundane U پیش ازافرینش جهان بوده
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
Hypergraphia U [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
imperceivable U غیر قابل ادراک غیر محسوس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com