English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
balanced tackle U وضع متعادل وسایل ماهیگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
spins U ماهیگیری با وسایل چرخان
tackle U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackled U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackles U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackling U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
offsetting U رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset U رقم متعادل کننده متعادل کردن
equilibrate U متعادل کردن متعادل شدن
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
even-tempered U متعادل
equilibrant U متعادل
level-headed U متعادل
balanced U متعادل
dominant U متعادل
balancer U متعادل کننده
be in ballast U متعادل بودن
balanced circuit U مدار متعادل
balanced armature unit U جوشن متعادل
offsetting U وزنه متعادل
offset U وزنه متعادل
rounded <adj.> U کامل و متعادل
historical cost U قیمت متعادل
stabilisers U متعادل کننده
regulators U متعادل کننده
coequal U متعادل ومتساوی
baling press U پرس متعادل
balance U متعادل کردن
balanced system U سیستم متعادل
stabilizer U متعادل کننده
ballast concrete U بتن متعادل
balances U متعادل کردن
balanced state U حالت متعادل
equilibrant U نیروی متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
equilibrium drawdown U افت متعادل
compensator U متعادل کننده
corrector U متعادل کننده
soaking U تابش متعادل
counterbalances U متعادل کردن
lopsided U غیر متعادل
equilibrium flow U جریان متعادل
counterbalance U متعادل کردن
counterbalanced U متعادل کردن
moderate speed U سرعت متعادل
balanced rudder U سکان متعادل
bales U متعادل کردن
equilibration U متعادل کردن
bale U متعادل کردن
regulator U متعادل کننده
balancing U متعادل کردن
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
dashpot U استوانه متعادل کننده
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
balanced supply U اماد متعادل شده
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
stabilization U متعادل کردن تعادل
equilibrium pressure curve U منحنی فشار متعادل
unbalancing U غیر متعادل کردن
unbalances U غیر متعادل کردن
balanced load U بار خارجی متعادل
interphase reactor U پیچک متعادل کننده
interchange current U جریان متعادل کننده
counterpoise U نیروی متعادل کننده
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
even keel U حرکت متعادل ناو
stabilizing sleeve U غلاف متعادل کننده
ballast U وزنه متعادل کننده
sash balancing weight U وزنه متعادل کننده
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
line charge compensation reactor U پیچک متعادل کننده
disequilibrate U غیر متعادل کردن
unbalance U غیر متعادل کردن
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
equipoise U برابری دروزن متعادل ساختن
pressure equalized addition funnel U قیف افزایشی متعادل کننده فشار
stabilizing sleeve U پرده متعادل کننده گلولههای منور
balances U تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
isometric view U رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
swingweight U وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
deadlock U حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
handline U ماهیگیری با نخ
piscary U حق ماهیگیری
angle U ماهیگیری
angles U ماهیگیری
fishing U ماهیگیری
fishing U ماهیگیری حق ماهیگیری
angling U ماهیگیری
balances U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
foulest U نخ ماهیگیری اشفته
fouler U نخ ماهیگیری اشفته
fouls U نخ ماهیگیری اشفته
forward cast U پرتاب نخ ماهیگیری
fishable U قابل ماهیگیری
fish hook U قلاب ماهیگیری
reel U قرقره ماهیگیری
reels U قرقره ماهیگیری
reeled U قرقره ماهیگیری
reeling U قرقره ماهیگیری
fouled U نخ ماهیگیری اشفته
trawlers U کرجی ماهیگیری
fishline U ریسمان ماهیگیری
ice fishing U ماهیگیری از سوراخهای یخ
fishing gear U اسباب ماهیگیری
fishhook U قلاب ماهیگیری
fisherman's bend U گره ماهیگیری
jug fishing U ماهیگیری با بطری
chums U طعمه ماهیگیری
chum U طعمه ماهیگیری
baits U طعمه ماهیگیری
trawler U کرجی ماهیگیری
surf fishing U ماهیگیری در موج
piscatorial U وابسته به ماهیگیری
piscatory U وابسته به ماهیگیری
fishery U شیلات ماهیگیری
fishery U محل ماهیگیری
casting rod U چوب ماهیگیری
fisheries U شیلات ماهیگیری
fisheries U محل ماهیگیری
fishing tackle U ابزار ماهیگیری
angle U قلاب ماهیگیری
snell U بندقلاب ماهیگیری
angles U قلاب ماهیگیری
fishing rods U چوب ماهیگیری
sport fish U ماهیگیری تفریحی
fishing rod U چوب ماهیگیری
fishing U ورزش ماهیگیری
bait U طعمه ماهیگیری
monofilament U نخ نایلونی ماهیگیری
foul U نخ ماهیگیری اشفته
angling U ورزش ماهیگیری
piscary U محل ماهیگیری
baited U طعمه ماهیگیری
automatic reel U قرقره خودکار ماهیگیری
fly fishing U ماهیگیری با طعمه مصنوعی
nymphs U طعمه مصنوعی ماهیگیری
butt U دسته چوب ماهیگیری
butted U دسته چوب ماهیگیری
season U فصل ازادشکار یا ماهیگیری
seasoned U فصل ازادشکار یا ماهیگیری
fishing chair U صندلی در قایق ماهیگیری
butts U دسته چوب ماهیگیری
seasons U فصل ازادشکار یا ماهیگیری
treble hook U قلاب ماهیگیری سه طرفه
worming U ماهیگیری بااستفاده از کرم
squid U قلاب سنگین ماهیگیری
wet fly U طعمه ماهیگیری زیرابی
fly-fishing U ماهیگیری با طعمه مصنوعی
indiana U نوعی قرقره ماهیگیری
popper U طعمه شناور ماهیگیری
poppers U طعمه شناور ماهیگیری
stocked U دسته چوب ماهیگیری
stock U دسته چوب ماهیگیری
backlash U پیچ خوردن نخ ماهیگیری
barbs U انحنای قلاب ماهیگیری
barb U انحنای قلاب ماهیگیری
bail lock U قفل قرقره ماهیگیری
drift fishing U ماهیگیری از قایق شناور
float fishing U ماهیگیری با قایق متحرک
boat net U تور ماهیگیری با قایق
sinkers U وزنه سربی ماهیگیری
june bug U نوعی قرقره ماهیگیری
bow fishing U ماهیگیری با تیر و کمان
popping plug U طعمه ماهیگیری شناور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com