English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
invitation U وعده خواهی وعده گیری
invitations U وعده خواهی وعده گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
payable at sight U بی وعده
usance U وعده
termless U بی وعده
behest U وعده
vowing U وعده
vowed U وعده
vow U وعده
punctually U در سر وعده
promises U وعده
promise U وعده
vows U وعده
credits U وعده مهلت
forward delivery U تحویل به وعده
forward dealing U معامله به وعده
hest U امریه وعده
payable at maturity U وعده دار
usance bill U برات به وعده
credit U وعده مهلت
rendezvous area U وعده گاه
due at a specified date after sight U وعده دار
appointments U وعده ملاقات
appointment U وعده ملاقات
on six mounth scredit U با ششماه وعده
usance U وعده فرجه
crediting U وعده مهلت
credited U وعده مهلت
promissory U وعده اور
promisor U وعده دهنده
postdated cheque U چک وعده دار
date [appointment] U وعده ملاقات
cop-outs U خلف وعده
plea U وعده مشروط
pleas U وعده مشروط
appointed day U وعده ملاقات
rendezvous U وعده گاه
cop-out U خلف وعده
punctual payment U پرداخت در سر وعده
So much for her promises . U این هم از وعده های او
dates [appointments] U وعده های ملاقات
appointed days U وعده های ملاقات
usance U برات وعده دار
contango U با وعده معامله کردن
i rest upon your promise U من به وعده شما است
maturity U وعده یا موعد پرداخت
invite U خواندن وعده گرفتن
invited U خواندن وعده گرفتن
matured U وعدهای وعده دار
appointments U وعده های ملاقات
on credit month's U وام با وعده ..... ماهه
invites U خواندن وعده گرفتن
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
helping U یک وعده یا پرس خوراک
the bill is undue U وعده برات نرسیده است
invited U مهمان کردن وعده دادن
redezvous U وعده ملاقات اجتماع مجدد
invites U مهمان کردن وعده دادن
invite U مهمان کردن وعده دادن
promises U نوید انتظار وعده دادن
promise U نوید انتظار وعده دادن
meal times U زمان وعده های غذا
person to his promise U کسی را ملزم به ایفای وعده کردن
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
make it up to someone <idiom> U انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
appointments U قرار ملاقات وعده ملاقات
A post - dated check . U چک مدت دار ( وعده دار )
appointment U قرار ملاقات وعده ملاقات
Take it or leave it. U می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه !
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
toxicomania U سم خواهی
blackmails U باج خواهی
willy-nilly U خواهی نخواهی
willy nilly U خواهی نخواهی
amativeness U خاطر خواهی
amende honorable U پوزش خواهی
inversion U همجنس خواهی
homosexuality U همجنس خواهی
progressiveness U ترقی خواهی
blackmailing U باج خواهی
zealotry U هوا خواهی
zoophilia U حیوان خواهی
zoophily U حیوان خواهی
blackmailed U باج خواهی
progressivism U ترقی خواهی
uranism U همجنس خواهی
nosophilia U بیماری خواهی
Why dont you leave me alone? U از جان من چه می خواهی ؟
blackmail U باج خواهی
will to power U قدرت خواهی
inversions U همجنس خواهی
oestrus U گشن خواهی
benevolence U نیک خواهی
ephebophilia U جوان خواهی
estrus U گشن خواهی
electron affinity U الکترون خواهی
illy U ازروی بد خواهی
thou wilt go U خواهی رفت
coprophilia U مدفوع خواهی
homoerotism U همجنس خواهی
thanatomania U مرگ خواهی
hebephilia U نوجوان خواهی
thou shalt go U خواهی رفت
zeal U خیر خواهی
benevolence U خیر خواهی
sapphism U همجنس خواهی
overt homosexuality U همجنس خواهی اشکار
apologises U عذر خواهی کردن
royalistic U مبنی برسلطنت خواهی
apologised U عذر خواهی کردن
poll U نظر خواهی کردن
Pick, what you like [want] ! U هر کدام را می خواهی بردار!
polls U نظر خواهی کردن
liberalism U اصول ازادی خواهی
apologising U عذر خواهی کردن
apologize U عذر خواهی کردن
What the hell do you want? U چه زهر ماری می خواهی ؟
supercilious U از روی خود خواهی
hypersexuality U فزون خواهی جنسی
Why do you want to know ? dont be nosy. U می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
apologizing U عذر خواهی کردن
apologizes U عذر خواهی کردن
apologized U عذر خواهی کردن
urning U در همجنس خواهی مردان
crystal growth affinity U رشد خواهی بلور
polled U نظر خواهی کردن
latent homosexuality U همجنس خواهی نهفته
tribadism U همجنس خواهی فاعلی
sapphism U همجنس خواهی زنان
to offer an apology U عذر خواهی کردن
public spiritedness U خیر خواهی مردم
apologise U عذر خواهی کردن
Do you want some more food ? U بازهم غذا می خواهی ؟
appealable U قابل پژوهش خواهی
abundancy motive U انگیزه فزون خواهی
to play at U خواهی نخواهی اقدام کردن
Having hardly arrived you want to. . . U هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
She is hopping mad . U چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
Do you want to have your fortune told? U می خواهی برایت فال بگیرم ؟
generosity U خیر خواهی گشاده دستی
When in Rome, do as the Romans do! <proverb> U خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
You seem to expect something for good measure ! U مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
Where do you want to go this time of night ? U این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
If you want to sell your car , I am your man . U اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
You wI'll benefit by this book . U از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
public spiritedly U ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
public spirit U خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
nothing serves to but apology U هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. U اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
radicalism U روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
his severity relaxed U از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy U دو زن گیری دو شوهر گیری
with the utmost rigour U با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
point voting system U سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
compression molding process U فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
constant dripping wears away the stone <proverb> U اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument U دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
retractaion U پس گیری
recature U پس گیری
monogyny U یک زن گیری
biases U سو گیری
catch U بل گیری
skim U کف گیری
exorcisms U جن گیری
exorcism U جن گیری
dewatering U اب گیری
bias U سو گیری
lutation U گل گیری
recapturing U پس گیری
recaptures U پس گیری
recaptured U پس گیری
resumption U از سر گیری
skimmed U کف گیری
recapture U پس گیری
scorification U کف گیری
luting U گل گیری
skims U کف گیری
gauging U اندازه گیری
river capture U رود گیری
dialing U شماره گیری
modeling U سرمشق گیری
integration U انتگرال گیری
samplery U نمونه گیری
metering U اندازه گیری
stamping U قالب گیری
removal of cinder U تفاله گیری
removal of phosphorus U فسفر گیری
removal of slag U شلاکه گیری
permissiveness U اسان گیری
vendettas U انتقام گیری
vendetta U انتقام گیری
moulding U قالب گیری
fueling U سوخت گیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com