English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reinforcement U وضع مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
re election U انتخاب مجدد
re-election U انتخاب مجدد
redeployment U گسترش مجدد دادن
rallying point U محل تجمع مجدد
rallying points U محل تجمع مجدد
voice U تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voices U تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voicing U تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
hard U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
backward U تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
arithmetic U عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
halt U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
review U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewed U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewing U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviews U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
background U امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
backgrounds U امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
backwards U تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
repayment U پرداخت مجدد
repayments U پرداخت مجدد
second U مجدد
seconded U مجدد
seconding U مجدد
seconds U مجدد
static U حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
static U MAR که تا وقتی داده می پذیرد که منبع تغذیه روشن است و داده نیازی به تنظیم مجدد ندارد
reversion U ترجمه مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U تولید مجدد
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U تولید مجدد
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U تولید مجدد
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U تولید مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
redraw U رسم مجدد
redrawing U رسم مجدد
redrawn U رسم مجدد
redraws U رسم مجدد
redrew U رسم مجدد
repaint U رسم مجدد
redistribution U توزیع مجدد
resurgence U طغیان مجدد
regain U به دست اوردن مجدد
regained U به دست اوردن مجدد
regaining U به دست اوردن مجدد
regains U به دست اوردن مجدد
reload U گلوله گذاری مجدد
reload U پر کردن مجدد
reload U بارکردن مجدد
reloaded U گلوله گذاری مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
reloading U گلوله گذاری مجدد
reloading U پر کردن مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reloads U گلوله گذاری مجدد
reloads U پر کردن مجدد
reloads U بارکردن مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
retrial U ازمایش مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrials U ازمایش مجدد
retrials U محاکمه مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
re examination U پرس ازمایی مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
re-examination U پرس ازمایی مجدد
vertical U تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
Other Matches
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
renewed U مجدد
furthers U مجدد
further on U مجدد
furthermore U مجدد
furthering U مجدد
furthered U مجدد
reflorescence U مجدد
further U مجدد
recounted U شمارش مجدد
revisit U ملاقات مجدد
recounts U شمارش مجدد
revisited U ملاقات مجدد
recounting U شمارش مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
recoupment U کسب مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
rededication U اهدا مجدد
rededication U تقدیم مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
reebtry U ورود مجدد
reebtry U دخول مجدد
reebtry U تملک مجدد
reeducation U تربیت مجدد
revisits U ملاقات مجدد
recount U شمارش مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
remotion U حرکت مجدد
renascence U زندگی مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
reoccur U فهور مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
restoration U استقرار مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reinfection U عفونت مجدد
regeneracy U تولید مجدد
reentrance U دخول مجدد
reexport U صادرات مجدد
regelation U انجماد مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
rally U اجتماع مجدد
rallies U اجتماع مجدد
rallied U اجتماع مجدد
reformat U فرمت مجدد
reporduce U تولید مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
reproductions U تولید مجدد
replenishes U تدارک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
replenished U تدارک مجدد
replenished U پرکردن مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
replenish U تدارک مجدد
replenishing U تدارک مجدد
reproduction U تولید مجدد
recreation U خلق مجدد
recreations U خلق مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
restatement U بیان مجدد
restatements U بیان مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
replenish U پرکردن مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
reapparition U فهور مجدد
recaption U توقیف مجدد
recompile U کامپایل مجدد
reconversion U گرایش مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
reissuing U چاپ مجدد
reissues U چاپ مجدد
reissued U چاپ مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
remands U بازداشت مجدد
remanding U بازداشت مجدد
remanded U بازداشت مجدد
re attachment U توقیف مجدد
remand U بازداشت مجدد
re claim U تقاضای مجدد
reissue U چاپ مجدد
retransmission U مخابره مجدد
resurvey U بررسی مجدد
resupply U اماد مجدد
reshipment U حمل مجدد
resale U حراج مجدد
retread process U تعمیر مجدد
retransmission U ارسال مجدد
resale U فروس مجدد
resorption U مکیدن مجدد
restart U شروع مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-ran U نمایش مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
re-runs U نمایش مجدد
retake U گرفتن مجدد
republication U انتشار مجدد
retaking U گرفتن مجدد
rerun U اجرای مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
comeback U دستیابی مجدد
reconditioning U شرطی کردن مجدد
image reproduction U تولید مجدد تصویر
reproduction U تولید کردن مجدد
column wise recalculation U محاسبه مجدد ستونی
rain check U بلیط مجانی یا مجدد
reproductions U تولید کردن مجدد
reusable U قابل استفاده مجدد
subdevice U بخش کردن مجدد
automatic recalculation U محاسبه مجدد خودکار
subdevice U قسمت کردن مجدد
background recalculation U محاسبه مجدد پس زمینه
row wise recalculation U محاسبه مجدد سطری
manual recalculation U محاسبه مجدد دستی
natural recalculation U محاسبه مجدد طبیعی
reprogramming U برنامه نویسی مجدد
reflorescence U غنچه اوری مجدد
reformat U قالب بندی مجدد
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
remelt U ذوب کردن مجدد
remelting furnace U کوره ذوب مجدد
remelting process U فرایند ذوب مجدد
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
reorder level U سطح سفارش مجدد
reorder point U نقطه سفارش مجدد
repagination U صفحه بندی مجدد
repagination U صفحه گذاری مجدد
rerun U نمایش مجدد فیلم
reprecipitation U رسوب دادن مجدد
refect U نیروی مجدد دادن
reenactment U اجرا یانمایش مجدد
reenactment U تصویب مجدد قانون
optimal recalculation U محاسبه مجدد بهینه
overpacking U لفاف پیچی مجدد
recrudescence U فهور مجدد برگشتگی
reboot U راه اندازی مجدد
recarburize U کربن گیری مجدد
reconversion U تبدیل مجدد پول
restart U راه انداختن مجدد
resizing U اندازه گیری مجدد
remelting process U روش ذوب مجدد
reculaulation order U تنظیم محاسبه مجدد
resave U ذخیره سازی مجدد
redesign U طراحی مجدد کردن
rediscount rate U نرخ تنزیل مجدد
redistribution effect U اثر توزیع مجدد
redistribution of force U تقسیم مجدد نیروها
resale price U قیمت فروش مجدد
reprecipitation U رسوب کردن مجدد
rewritten U نوشتن مجدد چیزی
rewrote U نوشتن مجدد چیزی
reset U راه اندازی مجدد
repeat U انجام مجدد یک عمل
resets U راه اندازی مجدد
rebuilds U نوسازی تعمیر مجدد
repeats U انجام مجدد یک عمل
rewriting U نوشتن مجدد چیزی
redid U شروع مجدد از ابتدا
rewrite U نوشتن مجدد چیزی
redoes U شروع مجدد از ابتدا
redo U شروع مجدد از ابتدا
repossess U مالکیت مجدد یافتن
redoing U شروع مجدد از ابتدا
resalable U قابل فروش مجدد
redone U شروع مجدد از ابتدا
rebuild U نوسازی تعمیر مجدد
repossessed U مالکیت مجدد یافتن
repossessing U مالکیت مجدد یافتن
rewrites U نوشتن مجدد چیزی
interband recombination U ترکیب مجدد باند میانی
checkpoint restart U اغازگر مجدد نقطه مقابله
rewrites U عمل نوشتن مجدد چیزی
reproducibility U قابلیت ساخت یاتولید مجدد
repartition U توزیع مجدد وابسته به تقسیمات
refer U مراجعه کردن بازدید مجدد
rewriting U عمل نوشتن مجدد چیزی
rewritten U عمل نوشتن مجدد چیزی
rewrote U عمل نوشتن مجدد چیزی
reconvert U تغییر حال مجدد یافتن
redezvous U وعده ملاقات اجتماع مجدد
rewrite U عمل نوشتن مجدد چیزی
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
rechamber U خان کشی مجدد لوله
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
reloadable control storage U انباره با کنترل بارگیری مجدد
refers U مراجعه کردن بازدید مجدد
referred U مراجعه کردن بازدید مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com