English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
strickle U وسیله کوبیدن غلات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cereal U غلات
grain U غلات
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
gristmill U اسیاب غلات
anticrop agent U عامل ضد غلات
gramineous U علف مانند دارای غلات
silo U مخزن زیرزمینی غلات و غیره
sour mash U غلات خیسانده برای تهیه مشروبات
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
cereal U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereals U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
salt bag U کیسه نمک [بافتی پارچه ای یا زیر و رو و یا بصورت قالیچه کوچک دارای پرز که جهت نگهدای از نکمک یا غلات بافته شده.]
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
threshing U کوبیدن
knocked U کوبیدن
knock U کوبیدن
grind U کوبیدن
compaction U کوبیدن
rams U کوبیدن
pummelled U کوبیدن
bruising U کوبیدن
pummeling U کوبیدن
flail U کوبیدن
pummeled U کوبیدن
pummel U کوبیدن
grinds U کوبیدن
threshes U کوبیدن
peen U کوبیدن
knocks U کوبیدن
thrash or thresh U کوبیدن
head knocking U کوبیدن سر
threshed U کوبیدن
ram U کوبیدن
thresh U کوبیدن
forge U کوبیدن
forges U کوبیدن
stub U کوبیدن
thrash U کوبیدن
thrashed U کوبیدن
thrashes U کوبیدن
pummels U کوبیدن
to stomp U با پا کوبیدن
rammed U کوبیدن
bruised U کوبیدن
stubs U کوبیدن
bruise U کوبیدن
bruises U کوبیدن
flailed U کوبیدن
flailing U کوبیدن
frap U کوبیدن
stubbed U کوبیدن
stubbing U کوبیدن
pummelling U کوبیدن
flails U کوبیدن
head banging U کوبیدن سر
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
pulverises U نرم کوبیدن
pulverizes U نرم کوبیدن
pulverising U نرم کوبیدن
pulverize U نرم کوبیدن
pulverized U نرم کوبیدن
tattoo U خال کوبیدن
compaction U کوبش کوبیدن
forging U برسندان کوبیدن
berry U توت کوبیدن
smash U درهم کوبیدن
berries U توت کوبیدن
nails U زدن کوبیدن
nails U با میخ کوبیدن
nailed U زدن کوبیدن
nailed U با میخ کوبیدن
nail U زدن کوبیدن
nail U با میخ کوبیدن
brad U بامیخ کوبیدن
tattoos U خال کوبیدن
tattooing U خال کوبیدن
tattooed U خال کوبیدن
smashes U درهم کوبیدن
hoofs U پای کوبیدن
to beat a path U کوبیدن یک جاده
to carry water in a sieve U اب درهاون کوبیدن
to f. a dead horse U اب درهاون کوبیدن
to foot it U پای کوبیدن
to pound a long U کوبیدن و رفتن
to stamp [your foot] U پا به زمین کوبیدن
hoof U پای کوبیدن
pounds U کوبیدن اردکردن
pounding U کوبیدن اردکردن
pounded U کوبیدن اردکردن
pound U کوبیدن اردکردن
To beat the air. To flog a dead horse. U آب در هاون کوبیدن
To stamp the ground . U با پا بزمین کوبیدن
stampeding U صدای کوبیدن پا
pulverised U نرم کوبیدن
to step a dance U پای کوبیدن
step it U پای کوبیدن
step a dance U پای کوبیدن
stamper U اسباب کوبیدن
stampede U صدای کوبیدن پا
panels U تخته کوبیدن
tatoo U خال کوبیدن
stampeded U صدای کوبیدن پا
panel U تخته کوبیدن
stampedes U صدای کوبیدن پا
to step it U پای کوبیدن
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
fustigate U کوبیدن انتقاد کردن
beats U شلاق زدن کوبیدن
stave U با چماق زدن کوبیدن
mallet U چکش زدن کوبیدن
drives U سواری کردن کوبیدن
beat U شلاق زدن کوبیدن
to stamp the ground U با پا روی زمین کوبیدن
drive U سواری کردن کوبیدن
to smite on the anvil U روی سندان کوبیدن
jetting of piles U کوبیدن شمعها با فشار اب
smiting U ذلیل کردن کوبیدن
knock down U باضربت بزمین کوبیدن
smites U ذلیل کردن کوبیدن
smite U ذلیل کردن کوبیدن
to vaccinate a child U ابله بچهای را کوبیدن
hammers U کوبیدن سخت کوشیدن
hammered U کوبیدن سخت کوشیدن
maul U کوبیدن خرد کردن
mauled U کوبیدن خرد کردن
hammer U کوبیدن سخت کوشیدن
mauling U کوبیدن خرد کردن
yerk U شلاق زدن کوبیدن
mauls U کوبیدن خرد کردن
to batter awall U کوبیدن یافروریختن دیواری
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
whang U با صدای بلند زدن کوبیدن
He banged the table with his fist . He thumped the table . U با مشت کوبیدن روی میز
stamps U پابزمین کوبیدن مهر زدن
stamp U پابزمین کوبیدن مهر زدن
pash U بازور پرتاب کردن کوبیدن
to i. a child with vaccine U ابله بچه ایی را کوبیدن
dolly U کوبیدن پارچه با چوب رختشویی
to stamp your foot U پای خود را محکم کوبیدن
paver U کوبه برای کوبیدن سنگفرش
dollies U کوبیدن پارچه با چوب رختشویی
spike past the block U ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
anvils U روی سندان کوبیدن استخوان سندانی
anvil U روی سندان کوبیدن استخوان سندانی
to stamp [your feet] U با پاها محکم کوبیدن [راه رفتن]
to stamp the snow off your boots U با کوبیدن پا برف را از چکمه ها پاک کردن
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
swingle U الت برای کوبیدن وپاک کردن لیفههای بذرک
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
dangerous goods by road agreement U موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
phase U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phases U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com