Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
man movable
U
وسایل قابل حمل با دست یانفر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
unserviceable
U
وسایل غیر قابل استفاده
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
sensible
U
قابل درک قابل رویت
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
furniture
U
وسایل
assets
U
وسایل
plant
U
وسایل
facilities
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
media
U
وسایل
means
U
وسایل
plants
U
وسایل
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
installing
U
از کارانداختن وسایل
install
U
از کارانداختن وسایل
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
artificial suporters
U
وسایل محافظتی
rigging warrant
U
فهرست وسایل
subsistence
U
وسایل زیست
salvages
U
وسایل اسقاطی
layout
U
ترتیب وسایل
layouts
U
ترتیب وسایل
salvage
U
وسایل اسقاطی
salvaged
U
وسایل اسقاطی
communication channels
U
وسایل ارتباطی
fabricator
U
سازنده وسایل
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
captured material
U
وسایل اغتنامی
cable accessory
U
وسایل کابل
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
building plant
U
وسایل ساختمان
salvaging
U
وسایل اسقاطی
push botton
U
وسایل خودکار
artificial aids
U
وسایل کمکی
means of production
U
وسایل تولید
bedding
U
وسایل خواب
utensil
U
وسایل اسباب
utensils
U
وسایل اسباب
sonic equipment
U
وسایل اوایی
mnemonics
U
وسایل یادیار
tools of research
U
وسایل تحقیقات
mess gear
U
وسایل غذاخوری
test equipment
U
وسایل ازمایش
mess kit
U
وسایل غذاخوری
tentage
U
وسایل چادرها
tentage
U
وسایل چادرزنی
tentage
U
وسایل چادر
loading facilities
U
وسایل بارگیری
erosion
U
فرسایش وسایل
scuba diver
U
غواص با وسایل
means
U
استطاعت وسایل
furtherance
U
تهیه وسایل
utility
U
وسایل رفاهی
fitments
U
وسایل نصب
essential elements
U
وسایل ضروری
installs
U
از کارانداختن وسایل
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
accessory equipment
U
وسایل یدکی
fitment
U
وسایل نصب
sonic equipment
U
وسایل اوازی
scuba diving
U
غواصی با وسایل
war material
U
وسایل جنگی
sundry items
U
وسایل متفرقه
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
Home appliances
U
وسایل خانگی
attachment
U
وسایل وابسته
cryptodevice
U
وسایل رمز
cryptomaterial
U
وسایل رمز
hi fi
U
وسایل ایجاد صدا
gates
U
وسایل ورود ورودیه
splint
U
وسایل شکسته بندی
tackling
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
mounting
U
سوار کردن وسایل
gate
U
وسایل ورود ورودیه
gun bag
U
کیسه وسایل توپ
tackled
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackle
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
gripping appliance
U
وسایل بست و مهارکنندگی
assembly order
U
دستور مونتاژ وسایل
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
penetration aids
U
وسایل تولید نفوذ
condensation trail
U
مجموعه وسایل انجماد
gadgetry
U
وسایل کوچک مکانیکی
pool equipment
U
وسایل پارک موتوری
tackles
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
demolition kit
U
جعبه وسایل تخریب
salvage group
U
گروه بازیابی وسایل
high lift device
U
وسایل برای زیاد
incoming traffic
U
جاده وسایل که می آیند
servicae life
U
عمر خدمتی وسایل
clamping fixture
U
وسایل قید و بست
caddies
U
حامل وسایل بازیگر
aiding
U
کمک وسایل کمکی
aided
U
کمک وسایل کمکی
aid
U
کمک وسایل کمکی
caddying
U
حامل وسایل بازیگر
motorsports
U
ورزشهای با وسایل موتوری
care and handling
U
مراقبت و دستکاری وسایل
plugs
U
ورودی که به وسایل مختلف
plugging
U
ورودی که به وسایل مختلف
plug
U
ورودی که به وسایل مختلف
caddy
U
حامل وسایل بازیگر
cryptodevice
U
وسایل رمز کردن
stockage
U
وسایل موجودی در انبار
navigational aids
U
وسایل کمک ناوبری
authentication equipment
U
وسایل تعیین نشانی
authentication equipment
U
وسایل تعیین معرف
caddied
U
حامل وسایل بازیگر
clamping device
U
وسایل قید و بست
pictorial
U
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
on hand
U
وسایل موجود درانبار
golf bag
U
کیف وسایل گلف
athletic suporters
U
وسایل محافظتی ورزشکار
attachment plug
U
دوشاخه وسایل برقی
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
check out equipment
U
وسایل بازدید محل
fracturing
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
caddie
U
حامل وسایل بازیگر
fractures
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
fracture
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
racked
U
قفسه مهمات و وسایل
communication
U
مراوده وسایل ارتباطی
pararaft
U
وسایل نجات چتربازی
characteristics
U
مشخصات ومختصات وسایل
light armor
U
وسایل زرهی سبک
place settings
U
وسایل میز غذاخوری
accommodations
U
منزل وسایل راحتی
individual reserves
U
وسایل ذخیره انفرادی
accommodation
U
منزل وسایل راحتی
unaccommodated
U
بدون وسایل راحتی
drawing instrument
U
وسایل نقشه کشی
smokers
U
وسایل رفاهی ناو
smoker
U
وسایل رفاهی ناو
utensil plug
U
دو شاخه وسایل برقی
aids to navigation
U
وسایل کمک ناوبری
twin plug
U
دو شاخه وسایل برقی
two pin plug
U
دو شاخه وسایل برقی
incommunicado
U
بدون وسایل ارتباط
coupler plug
U
دوشاخه وسایل الکتریکی
rack
U
قفسه مهمات و وسایل
apparatus
U
اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes
U
و وسایل کنترل و پشتیبانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com