English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assigner U واگذار کننده انتقال دهنده
assignor U واگذار کننده انتقال دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
colminator U تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
assignor U واگذار کننده
ceder U واگذار کننده
alienor U واگذار کننده
renunciant U واگذار کننده
grantor U واگذار کننده
grantor U انتقال دهنده
transporter U انتقال دهنده
transmitter U انتقال دهنده
transferor U انتقال دهنده
transporters U انتقال دهنده
transmitters U انتقال دهنده
transferrer U انتقال دهنده
negotiator U انتقال دهنده
alienator U انتقال دهنده
negotiators U انتقال دهنده
alienor U انتقال دهنده
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
neurotransmitter U انتقال دهنده عصبی
transferor U مصالح انتقال دهنده
transmissivity U نیروی انتقال دهنده
transmissive U انتقال دهنده فرستنده
shaft U محور انتقال دهنده نیرو
shafts U محور انتقال دهنده نیرو
convectors U جسم انتقال دهنده گرما
convector U جسم انتقال دهنده گرما
transfer U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transferring U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers U واگذار کردن نقل کردن انتقال
fibre optics U انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
admissive U داخل کننده اجازه دهنده
promoter U ترقی دهنده ترویج کننده
prolonger U تاخیر دهنده طولانی کننده
truster U نسیه دهنده توکل کننده
promoters U ترقی دهنده ترویج کننده
assentient U قبول کننده رضایت دهنده
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
consummative U تکمیل کننده انجام دهنده
adulterant U پست تر کننده استحاله دهنده
intoxicating U کیف دهنده ازخودبیخود کننده
improver U ترقی کننده بهبودی دهنده
incorporator U تشکیل دهنده ترکیب کننده
mover U پیشنهاد کننده تکان دهنده
indicative U خبر دهنده اشاره کننده
polarizer U متضاد کننده قطبش دهنده
sanatory U علاج کننده بهبودی دهنده
sanative U علاج کننده بهبودی دهنده
tractarian U چاپ کننده ویاانتشار دهنده
multiplier U افزایش دهنده چند برابر کننده
developer U فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developers U فاهر کننده عکس توسعه دهنده
abstergent U شستشو دهنده ماده پاک کننده
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
deictic U بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
laborsaving U تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
settling rounds U گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
conceding U واگذار کردن
concedes U واگذار کردن
conceded U واگذار کردن
remise U واگذار کردن
concede U واگذار کردن
release U واگذار کردن
demise U واگذار کردن
to turn over U واگذار کردن
released U واگذار کردن
cedes U واگذار کردن
cede U واگذار کردن
infeoff U واگذار کردن
allocations U واگذار کردن
gives U واگذار کردن
allocation U واگذار کردن
giving U واگذار کردن
to deliver over U واگذار کردن
ceding U واگذار کردن
to make over U واگذار کردن
releases U واگذار کردن
give U واگذار کردن
surrendered U واگذار کردن
entrusting U واگذار کردن
entrusts U واگذار کردن
surrender U واگذار کردن
abdicated U واگذار کردن
abdicates U واگذار کردن
abdicating U واگذار کردن
transferring U واگذار کردن
transferred U واگذار شده
transfers U واگذار کردن
vested U واگذار شده
assignments U واگذار کردن
transfer U واگذار کردن
ceded U واگذار شده
abdicate U واگذار کردن
authorization U واگذار کردن
relegates U واگذار کردن
assigns U واگذار کردن
assignment U واگذار کردن
assigned U واگذار کردن
assign U واگذار کردن
relegated U واگذار کردن
relegate U واگذار کردن
assigning U واگذار کردن
authorisations U واگذار کردن
relegating U واگذار کردن
surrenders U واگذار کردن
entrust U واگذار کردن
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
bequeath U بکسی واگذار کردن
assignment of tasks U واگذار کردن وفایف
bequeathing U بکسی واگذار کردن
bequeaths U بکسی واگذار کردن
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
reallocation U مجددا واگذار کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
bequeathed U بکسی واگذار کردن
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
vest a property in someone U ملکی را به کسی واگذار کردن
ceded portfolio U اوراق بهادار واگذار شده
to bargain a way U درازای چیزی واگذار کردن
to sell out U بدیگری واگذار کردن ورفتن
deed U سند باقباله واگذار کردن
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
deeds U سند باقباله واگذار کردن
quitclaim U چشم پوشیدن از واگذار کردن
submit U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
appropriation U اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
submitting U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
to give place to U جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
disposal U انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
pick up U واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
delegatee U کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
dower U درCL این مقدار معادل ثلث کل دارایی مرد اعم از اعیان وعرصه است که به طریق عمری به زوجه اش واگذار میشود
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
grant U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
entrusting U واگذار کردن تفویض کردن
entrust U واگذار کردن تفویض کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com