English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
essence U وجود ماهیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
navigate U ماهیت
navigated U ماهیت
navigates U ماهیت
navigating U ماهیت
quiddity U ماهیت
essence U ماهیت
nature U ماهیت
natures U ماهیت
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
natures U ماهیت خوی
transubstantiation U قلب ماهیت
human nature U ماهیت آدم
transmutation U قلب ماهیت
nature U ماهیت خوی
denaturation U قلب ماهیت
mattering U ماهیت جوهر
mattered U ماهیت جوهر
matter U ماهیت جوهر
mertis of the case U ماهیت دعوی
nature of the operation U ماهیت عملیات
matters U ماهیت جوهر
substantivize U دارای ماهیت کردن
transmutation U قلب ماهیت تکامل
substantiate U ماهیت جسمانی دادن به
substantiated U ماهیت جسمانی دادن به
substantiates U ماهیت جسمانی دادن به
transubstantiate U قلب ماهیت کردن
transshape U تغییر ماهیت دادن
transmutative U قلب ماهیت یافتنی
transmutable U قلب ماهیت یافتنی
coessentiality U هم جوهری وحدت ماهیت
substantiating U ماهیت جسمانی دادن به
ipso facto U بواسطه ماهیت خود فعل
substantive U دارای ماهیت واقعی حقیقی
denature U طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
demur U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
qualities U ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
quality U ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
nature [of things] U سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
demurring U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
anthroposophy U علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
demurs U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
objectify U خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
the nature of the case U ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
His speech was in the nature of an apology. U ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
identified U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmuted U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuting U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
identifying U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identification U حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
entity U وجود
neer do well or well U پی وجود
personality U وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
personalities U وجود
presence U وجود
despite U با وجود
entities U وجود
being U وجود
existence U وجود
existences U وجود
individuation U وجود
in spite U با وجود
d. of constitution U نازکی وجود
d. constitution U وجود نازک
preexistence U تقدم وجود
drink hail U گوارای وجود
begetter U وجود اور
pre existence U تقدم وجود
non ego U غیر وجود
in spite of that U با وجود این
pantheist U معتقدبوحدت وجود
none the less U با وجود این
self assertiveness U ابراز وجود
exists U وجود داشتن
reality U اصالت وجود
nonetheless U بااین وجود
systems U اصول وجود
be U وجود داشتن
system U اصول وجود
person U وجود ذات
to be there U وجود داشتن
fact U وجود مسلم
persons U وجود ذات
viruses U وجود دارد
virus U وجود دارد
realities U اصالت وجود
facts U وجود مسلم
qualities U وجود خصوصیت
individuality U وجود فردی
regardless U با وجود علیرغم
body and soul <idiom> U با تمام وجود
existed U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
Despite the fact that… U با وجود اینکه
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
universe U عالم وجود
quality U وجود خصوصیت
for all that U با وجود همه اینها
hematuria U وجود خون در ادرار
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
preexist U قبلا وجود داشتن
oxaluria U وجود جوهر ترشک
numen U وجود الهی خدا
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
and there an end. U و پایان وجود دارد.
know nothing U منکر وجود خدا
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
preexistent U دارای تقدم در وجود
cosmology U نظام عالم وجود
cosmos U نظام عالم وجود
beget U سبب وجود شدن
cosmologies U نظام عالم وجود
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
objective U دارای وجود خارجی
objectives U دارای وجود خارجی
animalization U وجود مواد حیوانی
atheism U انکار وجود خدا
begets U سبب وجود شدن
begetting U سبب وجود شدن
pantheism U ایین وحدت وجود
nevertheless U با این وجود علیرغم
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
react U تغییر به علت وجود یک ماده
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
albinism U عدم وجود رنگ دانه در بدن
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
homogamy U وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
lactosuria U وجود ماده قندی شیر درپیشاب
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
objectiveness U با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
Inquietude U حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
xanthoma U وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
cosmogony U خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
addressing U دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Trinity U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com