Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
penetration aids
U
وسایل تولید نفوذ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
means of production
U
وسایل تولید
penetration aids
U
وسایل تولید رخنه در صفوف دشمن
collectivism
U
وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
FMS
U
ربات و سایر وسایل خودکار در تولید
flexible
U
استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
rope chaff
U
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
generic
U
که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
chaff
U
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
harder
U
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest
U
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hard
U
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
cpu
U
پیشرفت کامپیوتر که محدود به تعدادی دستورالعمل است که CPU میتواند اجرا کند حافظه و وسایل ورودی / خروجی می توانند داده را سریع تر از تولید CPU ارسال کنند
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust
U
نفوذ اولیه نفوذ اصلی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
radiolucency
U
درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
toehold
U
نفوذ کم
dominance
U
نفوذ
influx
U
نفوذ
authority
U
نفوذ
influencing
U
نفوذ
propulsion
U
نفوذ
impermeable
U
ضد نفوذ اب
toeholds
U
نفوذ کم
grand dame
U
زن با نفوذ
watertight
U
ضد نفوذ اب
influxes
U
نفوذ
osmosis
U
نفوذ
infiltration
U
نفوذ
percolation
U
نفوذ
leakages
U
نفوذ
intrusion
U
نفوذ
intervention
U
نفوذ
interventions
U
نفوذ
forcing
U
نفوذ
forces
U
نفوذ
force
U
نفوذ
penetration
U
نفوذ
intrusions
U
نفوذ
influence
U
نفوذ
leakage
U
نفوذ
influences
U
نفوذ
influenced
U
نفوذ
seepage
U
نفوذ
hanks
U
نفوذ
prestige
U
نفوذ
penetrates
U
نفوذ
diffusion
U
نفوذ
leading
U
نفوذ
prevalence
U
نفوذ
imposing presence
U
نفوذ
hank
U
نفوذ
penetrate
U
نفوذ
ascendance
U
نفوذ
barrier penetration
U
نفوذ در سد
penetrated
U
نفوذ
pervasion
U
نفوذ
break through
U
نفوذ
permeation
U
نفوذ
percolation line
U
خط نفوذ
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
penetrate
U
نفوذ کردن در
penetration
U
نفوذ در جبهه
depth of penetration
U
عمق نفوذ
interchange diffusion
U
نفوذ تعویضی
interpenetrate
U
در هم نفوذ کردن
percolating
U
نفوذ کردن
penetrance
U
نفوذ پذیری
percolate
U
نفوذ کردن
transpiring
U
نفوذ کردن
transpires
U
نفوذ کردن
social influence
U
نفوذ اجتماعی
shell proof
U
ضد نفوذ گلوله
percolates
U
نفوذ کردن
interpenetrate
U
نفوذ کردن در
imperviousness
U
نفوذ ناپذیری
percolated
U
نفوذ کردن
transpire
U
نفوذ کردن
seepage area
U
منطقه نفوذ
transpired
U
نفوذ کردن
operation of contract
U
نفوذ قرارداد
permeable
U
قابل نفوذ
seep in
U
نفوذ کردن
weighty
U
سنجیده با نفوذ
penetrability
U
نفوذ پذیری
penetrates
U
نفوذ در دفاع
daylight
U
نفوذ در دفاع
deep percolation
U
نفوذ عمیق
pervious
U
نفوذ پذیر
inscrutable
U
نفوذ ناپذیر
osmosis
U
نفوذ یک حل کننده
bleach
U
نفوذ کردن
bleached
U
نفوذ کردن
bleaches
U
نفوذ کردن
penetrability
U
قابلیت نفوذ
pervasivenness
U
قوه نفوذ
personal influence
U
نفوذ شخصی
permselectivity
U
نفوذ گزینی
propulsion
U
سوق نفوذ
crevasse
U
نفوذ کردن
permselective
U
نفوذ گزین
penetrates
U
نفوذ کردن در
influentially
U
از روی نفوذ
weightiest
U
سنجیده با نفوذ
leverage
U
وسیله نفوذ
sensitive
U
نفوذ پذیر
weightier
U
سنجیده با نفوذ
importance
U
نفوذ شان
leverage
U
قدرت نفوذ
deliberate breaching
U
نفوذ با فرصت
penetrate
U
نفوذ در دفاع
penetrated
U
نفوذ کردن در
penetract
U
نفوذ کردن
outs
U
دسته بی نفوذ
area of influence
U
منطقه نفوذ
lobbying
U
اعمال نفوذ
permeance
U
نفوذ پذیری
penetrated
U
نفوذ در دفاع
crevasses
U
نفوذ کردن
infiltrated
U
نفوذ به منطقه
permeate
U
نفوذ کردن
penetration factor
U
ضریب نفوذ
infiltrate
U
نفوذ کردن
permeated
U
نفوذ کردن
permeates
U
نفوذ کردن
permeating
U
نفوذ کردن
infiltrates
U
نفوذ کردن
barrier penetration by particles
U
نفوذ ذرات در سد
impenetrate
U
نفوذ کردن در
permeable
U
نفوذ پذیر
trenchancy
U
نفوذ شکاف
impermeable
U
غیرقابل نفوذ
impenetrability
U
نفوذ ناپذیری
prepotency
U
نفوذ بسیار
permeability
U
نفوذ پذیری
permeability curve
U
خم نفوذ پذیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com