English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
Other Matches
base shop U تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
repair shop U تعمیرگاه
workshops U تعمیرگاه
workshop U تعمیرگاه
pools U تعمیرگاه
pooled U تعمیرگاه
pool U تعمیرگاه
docks U تعمیرگاه کشتی
base shop U تعمیرگاه پادگانی
field shop U تعمیرگاه صحرایی
docked U تعمیرگاه کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
dockyard U تعمیرگاه کشتی
shop U کارگاه تعمیرگاه
dockyards U تعمیرگاه کشتی
shopped U کارگاه تعمیرگاه
shops U کارگاه تعمیرگاه
vans U اتلیه تعمیرگاه
van U اتلیه تعمیرگاه
mobile repair shop U تعمیرگاه سیار
railway shop U تعمیرگاه راه اهن
Where is the nearest garage U نزدیکترین تعمیرگاه کجاست؟
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
facilities U وسایل
assets U وسایل
furniture U وسایل
media U وسایل
plant U وسایل
accouterment U وسایل
plants U وسایل
means U وسایل
fitments U وسایل نصب
salvaged U وسایل اسقاطی
bedding U وسایل خواب
salvage U وسایل اسقاطی
test equipment U وسایل ازمایش
means U استطاعت وسایل
salvaging U وسایل اسقاطی
salvages U وسایل اسقاطی
installing U از کارانداختن وسایل
fitment U وسایل نصب
install U از کارانداختن وسایل
scuba diving U غواصی با وسایل
installs U از کارانداختن وسایل
utensil U وسایل اسباب
mess kit U وسایل غذاخوری
Home appliances U وسایل خانگی
push botton U وسایل خودکار
rigging warrant U فهرست وسایل
scuba diver U غواص با وسایل
sonic equipment U وسایل اوایی
sonic equipment U وسایل اوازی
sundry items U وسایل متفرقه
tentage U وسایل چادرزنی
tentage U وسایل چادرها
tools of research U وسایل تحقیقات
war material U وسایل جنگی
essential elements U وسایل ضروری
utility U وسایل رفاهی
mess gear U وسایل غذاخوری
means of production U وسایل تولید
loading facilities U وسایل بارگیری
utensils U وسایل اسباب
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
accessory equipment U وسایل یدکی
artificial aids U وسایل کمکی
artificial suporters U وسایل محافظتی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
cryptomaterial U وسایل رمز
building plant U وسایل ساختمان
cable accessory U وسایل کابل
captured material U وسایل اغتنامی
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
communication channels U وسایل ارتباطی
cryptodevice U وسایل رمز
dust collection equipment U وسایل گردگیری
fabricator U سازنده وسایل
tentage U وسایل چادر
erosion U فرسایش وسایل
attachment U وسایل وابسته
layouts U ترتیب وسایل
subsistence U وسایل زیست
furtherance U تهیه وسایل
mnemonics U وسایل یادیار
layout U ترتیب وسایل
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
processes U و وسایل کنترل و پشتیبانی
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
stockage U وسایل موجودی در انبار
light armor U وسایل زرهی سبک
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
accommodations U منزل وسایل راحتی
accommodation U منزل وسایل راحتی
salvage U اوراق کردن وسایل
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
utensil plug U دو شاخه وسایل برقی
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
smokers U وسایل رفاهی ناو
hi fi U وسایل ایجاد صدا
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
high lift device U وسایل برای زیاد
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
gasman U مکانیک وسایل گازسوز
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
place settings U وسایل میز غذاخوری
place setting U وسایل میز غذاخوری
salvaged U اوراق کردن وسایل
racks U قفسه مهمات و وسایل
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
gates U وسایل ورود ورودیه
splint U وسایل شکسته بندی
gate U وسایل ورود ورودیه
penetration aids U وسایل تولید نفوذ
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
pararaft U وسایل نجات چتربازی
wracked U قفسه مهمات و وسایل
on hand U وسایل موجود درانبار
navigational aids U وسایل کمک ناوبری
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
pool equipment U وسایل پارک موتوری
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
servicae life U عمر خدمتی وسایل
salvages U اوراق کردن وسایل
salvage group U گروه بازیابی وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
sail locker U انبار وسایل ملوانی
mass media U وسایل ارتباط جمعی
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
rack U قفسه مهمات و وسایل
provisions U وسایل لازم توشه ها
means are not a U وسایل فراهم نیست
wracks U قفسه مهمات و وسایل
racked U قفسه مهمات و وسایل
plug U ورودی که به وسایل مختلف
deck load U وسایل روی پل کشتی
caddie U حامل وسایل بازیگر
smoker U وسایل رفاهی ناو
tackle U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
tackled U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackles U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
tackling U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
drawing instrument U وسایل رسم فنی
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
caddied U حامل وسایل بازیگر
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
communication U مراوده وسایل ارتباطی
caddy U حامل وسایل بازیگر
cryptodevice U وسایل رمز کردن
aid U کمک وسایل کمکی
caddying U حامل وسایل بازیگر
aided U کمک وسایل کمکی
caddies U حامل وسایل بازیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com