English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lad der U وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object code U برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object module U واحد مقصود ماژول مقصود
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
design U مقصود
designs U مقصود
no offences was meant U مقصود
purposelessly U مقصود
innuendo U مقصود
objects U مقصود
objecting U مقصود
objected U مقصود
indirect objects U مقصود
direct objects U مقصود
innuendos U مقصود
innuendoes U مقصود
object U مقصود
point U مقصود
objectless U بی مقصود
significance U مقصود
meanings U مقصود
objective U مقصود
objectives U مقصود
meaning U مقصود
misconstrues U در فهمیدن مقصود
to what end? U برای چه مقصود
misconstrued U در فهمیدن مقصود
misconstruing U در فهمیدن مقصود
misconstrue U در فهمیدن مقصود
ideas U مقصود معنی
purposes U هدف مقصود
he has an a. to grind U مقصود دارد
target language U زبان مقصود
target program U برنامه مقصود
idea U مقصود معنی
sentiment U نیت مقصود
purpose U هدف مقصود
objective language U زبان مقصود
object code U دستورالعمل مقصود
object computer U کامپیوتر مقصود
object language U زبان مقصود
object program U برنامه مقصود
object machine U ماشین مقصود
object routin U روال مقصود
target disk U دیسک مقصود
purposive U متضمن مقصود
inexpressive U نرساننده مقصود
purposes U غرض مقصود
object module U واحد مقصود
purpose U غرض مقصود
nonce U مقصود فعلی
purposefully U با داشتن مقصود
propositions U مقصود قیاس منطقی
propositioned U مقصود قیاس منطقی
And exactly what do you mean by that ? U مقصود ؟( درمقام اعتراض )
propositioning U مقصود قیاس منطقی
for the nonce U برای مقصود فعلی
proposition U مقصود قیاس منطقی
i misapprehended him U مقصود او را درست نفهمیدم
now what did you mean by it U مقصود شماچه بود
drifting U مقصود جریان اهسته
drifted U مقصود جریان اهسته
drift U مقصود جریان اهسته
drifts U مقصود جریان اهسته
object deck U دسته کارت مقصود
To achieve ones object ( aim ) . U به مقصود خود رسیدن
object oriented programming U برنامه نویسی مقصود گرا
do you see what i mean? U ایا میفهمید مقصود من چیست
what is the purpose of thislaw U مقصود از این قانون چیست
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
much little U هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
what do you meant U مقصود شما چیست چه مراددارید چه می خواهید
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
that is i. to this purpose U برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
dedicated U کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
The moral point of this story is that… U مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
areas U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
feather bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
progresses U پیشرفت
achievement age U سن پیشرفت
progress U پیشرفت
going U پیشرفت
improvement U پیشرفت
improvements U پیشرفت
progressed U پیشرفت
promotions U پیشرفت
undeveloed U بی پیشرفت
improvement U پیشرفت
head way U پیشرفت
lifts U پیشرفت
lifting U پیشرفت
lifted U پیشرفت
advance U پیشرفت
advances U پیشرفت
promotion U پیشرفت
headway U پیشرفت
development U پیشرفت
developments U پیشرفت
advancing U پیشرفت
lift U پیشرفت
underdeveloped U کم پیشرفت
growths U پیشرفت
furtherance U پیشرفت
advancement U پیشرفت
progression U پیشرفت
attainments U پیشرفت
attainment U پیشرفت
progressions U پیشرفت
growth U پیشرفت
advance U پیشرفت
accomplishment U پیشرفت
proceedings U پیشرفت ها
advances U پیشرفت ها
advancing <adj.> U پیشرفت
advance U پیشرفت
achievements U پیشرفت
achievement U پیشرفت
progress U پیشرفت
progression U پیشرفت
progressing U پیشرفت
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
further U پیشرفت کردن
furthering U پیشرفت کردن
progresses U پیشرفت کار
furthers U پیشرفت کردن
improvement curve U منحنی پیشرفت
blooming U پیشرفت کننده
reaction progress U پیشرفت واکنش
technological improvement U پیشرفت فنی
furthered U پیشرفت کردن
progressivist U پیشرفت گرای
rise U پیشرفت ترقی
obstructionist U از پیشرفت کارمجلس را از
rises U پیشرفت ترقی
progress chaser U نافر پیشرفت
technical progress U پیشرفت فنی
advance U پیشرفت پیشروی
the a of the army U پیشرفت ارتش
proceeding U پیشرفت طرز
development U رشد پیشرفت
progressed U پیشرفت کردن
to make progress U پیشرفت کردن
beats U پیشرفت زنش
progressing U پیشرفت کار
progressing U پیشرفت کردن
progress U پیشرفت کردن
progress U پیشرفت پیشروی
progressed U پیشرفت پیشروی
advancing U پیشرفت پیشروی
progressed U پیشرفت کار
accession U دخول پیشرفت
progresses U پیشرفت کردن
advances U : پیشروی پیشرفت
beat U پیشرفت زنش
developments U رشد پیشرفت
progressing U پیشرفت پیشروی
progresses U پیشرفت پیشروی
advances U پیشرفت پیشروی
progress U پیشرفت کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com