English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
belay U وسیله پیچیدن محاط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
level wind U وسیله پیچیدن نخ ماهیگیری
to take in sail U جمع کردن یا پیچیدن بادبان شراع پیچیدن
embed U محاط کردن
embeds U محاط کردن
embeds U خواباندن محاط کردن
embed U خواباندن محاط کردن
girdler U محاط
seagirt U محاط دریا
rock bound U محاط بصخره
enclave economices U اقتصادهای محاط
sea girt U محاط بدریا
inscribable U محاط شدنی
landlocked U محاط در خشکی
inscribable U محاط کردنی
planchette U احاطه کننده محاط
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
fake U حلقه کردن پیچیدن
faked U حلقه کردن پیچیدن
fakes U حلقه کردن پیچیدن
To roll up the map. , U نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
reef U پیچیدن و جمع کردن بادبان
reefs U پیچیدن و جمع کردن بادبان
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
to fold up U تاه زدن وکوچک کردن پیچیدن
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
overwind U بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
antiwithdrawal device U وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
add insult to the injury <idiom> U [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
craned U وسیله بلند کردن
craning U وسیله بلند کردن
powering U خاموش کردن یک وسیله
powers U خاموش کردن یک وسیله
run U کار کردن یک وسیله
cranes U وسیله بلند کردن
crane وسیله بلند کردن
hoisted U وسیله بلند کردن
hoists U وسیله بلند کردن
runs U کار کردن یک وسیله
powered U خاموش کردن یک وسیله
hoist U وسیله بلند کردن
power U خاموش کردن یک وسیله
provide U وسیله فراهم کردن
provides U وسیله فراهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
automatize U خودکار کردن یک وسیله دستی
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
group U جمع کردن چندین وسیله با هم
diddle U تحریف کردن به وسیله داده
diddled U تحریف کردن به وسیله داده
diddles U تحریف کردن به وسیله داده
squilgee U وسیله نظافت کردن کف ناو
groups U جمع کردن چندین وسیله با هم
synchronization U عمل سنکرون کردن دو وسیله
diddling U تحریف کردن به وسیله داده
strickle U وسیله تیز کردن داس
ground tackle U وسیله مهار کردن قایق
reverberate U پیچیدن
reverberating U پیچیدن
complicates U پیچیدن
muffle U پیچیدن
fold U پیچیدن
folds U پیچیدن
reverberates U پیچیدن
infold U پیچیدن
complicate U پیچیدن
turn U پیچیدن
reverberated U پیچیدن
curled U پیچیدن
folded U پیچیدن
tangle U به هم پیچیدن
envelop U پیچیدن
enveloping U پیچیدن
to cover up U پیچیدن
swath U پیچیدن
inwrap U پیچیدن
muffling U پیچیدن
muffles U پیچیدن
enfolds U پیچیدن
enfolding U پیچیدن
complicating U پیچیدن
enfolded U پیچیدن
enfold U پیچیدن
enveloped U پیچیدن
intertangle U در هم پیچیدن
wraps U پیچیدن
tangles U به هم پیچیدن
wrap U پیچیدن
twinges U پیچیدن
twinge U پیچیدن
to screw up U پیچیدن
inswathe U پیچیدن
tie up U پیچیدن
inwind U پیچیدن
entwist U پیچیدن
tweaked U پیچیدن
tweaking U پیچیدن
tweaks U پیچیدن
re echo U پیچیدن
curl U پیچیدن
convolve U پیچیدن
curls U پیچیدن
to trun the corner U پیچیدن
wattle U پیچیدن
to tie up U پیچیدن
furls U پیچیدن
torsion U پیچیدن
christiania U پیچیدن
coil down U پیچیدن
coil up U پیچیدن
furled U پیچیدن
furling U پیچیدن
furl U پیچیدن
christy U پیچیدن
lapped U پیچیدن
lap U پیچیدن
christie U پیچیدن
tweak U پیچیدن
envelope U پیچیدن
envelopes U پیچیدن
enwrap U پیچیدن
resonates U پیچیدن
swathe U پیچیدن
trindle U پیچیدن
winds U پیچیدن
resonate U پیچیدن
wind U پیچیدن
swathes U پیچیدن
resonated U پیچیدن
envelops U پیچیدن
impact U پیچیدن
impacts U پیچیدن
windage U پیچیدن
resonating U پیچیدن
cutoff block U سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
to act through primary agents U به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com