Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bourrelet
U
ورم تمرکز گلوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
grommet
U
حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
ogive
U
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
Other Matches
concentrate
U
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates
U
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrating
U
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentration
U
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentrations
U
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
trend
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
fire ball
U
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
clue
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
frangible bullet
U
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
dud
U
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof
U
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
nuclear stalemate
U
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
square base
U
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
side spray
U
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
concentration
U
تمرکز
centralisation
U
تمرکز
focusing
U
تمرکز
concentrations
U
تمرکز
centralization
U
تمرکز
centering
U
تمرکز
yeep joung
U
تمرکز
concentative
U
تمرکز دهنده
concentrating
U
تمرکز دادن
stress concentration
U
تمرکز تنش
retains
U
تمرکز دادن
concentration ratio
U
نسبت تمرکز
data concentration
U
تمرکز داده
post deflection focusing
U
تمرکز پس از انحراف
concentrations
U
تمرکز عده ها
period of concentration
U
زمان تمرکز
visual focusing
U
تمرکز دیداری
centering tool
U
ابزار تمرکز
center spuare
U
زاویه تمرکز
decentralization
U
عدم تمرکز
automatic focusing
U
تمرکز خودکار
concentrate
U
تمرکز کردن
totalitarianism
U
تمرکز گرایی
concentrate
U
تمرکز دادن
concentrates
U
تمرکز کردن
concentrates
U
تمرکز دادن
cathexis
U
تمرکز روانی
center
U
تمرکز یافتن
concentrating
U
تمرکز کردن
concentration of fire
U
تمرکز اتش
centralist
U
طرفدار تمرکز
degree of centralization
U
درجه تمرکز
ionic focusing
U
تمرکز با گاز
electromagnetic focusing
U
تمرکز الکترومغناطیسی
centred
U
تمرکز یافتن
retain
U
تمرکز دادن
magnetic focusing
U
تمرکز الکترومغناطیسی
electron focusing
U
تمرکز الکترون
electrostatic focusing
U
تمرکز الکتروستاتیکی
centre
U
تمرکز یافتن
focalization
U
تمرکز در کانون
focusing coil
U
پیچک تمرکز
focusing control
U
تنظیم تمرکز
focusing magnet
U
مغناطیس تمرکز ده
gas focusing
U
تمرکز با گاز
centers
U
تمرکز یافتن
horizontal integration
U
تمرکز افقی
retaining
U
تمرکز دادن
centralists
U
طرفدار تمرکز
concentration
U
تمرکز عده ها
concentration ratio
U
نرخ تمرکز
retained
U
تمرکز دادن
cost center
U
تمرکز هزینه
centered
U
تمرکز یافتن
crossover
U
تمرکز نخستین
line concentrator
U
تمرکز کننده خط
decentralising
U
عدم تمرکز دادن
concentrate
U
تمرکز دادن تغلیظ
decentralises
U
عدم تمرکز دادن
decentralize
U
عدم تمرکز دادن
decentralizes
U
عدم تمرکز دادن
mass
U
تمرکز قوای جنگی
concentrates
U
تمرکز دادن تغلیظ
massing
U
تمرکز قوای جنگی
decentralizing
U
عدم تمرکز دادن
masses
U
تمرکز قوای جنگی
centralized design
U
طراحی تمرکز یافته
self focus
U
تنظیم تمرکز خودکار
concentration area
U
منطقه تمرکز اتش
decentralised
U
عدم تمرکز دادن
massing of fire
U
تمرکز دادن اتشها
critical concentration
U
میزان تمرکز بحرانی
concentrating
U
تمرکز دادن تغلیظ
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
centralised
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralises
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralising
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralize
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralizes
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
authoritarianism
U
فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
concenter
U
تمرکز دادن تغلیظ کردن
electron beam focusing
U
تمرکز دهی اشعه الکترونی
centralizing
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralism
U
سیستم تمرکز در اداره مملکت
gather writer
U
تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
centralised
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
localization
U
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
statism
U
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
decentralism
U
سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
hit the high spots
<idiom>
U
روی نکته اصلی تمرکز کردن
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
U
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
permanent magnet focusing
U
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet centering
U
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
Zionism
U
نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
centralises
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
pools
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pooled
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pool
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
cathectic
U
وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
centralizing
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralising
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralize
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralizes
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
Zionist
U
طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
authoritarian
U
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarians
U
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
condenser
U
الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
lead collision course
U
مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
angle of arrival
U
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
tabbing
U
ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
neoclassical economics
U
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
silicon valley
U
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
departmentalism
U
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
line shot
U
گلوله در خط
cartridges
U
گلوله
fire ball
U
گلوله
glomerule
U
گلوله رگ
shell proof
U
ضد گلوله
bullet-proof
U
ضد گلوله
cannon proof
U
ضد گلوله
cartridge
U
گلوله
projectile
U
گلوله
globe
U
گلوله
shots
U
گلوله
roundest
U
گلوله
shot
U
گلوله
gunshot
U
گلوله
gunshots
U
گلوله
clues
U
گلوله نخ
rounds
U
گلوله ها
clue
U
گلوله نخ
bullet
گلوله
bullets
U
گلوله
pellet
U
گلوله
globes
U
گلوله
ball
U
گلوله
round
U
گلوله
live round
U
گلوله جنگی
gunshot wound
U
زخم گلوله
loading tray
U
سینی پر کن گلوله
fragments
U
بسک گلوله
starshell
U
گلوله منور
hits
U
اصابت گلوله
illuminating shell
U
گلوله منور
illumination round
U
گلوله منور
blobs
U
گلوله حباب
impact
U
اصابت گلوله
incendiary
U
گلوله اتش زا
plumb
U
گلوله سربی
single shot
U
گلوله منفرد
hit
U
اصابت گلوله
line of impact
U
خط اصابت گلوله
buckshot
U
گلوله سربی
impacts
U
اصابت گلوله
fragmenting
U
بسک گلوله
potshot
U
گلوله هوایی
trajectories
U
مسیر گلوله
shells
U
گلوله توپ
projectile flat
U
سکوی گلوله
shelling
U
گلوله توپ
shell
U
گلوله توپ
bombardments
U
گلوله باران
rotating band
U
کمربند گلوله
trajectories
U
خط سیر گلوله
sugarplum
U
گلوله نبات
trajectory
U
خط سیر گلوله
fragment
U
بسک گلوله
leads
U
شاقول گلوله
lead
U
شاقول گلوله
number of rounds
U
تعداد گلوله ها
lost
U
گلوله ناپیدا
ounce of lead
U
گلوله سربی
piercing shell
U
گلوله ثاقب
plumb bob
U
گلوله شاقول
bombardment
U
گلوله باران
conglobate
U
گلوله شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com