English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deck load U وسایل روی پل کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
Other Matches
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
media U وسایل
furniture U وسایل
assets U وسایل
accouterment U وسایل
plant U وسایل
plants U وسایل
facilities U وسایل
means U وسایل
scuba diving U غواصی با وسایل
sonic equipment U وسایل اوایی
sundry items U وسایل متفرقه
tentage U وسایل چادر
tentage U وسایل چادرزنی
tentage U وسایل چادرها
installs U از کارانداختن وسایل
subsistence U وسایل زیست
sonic equipment U وسایل اوازی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
accessory equipment U وسایل یدکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
artificial aids U وسایل کمکی
furtherance U تهیه وسایل
artificial suporters U وسایل محافظتی
test equipment U وسایل ازمایش
utensils U وسایل اسباب
utensil U وسایل اسباب
attachment U وسایل وابسته
means U استطاعت وسایل
fitments U وسایل نصب
fitment U وسایل نصب
erosion U فرسایش وسایل
mnemonics U وسایل یادیار
utility U وسایل رفاهی
salvage U وسایل اسقاطی
bedding U وسایل خواب
war material U وسایل جنگی
installing U از کارانداختن وسایل
install U از کارانداختن وسایل
essential elements U وسایل ضروری
salvaging U وسایل اسقاطی
salvages U وسایل اسقاطی
salvaged U وسایل اسقاطی
Home appliances U وسایل خانگی
mess gear U وسایل غذاخوری
cryptodevice U وسایل رمز
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
cryptomaterial U وسایل رمز
layout U ترتیب وسایل
mess kit U وسایل غذاخوری
communication channels U وسایل ارتباطی
rigging warrant U فهرست وسایل
layouts U ترتیب وسایل
push botton U وسایل خودکار
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
fabricator U سازنده وسایل
tools of research U وسایل تحقیقات
scuba diver U غواص با وسایل
captured material U وسایل اغتنامی
cable accessory U وسایل کابل
building plant U وسایل ساختمان
means of production U وسایل تولید
loading facilities U وسایل بارگیری
dust collection equipment U وسایل گردگیری
chaffing gear U وسایل ضد سایش
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
hi fi U وسایل ایجاد صدا
high lift device U وسایل برای زیاد
golf bag U کیف وسایل گلف
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
smokers U وسایل رفاهی ناو
on hand U وسایل موجود درانبار
spins U ماهیگیری با وسایل چرخان
salvaged U اوراق کردن وسایل
gripping appliance U وسایل بست و مهارکنندگی
light armor U وسایل زرهی سبک
salvages U اوراق کردن وسایل
navigational aids U وسایل کمک ناوبری
smoker U وسایل رفاهی ناو
gun bag U کیسه وسایل توپ
salvage U اوراق کردن وسایل
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
caddy U حامل وسایل بازیگر
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
aid U کمک وسایل کمکی
communication U مراوده وسایل ارتباطی
caddying U حامل وسایل بازیگر
caddies U حامل وسایل بازیگر
caddied U حامل وسایل بازیگر
caddie U حامل وسایل بازیگر
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
mounting U سوار کردن وسایل
means are not a U وسایل فراهم نیست
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
aided U کمک وسایل کمکی
aiding U کمک وسایل کمکی
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
tackling U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackles U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackled U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
gates U وسایل ورود ورودیه
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
tackle U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes U و وسایل کنترل و پشتیبانی
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
clamping device U وسایل قید و بست
stockage U وسایل موجودی در انبار
accommodations U منزل وسایل راحتی
accommodation U منزل وسایل راحتی
clamping fixture U وسایل قید و بست
mass media U وسایل ارتباط جمعی
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
gate U وسایل ورود ورودیه
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
check out equipment U وسایل بازدید محل
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
salvage group U گروه بازیابی وسایل
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
sail locker U انبار وسایل ملوانی
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
athletic suporters U وسایل محافظتی ورزشکار
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
servicae life U عمر خدمتی وسایل
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com