Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
auxiliary equipment
U
وسائل کمکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
auxiliary storage
U
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation
U
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery
U
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
fitment
U
وسائل
fitments
U
وسائل
means
U
وسائل
facilities
U
وسائل
fraudulent means
U
وسائل متقلبانه
design aids
U
وسائل طراحی
documentation aids
U
وسائل سندسازی
by indirection
U
با وسائل نادرست
by all means
U
با تمام وسائل
remedies
U
وسائل جبران خسارت
remedy
U
وسائل جبران خسارت
remedied
U
وسائل جبران خسارت
debugging aids
U
وسائل اشکال زدایی
remedying
U
وسائل جبران خسارت
instrumentation
U
کاربرد وسائل سنجش
to play it
U
با وسائل پست سو استفاده کردن از
review order
U
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
to incubate bacteria
U
با وسائل ویژه میکرب پروردن
instrument board
U
تابلوی وسائل اندازه گیری
to play
U
با وسائل پست سو استفاده کردن
in the last resort
U
پس ازنومیدی ازهمه وسائل دیگر
i provided for his safety
U
وسائل سلامت او را فراهم کردم
vendors
U
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
to pander any one's lust
U
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
vendor
U
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
to turn the tables on any one
U
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
it tends to ruin him
U
وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
desk accessories
U
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
dnc
U
Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
atari
U
نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
flowcharting symbol
U
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
tactics
U
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
ancillary
U
کمکی
secondary
U
کمکی
subsidiary
U
کمکی
subsidiaries
U
کمکی
supplementary
U
کمکی
auxiliaries
U
کمکی
auxiliary
U
کمکی
exerciser
U
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
split pole motor
U
موتور کمکی
auxiliary target
U
هدف کمکی
auxiliary target
U
نقطه کمکی
auxiliary view
U
نمای کمکی
back up frequency
U
فرکانس کمکی
auxiliary electrode
U
الکترود کمکی
sabot
U
خرج کمکی
booster magneto
U
دینام کمکی
auxiliary memory
U
حافظ کمکی
auxiliary memory
U
حافظه کمکی
auxiliary operatich
U
عمل کمکی
auxiliary operation
U
عمل کمکی
slack variable
U
متغیر کمکی
auxiliary storage
U
انباره کمکی
auxiliary storage
U
انبار کمکی
auxiliary rotor
U
رتور کمکی
booster pump
U
پمپ کمکی
boostes pump
U
پمپ کمکی
relieving tackle
U
تاکل کمکی
relieving arch
U
طاق کمکی
prony motor
U
موتور کمکی
operating supplies
U
مواد کمکی
utilitu program
U
برنامه کمکی
interpoles
U
قطبهای کمکی
user interface
U
میانجی کمکی
remedial measure
U
اندازه کمکی
reserve accumulator
U
انباره کمکی
boostes transformer
U
ترانسفورماتور کمکی
by pass valve
U
شیر کمکی
communicating pole
U
قطب کمکی
commutating pole
U
قطب کمکی
coprocessor
U
پردازنده کمکی
intermediate grid
U
شبکه کمکی
interpole
U
قطب کمکی
accessory
U
لوازم کمکی
auxiliary
U
امدادی کمکی
accommodator
U
کارگر کمکی
artificial aids
U
وسایل کمکی
artificial antenna
U
انتن کمکی
dummy antenna
U
انتن کمکی
auxiliaries
U
امدادی کمکی
auxiliary base line
U
باز کمکی
auxiliary ego
U
خود کمکی
auxiliary forces
U
قوای کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
auxiliary equipment
U
تجهیزات کمکی
auxiliary charger
U
شارژکننده کمکی
auxiliary landing field
U
فرودگاه کمکی
auxiliary forces
U
نیروی کمکی
aid
U
کمک وسایل کمکی
aiding
U
کمک وسایل کمکی
aided
U
کمک وسایل کمکی
navigational grid
U
شبکه کمکی ناوبری
mace utilities
U
برنامه کمکی میس
lee helm
U
سکان کمکی ناو
layshaft
U
محور دندانه کمکی
kedge anchor
U
لنگر کمکی ناو
interpole motor
U
موتور با قطب کمکی
igniter pad
U
کیسه خرج کمکی
sabot
U
خرج موشکی کمکی
I can't help it.
<idiom>
U
من نمیتونم کمکی کنم.
visual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری
undelete utility
U
برنامه کمکی احیاء
norton utilities
U
برنامههای کمکی نورتن
table utility
U
برنامه کمکی جدولی
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
pitman
U
عضو گروه کمکی
dozzle
U
مخزن کمکی تغذیه
willed
U
فعل کمکی "خواهم "
auxiliary power unit
U
واحد قدرت کمکی
auxiliary flight surfaces
U
سطوح پرواز کمکی
auxiliary control surfaces
U
سطوح فرامین کمکی
astrocyteo
U
نوعی یاخته کمکی
afforce
U
نیروی کمکی فرستادن به
backup utility
U
برنامه کمکی پشتیبان
downloading utility
U
برنامه کمکی استقرار
commutating pole converter
U
تبدیل گر قطب کمکی
back end processor
U
پردازنده کمکی تک منظوره
accessory cells
یاخته های کمکی
wills
U
فعل کمکی "خواهم "
will
U
فعل کمکی "خواهم "
ingot feeder head
U
مخزن کمکی تغذیه شمش
audiovisual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
build up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
file transfer utility
U
برنامه کمکی انتقال فایل
build-ups
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
boot
U
پوشش کمکی روی سم اسب
outline utility
U
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
communicating pole winding
U
سیم پیچی قطب کمکی
file conversion utility
U
برنامه کمکی تبدیل فایل
I'm glad I could help.
U
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
frapping lines
U
طناب تعادل کمکی ناو
I'm really not responsible for it.
<idiom>
U
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
My hands are tied.
<idiom>
U
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
banderillero
U
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
screen saver utility
U
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
file compression utility
U
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
bowsight
U
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
air traffic control radar system
U
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
commenting
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
baby siphon
U
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
help
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
pickup man
U
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
helped
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
drum sorting
U
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
helps
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
heading select feature
U
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commoners
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
common
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
augmentation
U
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
commonest
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
context sensitive help key
U
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
stick bridge
U
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
U
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
transaction trailing
U
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
blue key
U
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
find
U
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds
U
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
admixtures
U
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
escape character
U
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key
U
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover
U
یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop
U
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
aux
U
در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
access road
U
راه دستیابی راه کمکی
ignition anode
U
اند کمکی اند احتراق
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
version
U
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions
U
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
cad
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com