Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
train
U
ورزش کردن
trained
U
ورزش کردن
trains
U
ورزش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
exercise
U
ورزش تمرین کردن
exercised
U
ورزش تمرین کردن
exercises
U
ورزش تمرین کردن
sport
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
to exercise is use ful
U
ورزش کردن سودمند است
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
to make a substitution
U
عوض کردن بازیگر
[ورزش]
to substitute out
[players]
U
عوض کردن بازیگر
[ورزش]
to stonewall
U
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
to defend aggressively
U
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
Other Matches
cartwheel
[gymnastics exercise]
U
چرخ فلک
[ورزش ژیمناستیک]
[ورزش]
flannels
U
ورزش
flannel
U
ورزش
callisthenics
U
ورزش
sport
U
ورزش
p.exercise
U
ورزش
gymnastics
U
ورزش
sported
U
ورزش
exercises
U
ورزش
sports
U
ورزش
exercised
U
ورزش
exercise
U
ورزش
physical exercise
U
ورزش
goal
U
گل
[ورزش]
exercize
U
ورزش
pastimes
U
ورزش
pastime
U
ورزش
gymnastical
U
ورزش
to miss the goal
U
به گل نزدن
[ورزش]
ringside
U
در کنارصحنه ورزش
athleticism
U
ورزش گرایی
amateurism
U
ورزش اماتوری
practises
U
ورزش تمرین
fine drawn
U
نتیجه ورزش
ploys
U
امر ورزش
exerciser
U
اسباب ورزش
practising
U
ورزش تمرین
gymnastics
U
ورزش ژیمناستیک
practise
U
ورزش تمرین
practicing
U
ورزش تمرین
sportswear
U
لباس ورزش
to miss the goal
U
گل نکردن
[ورزش]
angling
U
ورزش ماهیگیری
coached
U
مربی ورزش
callisthenics
U
ورزش سبک
head spring
U
ورزش واکروبات با سر
coach
U
مربی ورزش
coaches
U
مربی ورزش
goal scorer
U
گلزن
[ورزش]
sweat pants
U
شلوار ورزش
gymnastically
U
ازراه ورزش
gymnastically
U
ازلحاظ ورزش
workout
U
ورزش روزانه
fishing
U
ورزش ماهیگیری
sport palace
U
کاخ ورزش
skiing
U
ورزش اسکی
canoeing
U
ورزش با کانو
playsuit
U
لباس ورزش
ploy
U
امر ورزش
pull over
U
پیراهن کش ورزش
ring
U
صحنه ورزش
athletics
U
علم ورزش
professionalism
U
ورزش حرفهای
workouts
U
ورزش روزانه
workouts
U
ورزش شدید
physical therapy
U
ورزش درمانی
sweatshirt
U
پیراهن ورزش
training
U
ورزش کاراموزی
sweatshirts
U
پیراهن ورزش
athlete
U
قهرمان ورزش
workout
U
ورزش شدید
practice
U
ورزش تمرین
athletes
U
قهرمان ورزش
body-building
U
ورزش زیبایی اندام
body building
U
ورزش زیبایی اندام
final whistle
U
سوت پایان
[ورزش]
To score points.
U
امتیاز آوردن ( ورزش )
ball game
U
ورزش یا بازی با توپ
ball games
U
ورزش یا بازی با توپ
game
U
هرنوع ورزش بامقررات
nunchaku
U
نانچیکوهات
[ورزش]
[کونگ فو]
stadium
U
میدان ورزش مرحله
American football
U
فوتبال آمریکایی
[ورزش]
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
stadiums
U
میدان ورزش مرحله
stadia
U
میدان ورزش مرحله
sportsmanship
U
ورزش دوستی مردانگی
nunchuks
U
نانچیکوهات
[ورزش]
[کونگ فو]
danger sticks
U
نانچیکوهات
[ورزش]
[کونگ فو]
sportfishing
U
ورزش ماهیگیری با قلاب ونخ
sportsman
U
ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
fanning
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
xystus
U
ایوان سرپوشیده برای ورزش
sportsmen
U
ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
defence
[British E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
defense
[American E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
fan
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
set a record
U
رکورد بر جای گذاشتن
[ورزش]
fanned
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
to stretch one's legs
U
برای ورزش راه رفتن
fan
U
پشتیبان
[طرفدار]
[هوادار]
[ورزش]
to do
[turn]
a cartwheel
U
چرخ فلک زدن
[در ورزش]
He is an excellent player.
U
عالی بازی می کند ( ورزش )
starting whistle
U
سوت آغاز بازی
[ورزش]
to ease to a victory
U
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
marksman
U
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
international match
U
مسابقه بین المللی
[ورزش]
colosseum
U
امفی تئاتر میدان ورزش
fans
U
پنکه تماشاچی ورزش دوست
out of bounds
U
بیرون از زمین بازی
[ورزش]
Mountaineering . Mountain - climbing .
U
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
i now know the v of exercise
U
اکنون قدر ورزش را میفهمم
marksman
U
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
dumb bell
U
میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
field events
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
Exercize is good for the health.
U
ورزش برای سلامتی خوب است
field event
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
movement off-the-ball
U
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
bloomers
U
شلوارزنانه گشادکه زنهای ورزش کننده می پوشند
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
blazer
U
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
blazers
U
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
Regular training strengthens the heart and lungs.
U
ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
agoines
U
مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
Training makes the memory absorb more.
U
آموزش
[ورزش حافظه]
باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com