English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sonic equipment U وسایل اوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vocalic U اوایی
vocalical U اوایی
assonance U هم اوایی
phonetic U اوایی
vocals U اوایی
vocal U اوایی
homonymy U هم اوایی
vocative U اوایی
vocatives U اوایی
polyphony U چند اوایی
phono plug U دوشاخه اوایی
phonic method U روش اوایی
sounding lead U ژرفاسنج اوایی
paralalia U نابهنجاری اوایی
clang association U تداعی اوایی
cri du chat U گربه اوایی
phonetic alphabet U الفبای صوتی یا اوایی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
vocal cords U تارهای صوتی رشتههای صوتی یا اوایی
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
voice mail U پست اوایی پست صوتی
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
media U وسایل
facilities U وسایل
assets U وسایل
plants U وسایل
means U وسایل
accouterment U وسایل
plant U وسایل
furniture U وسایل
auxiliary equipment U وسایل کمکی
fitment U وسایل نصب
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
erosion U فرسایش وسایل
installing U از کارانداختن وسایل
salvages U وسایل اسقاطی
communication channels U وسایل ارتباطی
salvaged U وسایل اسقاطی
salvage U وسایل اسقاطی
Home appliances U وسایل خانگی
accessory equipment U وسایل یدکی
cryptodevice U وسایل رمز
cryptomaterial U وسایل رمز
chaffing gear U وسایل ضد سایش
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
scuba diving U غواصی با وسایل
artificial aids U وسایل کمکی
bedding U وسایل خواب
building plant U وسایل ساختمان
cable accessory U وسایل کابل
mnemonics U وسایل یادیار
utensil U وسایل اسباب
artificial suporters U وسایل محافظتی
utensils U وسایل اسباب
auxiliary equipment U وسایل یدکی
fitments U وسایل نصب
means U استطاعت وسایل
installs U از کارانداختن وسایل
captured material U وسایل اغتنامی
install U از کارانداختن وسایل
salvaging U وسایل اسقاطی
subsistence U وسایل زیست
rigging warrant U فهرست وسایل
loading facilities U وسایل بارگیری
utility U وسایل رفاهی
essential elements U وسایل ضروری
furtherance U تهیه وسایل
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
means of production U وسایل تولید
mess gear U وسایل غذاخوری
tools of research U وسایل تحقیقات
mess kit U وسایل غذاخوری
push botton U وسایل خودکار
layout U ترتیب وسایل
layouts U ترتیب وسایل
war material U وسایل جنگی
test equipment U وسایل ازمایش
tentage U وسایل چادرها
attachment U وسایل وابسته
sundry items U وسایل متفرقه
dust collection equipment U وسایل گردگیری
fabricator U سازنده وسایل
tentage U وسایل چادر
sonic equipment U وسایل اوازی
scuba diver U غواص با وسایل
tentage U وسایل چادرزنی
plug U ورودی که به وسایل مختلف
accommodation U منزل وسایل راحتی
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
gate U وسایل ورود ورودیه
gates U وسایل ورود ورودیه
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
mass media U وسایل ارتباط جمعی
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
utensil plug U دو شاخه وسایل برقی
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
salvaging U اوراق کردن وسایل
salvages U اوراق کردن وسایل
salvaged U اوراق کردن وسایل
salvage U اوراق کردن وسایل
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
gasman U مکانیک وسایل گازسوز
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
splint U وسایل شکسته بندی
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
deck load U وسایل روی پل کشتی
clamping device U وسایل قید و بست
check out equipment U وسایل بازدید محل
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
light armor U وسایل زرهی سبک
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
means are not a U وسایل فراهم نیست
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
clamping fixture U وسایل قید و بست
high lift device U وسایل برای زیاد
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
drawing instrument U وسایل رسم فنی
cryptodevice U وسایل رمز کردن
golf bag U کیف وسایل گلف
gripping appliance U وسایل بست و مهارکنندگی
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
condensation trail U مجموعه وسایل انجماد
gun bag U کیسه وسایل توپ
hi fi U وسایل ایجاد صدا
caddy U حامل وسایل بازیگر
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
navigational aids U وسایل کمک ناوبری
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
sail locker U انبار وسایل ملوانی
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes U و وسایل کنترل و پشتیبانی
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
salvage group U گروه بازیابی وسایل
servicae life U عمر خدمتی وسایل
stockage U وسایل موجودی در انبار
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
on hand U وسایل موجود درانبار
pararaft U وسایل نجات چتربازی
penetration aids U وسایل تولید نفوذ
pool equipment U وسایل پارک موتوری
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
athletic suporters U وسایل محافظتی ورزشکار
accommodations U منزل وسایل راحتی
wracks U قفسه مهمات و وسایل
communication U مراوده وسایل ارتباطی
mounting U سوار کردن وسایل
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
place settings U وسایل میز غذاخوری
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
tackle U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
wracked U قفسه مهمات و وسایل
smokers U وسایل رفاهی ناو
smoker U وسایل رفاهی ناو
aid U کمک وسایل کمکی
caddies U حامل وسایل بازیگر
spins U ماهیگیری با وسایل چرخان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com