Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
strudel
U
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
baked meat
U
شیرینی اردی غذای پخته
bakemeat
U
شیرینی اردی غذای پخته
stroganoff
U
گوشت پخته نازک با خردل
apple dumpling
U
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
puff pastry
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
flaky pastry
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
U
خمیر ورقه ای
[غذا و آشپزخانه]
gold leaf
U
ورقه طلای نازک
tinfoil
U
حلبی ورقه نازک قلعی
rashers
U
ورقه نازک گوشت سرخ کردنی
rasher
U
ورقه نازک گوشت سرخ کردنی
copper foil
U
ورقه بسیار نازک مسی ورقه مسی زرورق مسی
crouton
U
ورقه نازک نان برشته یاسرخ شده
croutons
U
ورقه نازک نان برشته یاسرخ شده
gigot
U
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
hominy
U
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
shallot
U
پیاز کوچک لوله نازک
shallots
U
پیاز کوچک لوله نازک
rf
U
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
pastille
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastilles
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastile
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastil
U
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
metallic thread
U
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
helical wave guide
U
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
insinuative smile
U
لبخندی که برای خود شیرینی یا خود جا کنی باشد
guns
U
توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
gun
U
توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
foliate
U
ورقه شده ورقه ورقه شدن
marmolite
U
یک جور سنگ سماق ورقه ورقه که رنگ ان کمی سبزاست
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
flakiness
U
خاصیت چیزی که ورقه ورقه است
laminate
U
ورقه ورقه ورقه ورقه کردن
howitzer
U
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
to shell off
U
ورقه ورقه شدن ورامدن
interlaminate
U
ورقه ورقه بین هم گذاردن
layer
U
مطبق کردن ورقه ورقه
layers
U
مطبق کردن ورقه ورقه
sheets
U
ورقه ورقه کردن ورقه
flaky
U
ورقه ورقه ورقه شونده
sheet
U
ورقه ورقه کردن ورقه
cleavage
U
ورقه ورقه شدگی
spall
U
ورقه ورقه کردن
sheets
U
متورق ورقه ورقه
exfoliaion
U
ورقه ورقه شدن
sheet
U
متورق ورقه ورقه
delaminate
U
ورقه ورقه شدن
exfoliate
U
ورقه ورقه شدن
cleavages
U
ورقه ورقه شدگی
laminate
U
ورقه ورقه شدن
lamination
U
ورقه ورقه شدن
hoses
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end
U
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst
U
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni
U
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
U
لوله خروجی بیضه لوله منی
cable weft
U
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
underdone
U
کم پخته
terracotta
U
گل پخته
riper
U
پخته
coction
U
پخته
ripest
U
پخته
ripe
U
پخته
boiled
U
پخته شده
half baked
U
نیم پخته
half-baked
U
نیم پخته
dough baked
U
نیم پخته
soden
U
نیم پخته
sunbaked
U
افتاب پخته
samel
U
نیم پخته
spatchcock
U
بشتاب پخته
biffin
U
سیب پخته
well done
U
خوب پخته
sodden
U
نیم پخته
burnt brick
U
خشت پخته
fired brick
U
اجر پخته
slack baked
U
نیم پخته
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline
U
با خط لوله لوله کشی کردن
oviduct
U
لوله رحمی لوله فالوپ
sockets
U
بست لوله دوراهی لوله
convenience food
U
خوراک پیش پخته
rare
U
لطیف نیم پخته
underdo
U
نیم پخته کردن
rarest
U
لطیف نیم پخته
rarer
U
لطیف نیم پخته
cold cuts
U
گوشت پخته سرد
liverwurst
U
سوسیس جگر پخته
well-done steak
U
استیک کاملا پخته
convenience foods
U
خوراک پیش پخته
arch brick
U
اجر زیاد پخته
He has cooked a pottage for you.
<proverb>
U
برایت آش پخته است .
boild egg
U
تخم مرغ پخته
underbaked
U
نیم پخته ناپخته
it was cooked to rags
U
انقدر پخته شدکه له شد
hard baked
U
سفت پخته شده
warmed over
U
دوباره پخته شده
sunny side up
U
فقط یک طرفش پخته
luncheon meat
U
گوشت پخته و آماده
it is half cooked
U
نیم پخته است
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
I want my steak well done.
U
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
body brick
U
اجر خوب پخته شده
warmed over
U
زیادتر ازمعمول پخته شده
first class brick
U
اجر خوب پخته شده
boild egg hard
U
تخم مرغ پخته سفت
boild egg soft
U
تخم مرغ پخته عسلی
overdone
U
خیلی پخته و سرخ شده
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
medium steak
U
استیک متوسط سرخ یا پخته شده
Cooked vegetables digest easily.
U
سبزی پخته زود هضم است.
pale brick
U
اجری که خوب پخته نشده است
succotash
U
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
cow heel
پاچه گاو پخته و دلمه شده
back to battery
U
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
dumplings
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumpling
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
hash
U
گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
The project is not fully developed yet.
U
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
baked beans
U
لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
well done
[fully cooked]
<adj.>
U
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
fully cooked
<adj.>
U
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
pulp
U
خمیر
mush
U
خمیر
dough
U
خمیر
pasted
U
خمیر
paste
U
خمیر
pastes
U
خمیر
pasting
U
خمیر
duff
U
خمیر
unguent
U
خمیر
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
waffle
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffles
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
The meet is overdone.
این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
waffling
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
leaven
U
خمیر مایه
mush
U
خمیر نرم
toothpastes
U
خمیر دندان
leaven
U
خمیر ترش
leavening
U
خمیر مایه
kneads
U
خمیر کردن
leavening
U
خمیر ترش
leavens
U
خمیر مایه
soden
U
خمیر سست
papier mache
U
خمیر کاغذ
cement paste
U
خمیر سیمان
puff paste
خمیر پف دار
commutator compound
U
خمیر جابجاگر
pap
U
خمیر نرم
lime paste
U
خمیر اهک
sourdough
U
خمیر ترش
knead clay by hand
U
خمیر کردن
kneaded
U
خمیر کردن
knead
U
خمیر کردن
leavens
U
خمیر ترش
kneading
U
خمیر کردن
sour dough
U
خمیر ترش
levigate
U
خمیر کردن
matzo
U
خمیر فطیر
impaste
U
خمیر گرفتن
impaste
U
خمیر کردن
masticate
U
خمیر کردن
masticating
U
خمیر کردن
matzoh
U
خمیر فطیر
masticated
U
خمیر کردن
carton-pierre
U
خمیر کاغذ
masticates
U
خمیر کردن
wood pulp
U
خمیر چوپ
wood pulp
U
خمیر چوب
oakum
U
خمیر بتونه
temper
U
خمیر کردن
dentifrice
U
خمیر دندان
tempered
U
خمیر کردن
tempers
U
خمیر کردن
malaxate
U
خمیر کردن
tooth paste
U
خمیر دندان
malax
U
خمیر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com