English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
collection U وصول
collections U وصول
recoveries U وصول
recovery U وصول
reception U وصول
receptions U وصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
del credere agent U نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
collect U وصول کردن
collectible U قابل وصول
collecting books U وصول مطالبات
outstandingly U وصول نشده
line of approach U راه وصول
collecting debts U وصول مطالبات
collection charge U هزینه وصول
collection charges U هزینه وصول
collection fee U هزینه وصول
collectable U قابل وصول
cleared cheque U چک وصول شده
collecting U وصول کردن
collects U وصول کردن
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
acknowledgment U اعلام وصول
certificate of receipt U گواهی وصول
collection order U دستور وصول
come at able U قابل وصول
manageable <adj.> U قابل وصول
receive U وصول کردن
makeable <adj.> U قابل وصول
makable [spv. makeable] <adj.> U قابل وصول
feasible <adj.> U قابل وصول
doable <adj.> U قابل وصول
achievable <adj.> U قابل وصول
contrivable <adj.> U قابل وصول
practicable <adj.> U قابل وصول
makable <adj.> U قابل وصول
get in U وصول کردن
levier U مالیات وصول کن
recvery U استرداد وصول
to get in U وصول کردن
workable <adj.> U قابل وصول
executable <adj.> U قابل وصول
possible [doable, feasible] <adj.> U قابل وصول
receives U وصول کردن
recipients U وصول کننده
recipient U وصول کننده
recoverable U قابل وصول
accessibility U قابلیت وصول
receipts U اعلام وصول
receipts U وصول کردن
accession U تابع وصول
receipt U وصول کردن
receipt U اعلام وصول
recovery U وصول جبران
recoveries U وصول جبران
accessible U قابل وصول
levied U وصول مالیات
levies U وصول مالیات
recovers U وصول کردن
outstanding U وصول نشده
levy U وصول مالیات
levying U وصول مالیات
recovering U وصول کردن
recover U وصول کردن
receipt U اعلام وصول نمودن
solvency U قابل وصول بودن
receipts U اعلام وصول نمودن
acknowledging U اعلام وصول کردن
debt enforcement U درخواست طلب وصول
debt collector U وصول کننده طلب
acknowledgements U اعلام وصول رسید
good debt U طلب وصول شدنی
good dept U طلب وصول شدنی
irrecoverable U غیر قابل وصول
irrecoverably U بطور وصول نشدنی
acknowledgement U اعلام وصول رسید
receivable U قابل وصول پذیرفتنی
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
publicans U مامور وصول مالیات
accessible U در دسترس قابل وصول
publican U مامور وصول مالیات
acknowledge U اعلام وصول کردن
acknowledgments U اعلام وصول رسید
collecting bank U بانک وصول کننده
acknowledges U اعلام وصول کردن
cashing U وصول کردن نقدکردن
collection charge U هزینه وصول مطالبات
cash U وصول کردن نقدکردن
cashed U وصول کردن نقدکردن
cashes U وصول کردن نقدکردن
acknowledgment U شماره اعلام وصول
acknowledges U وصول نامهای را اشعار داشتن
bad debts U طلب غیر قابل وصول
acknowledging U وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledge وصول نامه ای را اظهار داشتن
acknowledgement U خبر وصول نامه سپاسگزاری
remembrancer U مامور وصول مطالبات سلطنتی
bad debt U طلب غیر قابل وصول
accessibility U امکان نزدیکی وسیله وصول
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
acknowledgements U خبر وصول نامه سپاسگزاری
accessibility U دستیابی پذیری قابلیت وصول
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
execution for debt U اقدام برای طلب وصول
reviving U وصول مطالبات سوخت شده
acknowledgments U خبر وصول نامه سپاسگزاری
bad dept U طلبی که امکان وصول ان کم باشد
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod U وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
taxing master U مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
statement of affairs U وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
pillotage U وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
recevied for shipment bill of exchange U بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
tonnage rent U حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
feminism U عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pontage U مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
current assets U پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
coalitions U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
vindictive damages U مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
accessing U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
achievable U قابل وصول قابل تفریق
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
fabianism U نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com