English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to turn the tables on any one U وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
to play U با وسائل پست سو استفاده کردن
to play it U با وسائل پست سو استفاده کردن از
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
to pander any one's lust U وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
to bring a bout U فراهم کردن
work up U کم کم فراهم کردن
accrete U فراهم کردن
to bring about U فراهم کردن
effecturate U فراهم کردن
to find in U فراهم کردن
procure U فراهم کردن
procured U فراهم کردن
procures U فراهم کردن
procuring U فراهم کردن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
to bring something U فراهم کردن چیزی
jockeys U با حیله فراهم کردن
to get [hold of] something U فراهم کردن چیزی
obtains U فراهم کردن گرفتن
obtained U فراهم کردن گرفتن
jockey U با حیله فراهم کردن
provides U وسیله فراهم کردن
raise money U فراهم کردن پول
provide U وسیله فراهم کردن
to obtain something U فراهم کردن چیزی
obtain U فراهم کردن گرفتن
To raise money. U پول فراهم کردن
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
gagging U مانع فراهم کردن برای
entails U شامل بودن فراهم کردن
entailing U شامل بودن فراهم کردن
entailed U شامل بودن فراهم کردن
occasioned U موجب شدن فراهم کردن
occasioning U موجب شدن فراهم کردن
occasions U موجب شدن فراهم کردن
get U بدست اوردن فراهم کردن
gags U مانع فراهم کردن برای
to gather together U جمع کردن فراهم اوردن
entail U شامل بودن فراهم کردن
gag U مانع فراهم کردن برای
getting U بدست اوردن فراهم کردن
obstructively U با قصد فراهم کردن مانع
gets U بدست اوردن فراهم کردن
gagged U مانع فراهم کردن برای
occasion U موجب شدن فراهم کردن
means U وسائل
fitments U وسائل
fitment U وسائل
facilities U وسائل
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to raise the wind U پول برای مقصودی فراهم کردن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
to bring a bout by intrigue U بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
fraudulent means U وسائل متقلبانه
design aids U وسائل طراحی
auxiliary equipment U وسائل کمکی
documentation aids U وسائل سندسازی
by all means U با تمام وسائل
by indirection U با وسائل نادرست
to reseat a theatre U صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
give (someone) a hard time <idiom> U لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
remedying U وسائل جبران خسارت
remedies U وسائل جبران خسارت
remedy U وسائل جبران خسارت
remedied U وسائل جبران خسارت
debugging aids U وسائل اشکال زدایی
instrumentation U کاربرد وسائل سنجش
eudemonism U اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
to incubate bacteria U با وسائل ویژه میکرب پروردن
instrument board U تابلوی وسائل اندازه گیری
in the last resort U پس ازنومیدی ازهمه وسائل دیگر
review order U لباس وتجهیزات و وسائل کامل
clinching U بغل کردن حریف
clinches U بغل کردن حریف
clinch U بغل کردن حریف
marks U نشانه کردن حریف
dribble U رد کردن توپ از حریف
dribbling U رد کردن توپ از حریف
dribbles U رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor U رد کردن توپ از حریف
dribbled U رد کردن توپ از حریف
mark U نشانه کردن حریف
clinched U بغل کردن حریف
provision U شرط کردن فراهم کردن
inducing U فراهم کردن تحمیل کردن
induces U فراهم کردن تحمیل کردن
induce U فراهم کردن تحمیل کردن
induced U فراهم کردن تحمیل کردن
to make up U جبران کردن فراهم کردن
eudaimonism U اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaemonism U اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
parry U دفع کردن حمله حریف
parrying U دفع کردن حمله حریف
parried U دفع کردن حمله حریف
squeeze U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed U سد کردن مدافع حریف با دونفر
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
parries U دفع کردن حمله حریف
hooking U سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
to overcrow one's rival U از پیروزی بر حریف شادی کردن
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
interference U سد کردن غیرمجاز راه حریف
shoulder block U سد کردن حریف با ضربه شانه
vendor U کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
vendors U کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
recreate U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
to row back <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
hook check U سد کردن راه چوب حریف ازعقب
near all U نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
hip check U سد کردن راه حریف با کمر وباسن
overplay U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
triple team U سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
overplaying U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
wraparound check U سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
overplays U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
change of engagement U وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
to backtrack <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
kneeing U خطای سد کردن راه حریف بازانو
sweat out U بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
it tends to ruin him U وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
disengage U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengaging U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbing U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
flea flicker U پاس اشفته برای گیج کردن حریف
disengages U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabs U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
speared U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spearing U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
angle block U سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
clippings U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
ceding parry U کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
dnc U Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
poke check U فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
stunts U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
atari U نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
personal U محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
clinches U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
flowcharting symbol U علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
touch football U نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
doubled up U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
indian check U سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
exerciser U وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
to the fore U فراهم
whorl U فراهم
whorls U فراهم
congestion U فراهم امدگی
get-togethers U فراهم اوردن
unaccommodated U فراهم نشده
to come about U فراهم شدن
to d. on U فراهم اوردن
collector U فراهم اورنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com