Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maturity
U
وعده یا موعد پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
date of payment
U
موعد پرداخت
date of maturity
U
موعد پرداخت
due
U
بدهی موعد پرداخت
fall due
U
فرارسیدن موعد پرداخت دین
date on which a bill falls due
U
موعد پرداخت برات یا سفته
reddendum
U
موعد یا مهلت پرداخت اجاره
punctual payment
U
پرداخت در سر وعده
the bill has come to maturity
U
موعد پرداخت برات منقضی شده است
the bill of has come to mature
U
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity
U
وعده پرداخت برات رسیده است
invitation
U
وعده خواهی وعده گیری
invitations
U
وعده خواهی وعده گیری
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
deadline
U
موعد
date
U
موعد
dates
U
موعد
date of maturity
U
موعد
maturity
U
موعد
maturity date
U
موعد
deadlines
U
موعد
premature
U
پیش از موعد
defaults
U
در موعد مقرر
overdue
U
گذشتن موعد
default
U
در موعد مقرر
due date
U
موعد مقرر
agreed time
U
موعد مقرر
relevant time
U
موعد مقرر
defaulted
U
در موعد مقرر
defaulting
U
در موعد مقرر
to fall due
U
موعد رسیدن
overdue
U
موعد رسیده
expired
U
گذشته از موعد
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
mature
U
به موعد چیزی رسیدن
overdue
U
از موعد گذشته منقضی
matures
U
به موعد چیزی رسیدن
schedule date
U
موعد طبق برنامه
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
premature labour
U
زاییمان پیش از موعد طبیعی
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
anticipation
U
سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
cash discount
U
تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
vowed
U
وعده
vow
U
وعده
behest
U
وعده
vowing
U
وعده
usance
U
وعده
payable at sight
U
بی وعده
termless
U
بی وعده
promises
U
وعده
punctually
U
در سر وعده
promise
U
وعده
vows
U
وعده
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
appointed day
U
وعده ملاقات
forward dealing
U
معامله به وعده
cop-outs
U
خلف وعده
date
[appointment]
U
وعده ملاقات
due at a specified date after sight
U
وعده دار
cop-out
U
خلف وعده
postdated cheque
U
چک وعده دار
usance bill
U
برات به وعده
usance
U
وعده فرجه
hest
U
امریه وعده
credited
U
وعده مهلت
credits
U
وعده مهلت
pleas
U
وعده مشروط
rendezvous area
U
وعده گاه
payable at maturity
U
وعده دار
crediting
U
وعده مهلت
credit
U
وعده مهلت
on six mounth scredit
U
با ششماه وعده
forward delivery
U
تحویل به وعده
promisor
U
وعده دهنده
appointment
U
وعده ملاقات
rendezvous
U
وعده گاه
promissory
U
وعده اور
appointments
U
وعده ملاقات
plea
U
وعده مشروط
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
helpings
U
یک وعده یا پرس خوراک
helping
U
یک وعده یا پرس خوراک
i rest upon your promise
U
من به وعده شما است
on credit month's
U
وام با وعده ..... ماهه
usance
U
برات وعده دار
So much for her promises .
U
این هم از وعده های او
contango
U
با وعده معامله کردن
appointed days
U
وعده های ملاقات
invite
U
خواندن وعده گرفتن
matured
U
وعدهای وعده دار
appointments
U
وعده های ملاقات
invites
U
خواندن وعده گرفتن
dates
[appointments]
U
وعده های ملاقات
invited
U
خواندن وعده گرفتن
promise
U
نوید انتظار وعده دادن
promises
U
نوید انتظار وعده دادن
invite
U
مهمان کردن وعده دادن
redezvous
U
وعده ملاقات اجتماع مجدد
invites
U
مهمان کردن وعده دادن
meal times
U
زمان وعده های غذا
the bill is undue
U
وعده برات نرسیده است
invited
U
مهمان کردن وعده دادن
person to his promise
U
کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
for full board
U
برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board
U
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
He gave us to understand that he would help us.
U
او
[مرد]
وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
make it up to someone
<idiom>
U
انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
appointment
U
قرار ملاقات وعده ملاقات
appointments
U
قرار ملاقات وعده ملاقات
A post - dated check .
U
چک مدت دار ( وعده دار )
lustreer
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
refund
U
پس پرداخت
defrayal
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
finishing touches
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
discharging
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
disbursement
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
payment
U
پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
finishes
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
paying
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
furbisher
U
پرداخت گر
renderings
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
shear
U
پرداخت فرش
by payment
U
از طریق پرداخت
casual payment
U
پیش پرداخت
deposit
U
پیش پرداخت
d. note
U
درخواست پرداخت
a bradent
U
وسیله پرداخت
bilk
U
گذاشتن از پرداخت
paid
U
پرداخت شده
unpaid
U
پرداخت نشده
payee
U
پرداخت شونده
prompt payment
U
پرداخت فوری
average payment
U
پرداخت متوسط
annual payment
U
پرداخت سالیانه
advice note
U
دستورپیش پرداخت
advance payment
U
پیش پرداخت
payees
U
پرداخت شونده
back freigt
U
پرداخت کرایه
deferred payment
U
پرداخت معوق
planish
U
پرداخت کردن
payment in full
U
پرداخت تمام
payment in due cource
U
پرداخت به موقع
payment in advance
U
پیش پرداخت
payment by instalments
U
پرداخت به اقساط
payer
U
پرداخت کننده
remittal
U
گذشت پرداخت
remitter
U
پرداخت کننده
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
payable at sight
U
پرداخت دیداری
payment in full
U
پرداخت کامل
payment in kind
U
پرداخت غیرنقدی
remittable
U
قابل پرداخت
planishing tool
U
ابزار پرداخت
pre paid
U
پیش پرداخت
period of grace
U
مهلت پرداخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com