English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sinusitis U ورم درون حفرههای سر یا جیبهای هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sinuses U درون حفرههای پیشانی وگونه ها
sinus U درون حفرههای پیشانی وگونه ها
lunar craters U حفرههای ماه
antrum U حفرههای بدن
moon craters U حفرههای ماه
octahedral holes U حفرههای هشت وجهی
locular U دارای حفرههای کوچک
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
acinarious U پوشیده شده از حفرههای کروی
tamp U دوباره پرکردن حفرههای ازمایشی
teethridge U برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قراردارد
airlift service U سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
holiday U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing U عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief U افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel U گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
flak U گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
air scoop U چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
fly through U عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air interdiction U عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air pilots U خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air superiority U برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
aviation pay U معاش هوایی سختی خدمت هوایی
in line processing U پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air branch U قسمت هوایی رسته هوایی
aired U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
notice to airmen U اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material U ماتریل هوایی وسایل هوایی
airs U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
septum U حفرههای بینی پره بینی
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashes U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air scout U هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
air photographic U شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry U علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
airlift capacity U مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
air search attack unit U تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
channel airlift U سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
trimetrogon U عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
air survey photography U عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
combat airlift support U پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
trunkair route U مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
tactical air control center U مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
chalk number U شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
endocarp U درون بر
inward U درون
in the recesses of the heart U در درون دل
endogenous U درون زا
interior U درون
insides U درون
cores U درون
core U درون
reentrant U درون رو
ben U درون
abintra U از درون
inside U درون
interiors U درون
interiorly U از درون
inhaul line U درون کش
inbound U به درون
inly U از درون
internally U از درون
air position U موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
intramuscular U درون عضلانی
intramuscular U درون ماهیچهای
interstitial U درون شبکهای
idiotropic U درون نگر
talent U درون داشت
immigration U درون کوچی
interior U درونی درون
intracellular U درون یاختهای
intramolecular U درون مولکولی
intramolecular U درون ذرهای
intrapsychic U درون روانی
inborn U درون زاد
talents U درون داشت
intravenous U درون وریدی
intravenously U درون وریدی
innate U درون زاد
introjection U درون فکنی
introflexion U سوی درون
introspection U درون گرایی
intrauterine U درون رحمی
online U درون خطی
introspection U درون نگری
entrance U درون رفت
intrastate U درون کشوری
intrastate U درون ایالتی
intrapersonal U درون فردی
intraindividual U درون فردی
subjectivism U درون گرایی
self reflection U درون اندیشی
intradermal U درون پوستی
influent U درون ریز
intradermic U درون پوستی
ingression U درون روی
insalivate U درون یورش
entranced U درون رفت
entrancing U درون رفت
inlier U درون هشته
inrush U درون یورش
inner directed U درون وابسته
subversion U درون واژگونی
ingrowing U درون رویان
retropulsion U درون ریزی
interiors U درونی درون
inland U درون کشور
introspective U درون نگر
assimilation U درون سازی
introspective U درون نگرانه
pronation U درون گرداندن
intrafusal U درون دوکی
on line U درون خطی
intracranial U درون جمجمهای
intercontinental U درون بری
throughout U از درون وبیرون
inpouring U بسوی درون
inwards or inward U سوی درون
endopsychic U درون روانی
endocardium U درون شامه دل
endobiotic U درون بافتی
feeds U درون گذاشت
inputted U درون گذاشت
endoscope U درون بین
inbreeding U درون همسری
input U درون داد
input U درون گذاشت
located inside U در درون قرارگرفته
emigration U درون کوچکی
feed U درون گذاشت
endosmose U درون راند
inputted U درون داد
endocrinology U درون ریزشناسی
endoderm U درون پوست
entrances U درون رفت
endomorph U درون دگرگون
endolymph U درون- لنف
endogeny U درون زایی
endogenous variable U متغیر درون زا
underground water U اب درون زمین
endophagous U درون خوار
endogenous U درون زاد
endogen U درون زایی
endogamy U درون همسری
endogamous U درون همسری
endoplasm U درون مایه
transcrystalline U درون بلورهای
endothelium U درون پوش
inbuilt U درون بافته
endocrine U درون ریز
insight U درون بینی
insights U درون بینی
entotic U درون گوشی
interpolation U درون گیری
interpolations U درون یابی
introversion U درون گرایی
autochthonous U درون خیز
interpolations U درون گیری
ataraxia U ارامش درون
talented U درون داشت
introvert U درون گرا
entoderm U درون پوست
interpolation U درون یابی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com