Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
carrier
U
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carriers
U
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrupt
U
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupts
U
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupting
U
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
nasopharynx
U
بخشی از گلو گاه که بابینی راه دارد
hoppers
U
وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
hopper
U
وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
resident
U
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
spooler
U
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
spooling device
U
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
residents
U
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
port
U
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
machine address
U
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
scanner
U
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners
U
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
interlock
U
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocked
U
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocks
U
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocking
U
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
microfilmed
U
میکروفیلم
microfilm
U
میکروفیلم
microfilming
U
میکروفیلم
microfilms
U
میکروفیلم
computer output microfilm
U
میکروفیلم خروجی کامپیوتر
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
fosdic
U
وسیله ذخیره سازی برای داده کامپیوتری با استفاده از میکروفیلم
electron beam recording
U
ضبط خروجی کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترونی
EBR
U
ضبط خروجی از کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترون
computer output microfilm
U
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
com
U
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
scissoring
U
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
computer input microfilm
U
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
cim
U
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
basic
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
image
[ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
images
U
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
cim
U
استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
aperture card
U
روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
outputs
U
وسیلهای که
output
U
وسیلهای که
implemental
U
وسیلهای
personal
U
وسیلهای
PID
U
وسیلهای
instrumental
U
وسیلهای
smoker
U
وسیلهای که تولیددودکند
isolator
U
وسیلهای که قط ع میکند
smokers
U
وسیلهای که تولیددودکند
idle
U
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idles
U
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
instrumental conditioning
U
شرطی شدن وسیلهای
idled
U
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idlest
U
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
magnetic tape
U
وسیلهای با نوک مغناطیسی
magnetic tapes
U
وسیلهای با نوک مغناطیسی
detector
U
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
fire lit
U
وسیلهای که با اتش روشن شود
waterspouts
U
لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
waterspout
U
لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
suppressor
U
وسیلهای که مانع را حذف میکند
steering wheel puller
U
وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
detectors
U
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
enclosure
U
پوشش محافظ برای وسیلهای
readout
U
وسیلهای که امکان نمایش اطلاعات
enclosures
U
پوشش محافظ برای وسیلهای
synthesisers
U
وسیلهای که چیزی تولید میکند
boomeranging
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
cushioned
U
وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushion
U
وسیلهای که شبیه تشک باشد
boomerangs
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
compensator
U
وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
cushioning
U
وسیلهای که شبیه تشک باشد
synthesizer
U
وسیلهای که چیزی تولید میکند
boomerang
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranged
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
cushions
U
وسیلهای که شبیه تشک باشد
synthesizers
U
وسیلهای که چیزی تولید میکند
loggers
U
وسیلهای که مجموعه عملیات را ضبط میکند
stabilisers
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
chip
U
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chips
U
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
burners
U
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
luring
U
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
omr
U
وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد
displays
U
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
transients
U
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
displaying
U
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
adder
U
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
lures
U
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
lured
U
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
displayed
U
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
display
U
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
adders
U
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
lure
U
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
loggers
U
وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
telescope
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
meaner
U
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
mean
U
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
viscosimeter
U
وسیلهای برای اندازه گیری ویسکوزیته
logger
U
وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
barcropper
U
وسیلهای که میل گرد را قطع میکند
coder
U
وسیلهای که یک سیگنال را رمز گذاری میکند
transient
U
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
stabilizer
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
continuous
U
وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد
meanest
U
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
erasers
U
وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
eraser
U
وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
burner
U
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
logger
U
وسیلهای که مجموعه عملیات را ضبط میکند
bisection
U
دو بخشی
as part of
U
بخشی از
tripartite
U
سه بخشی
hexaploid
U
شش بخشی
portion
U
بخشی
local
<adj.>
U
بخشی
partial
U
بخشی
portions
U
بخشی
regional
<adj.>
U
بخشی
ninefold
U
نه بخشی
sextets
U
شش بخشی
fractions
U
بخشی از
fraction
U
بخشی از
sectorial
U
بخشی
dichotomous
U
دو بخشی
parochial
U
بخشی
sectoral
U
بخشی
triarchy
U
سه بخشی
divisor
U
بخشی
sextet
U
شش بخشی
triplet
U
سه بخشی
Centigrade
U
صد بخشی
trichotomous
U
سه بخشی
compliant
U
وسیلهای که به مجموعهای از استانداردهای مشخص تط بیق میشود
bottoming tap
U
وسیلهای برای دراوردن دندانه در یک سوراخ کور
parallelling
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
attachment
U
وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
feed
U
وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
feed
U
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
parallel
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
densitometer
U
وسیلهای برای اندازه گیری دانسیته اپتیکی
feeds
U
وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
feeds
U
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
demagnetizer
U
وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
changer
U
وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
paralleled
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
paralleling
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
parallelled
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
simulator
U
وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
burner
U
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burners
U
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
dte
U
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
simulators
U
وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
parallels
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
gyro
U
وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
multi disk
U
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
transmitter
U
وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
transmitters
U
وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
encoder
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به دیگری تبدیل میکند
aerodynamic blockage thrust reverser
U
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
equipartition principle
U
اصل هم بخشی
stanzas
U
بخشی از بازی
effectiveness
U
تاثیر بخشی
stanza
U
بخشی از بازی
effectiveness
U
اثر بخشی
drill tang
بخشی از مته
genbraliztion
U
کلیت بخشی
haxamerous
U
شش بخشی شش قسمتی
healthfulness
U
صحت بخشی
dezincification
U
فرسودگی بخشی
fytte
U
بخشی ازشعر
rehabilitation
U
توان بخشی
heptamerous
U
هفت بخشی
vivification
U
حیات بخشی
stens
U
مقیاس ده بخشی
stanine score
U
نمره نه بخشی
stanine scale
U
مقیاس نه بخشی
fraction
U
1-بخشی از یک واحد
vitalization
U
حیات بخشی
sectoral integation
U
ادغام بخشی
sectoral integation
U
یکپارچگی بخشی
partial
U
بخشی قسمتی
satisfactoriness
U
رضایت بخشی
animations
U
جان بخشی
animation
U
جان بخشی
fractions
U
1-بخشی از یک واحد
slice
U
بخشی از چیزی
slices
U
بخشی از چیزی
part way
U
بخشی از راه
trichotomy
U
سه بخشی بودن
contribute
U
هم بخشی کردن
contributed
U
هم بخشی کردن
efficiency
U
اثر بخشی
two sector economy
U
اقتصاد دو بخشی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com