English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drone U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drones U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droning U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uniforms U یکنواخت یکنواخت کردن
uniform U یکنواخت یکنواخت کردن
buzzed U وزوز کردن
buzzes U وزوز کردن
buzzing U وزوز کردن
hums U وزوز کردن
bumb U وزوز کردن
bombinate U وزوز کردن
bole U وزوز کردن
buzz U وزوز کردن
bumbles U وزوز کردن
hummed U وزوز کردن
hum U وزوز کردن
bumbled U وزوز کردن
bumble U وزوز کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
zooms U با صدای وزوز حرکت کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
distortion U تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
zoom U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoomed U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zooms U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
distortions U تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
standardize U یکنواخت کردن
standardises U یکنواخت کردن
harmonised U یکنواخت کردن
standardizing U یکنواخت کردن
level out U یکنواخت کردن
standardised U یکنواخت کردن
standardizes U یکنواخت کردن
standardising U یکنواخت کردن
harmonized U یکنواخت کردن
standardization U یکنواخت کردن
harmonises U یکنواخت کردن
harmonising U یکنواخت کردن
harmonizing U یکنواخت کردن
harmonizes U یکنواخت کردن
harmonize U یکنواخت کردن
trim U یکنواخت کردن با قیچی
man power leveling U یکنواخت کردن نیروی انسانی
equalising U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
pave U [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
capacitor intel filter U شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
raster graphics U روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
hums U وزوز
fizzle U وزوز
hummed U وزوز
droning U وزوز
drone U وزوز
droned U وزوز
zippy U پر از وزوز
drones U وزوز
hum U وزوز
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
buzzed U وزوز ورور
buzz U وزوز ورور
buzzes U وزوز ورور
buzzing U وزوز ورور
intercarrier buzz U وزوز مخلوط
whir U صدای وزوز
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
grid hum U صدای وزوز شبکه
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
greets U درود گفتن تبریک گفتن
greet U درود گفتن تبریک گفتن
greeted U درود گفتن تبریک گفتن
ranten U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranted U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranting U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rants U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
complements U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
rant U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
declares U افهار کردن گفتن
come out with <idiom> U بیان کردن ،گفتن
declaring U افهار کردن گفتن
declare U افهار کردن گفتن
turn thumbs down <idiom> U رد کردن،نپذیرفتن ،نه گفتن
have it <idiom> U گفتن ،ادعا کردن
rumour U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumoured U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumours U شایعه گفتن و یا پخش کردن
hallucinating U هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinates U هذیان گفتن اشتباه کردن
citing U اتخاذ سند کردن گفتن
hallucinated U هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinate U هذیان گفتن اشتباه کردن
cited U اتخاذ سند کردن گفتن
lecturing U سخنرانی کردن خطابه گفتن
rumors U شایعه گفتن و یا پخش کردن
gratulate U تبریک گفتن سلام کردن
lectures U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecture U سخنرانی کردن خطابه گفتن
cites U اتخاذ سند کردن گفتن
rumored U شایعه گفتن و یا پخش کردن
abdicating U تفویض کردن ترک گفتن
abdicates U تفویض کردن ترک گفتن
abdicated U تفویض کردن ترک گفتن
abdicate U تفویض کردن ترک گفتن
cite U اتخاذ سند کردن گفتن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
rumor U شایعه گفتن و یا پخش کردن
tongues U گفتن دارای زبانه کردن
welcoming U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcome U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomes U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
enouce U بیان کردن بصراحت گفتن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
iterate U دوباره گفتن بازگو کردن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
welcomed U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
affirming U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
affirmed U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
jaber U وراجی کردن تند و ناشمرده گفتن
to mince matters U از گفتن راستی فرو گذار کردن
Easier said than done . <proverb> U گفتن سهل تر از عمل کردن است .
affirms U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
asynchronous U ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
taunt U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunted U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunting U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunts U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to be rude to any one U به کسی بی احترامی کردن کسیرا ناسزا گفتن
to wheeze out U باخس خس گفتن با سینه تنگ ادا کردن
to speak one's mind U اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
sputtered U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
dogmatize U امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
cant U باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
monotonous U یکنواخت
steady U یکنواخت
monotone U یکنواخت
steadied U یکنواخت
steadiest U یکنواخت
steadies U یکنواخت
smoothly U یکنواخت
same U یکنواخت
steadying U یکنواخت
uniform U یکنواخت
monotonic U یکنواخت
uniforms U یکنواخت
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
droning U سخن یکنواخت
uniformly U بطور یکنواخت
uniform sand U ماسه یکنواخت
uniform flow U جریان یکنواخت
uniform field U میدان یکنواخت
invariable U یکنواخت نامتغیر
uniform distribution U توزیع یکنواخت
solid-shade dyeing U رنگرزی یکنواخت
sing-song U صدایمصنوعی و یکنواخت
continuous current U جریان یکنواخت
sing-songs U شعر یکنواخت
drone U سخن یکنواخت
sing-songs U صدایمصنوعی و یکنواخت
level tone U اهنگ یکنواخت
droned U سخن یکنواخت
sing-song U شعر یکنواخت
monotonously U بطور یکنواخت
drones U سخن یکنواخت
flat rate U نرخ یکنواخت
standardization U یکنواخت سازی
uniform aggregate U مصالح ریزدانه یکنواخت
standards U همگون یکنواخت یکجور
flat U یکنواخت پایین دست
standard U همگون یکنواخت یکجور
flattest U یکنواخت پایین دست
uniformly distributed load U بار گسترده یکنواخت
uniformly distribution load U بار گسترده یکنواخت
equilibrium U یکنواخت شدن رنگینه ها
drab U یکنواخت وخسته کننده
level colour U رنگ یکدست یا یکنواخت
drabber U یکنواخت وخسته کننده
drabbest U یکنواخت وخسته کننده
power line filter U یکنواخت کننده برق
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
continuous duty U کار مداوم یکنواخت
to level off U یکنواخت شدن [ناحیه ای]
singsong U بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
uninterrupted duty U کار مداوم غیر یکنواخت
sing-song U دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-songs U دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
to get into a rut U یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
despotic network U شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
asynchronous U اتصال به کامپیوتر برای دستیابی غیر یکنواخت به داده
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com