Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parasyntheton
U
واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pause upon a word
U
روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
linguistics
U
علم السنه واشتقاق لغات وساختمان وترکیب کلمات وصرف ونحو لسانیات
lexical
U
واژهای
one word sentence
U
جمله تک واژهای
halophrastic language
U
زبان تک واژهای
to p an element to a word
U
جزئی از سر واژهای دراوردن
to insert a letter in a word
U
حرفی را در میان واژهای جادادن
keyword macro
U
درشت دستور کلید واژهای
pseudochromesth
U
رنگ بینی کاذب واژهای
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
an inseparable prefix
U
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
nonce word
U
واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
paronymy
U
اشتقاق
derivations
U
اشتقاق
pedigrees
U
اشتقاق
pedigree
U
اشتقاق
derivation
U
اشتقاق
derivable
U
قابل اشتقاق
back formation
U
اشتقاق معکوس
parasynthesis
U
اشتقاق و ترکیب
oxytone
U
واژهای که این نشان روی هجای واپسین ان واقع شود
soever
U
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
etymologically
U
از روی علم اشتقاق
etymologer
U
متخصص علم اشتقاق
etymology
U
علم اشتقاق لغات
etymologies
U
علم اشتقاق لغات
etymologize
U
تحصیل علم اشتقاق کردن
etymologize
U
وجه اشتقاق کلمهای راپیداکردن
paronymous
U
دارای وجه اشتقاق مشترک
onomastics
U
علم اشتقاق لغات و طرزاستعمال انها
back formation
U
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
eponymy
U
اشتقاق اسم قبیله یا شخص یاعشیره ازیک کلمه
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
pervertible
U
ازراه در رو
by ear
U
ازراه گوش
intuitively
U
ازراه انتقال
offensively
U
ازراه تهاجم
intuitively
U
ازراه برهانی
by courtesy
U
ازراه التفات
exegetically
U
ازراه تفسیر
intuitively
U
ازراه کشف
paraphrastically
U
ازراه تفسیر
encouragingly
U
ازراه تشویق
demonstratively
U
ازراه اثبات
foully
U
ازراه خیانت
algebraically
U
ازراه جبر
posteriori
U
ازراه استقرار
heretically
U
ازراه رفض
gymnastically
U
ازراه ورزش
by indirection
U
ازراه تقلب
inferentially
U
ازراه استنباط
catechist
U
ازراه پرسش
interposingly
U
ازراه مداخله
conjugally
U
ازراه زناشویی
diagnostically
U
ازراه تشخیص
inquiringly
U
ازراه استفسار
introspectively
U
ازراه خودنگری
controversially
U
ازراه مباحثه
inquiringly
U
ازراه بازجویی
by sea
U
ازراه دریا
interrogatively
U
ازراه پرسش
to break a way
U
موانع را ازراه خودبرداشتن
catechization
U
ازراه سئوال وجواب
philosophically
U
ازراه حکمت دوستی
basophobia
U
هراس ازراه رفتن
hieroglyphically
U
ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
professionally
U
ازراه پیشه یاکسب
foully
U
ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
glozingly
U
ازراه عیب پوشی
inferentially
U
ازراه نتیجه گیری
ingratiatingly
U
ازراه خود شیرینی
gnosticize
U
ازراه عرفان تشریح کردن
concretionary
U
تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
withdrawals
U
تخلیه مواضع ازراه هوا
rje
U
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
air movements
U
حرکت دادن ازراه هوا
debaueh
U
ازراه درکردن گمراه کردن
long distance
U
ازراه دور تلفن کردن
long-distance
U
ازراه دور تلفن کردن
withdrawal
U
تخلیه مواضع ازراه هوا
endermic
U
ازراه پوستی از ورا پوست
polemically
U
ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
telecommunications access method
U
روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
demonstratively
U
با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
refutation
U
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
intriguingly
U
با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
gamogenesis
U
زاد و ولد ازراه جفت گیری
patronizingly
U
ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
parrotry
U
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
impo
U
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
bob
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobs
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing
U
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
break the bank
<idiom>
U
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
sand crack
U
ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone
U
الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
onomastics
U
علم اللغات علم اشتقاق اسامی
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
structuralism
U
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
remote control
U
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
legitimated
U
درست
legitimating
U
درست
perfect
U
درست
perfected
U
درست
correcting
U
درست
perfecting
U
درست
legitimate
U
درست
corrects
U
درست
true
<adj.>
U
درست
clears
U
درست
clearest
U
درست
clear
U
درست
by the square
U
درست
just
U
درست
conscionable
U
درست
well advised
U
درست
clearer
U
درست
entire
U
درست
Quite
[so]
!
U
درست!
real
<adj.>
U
درست
perfects
U
درست
suitable
<adj.>
U
درست
useful
<adj.>
U
درست
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
درست
incorrect
U
نا درست
exact
U
درست
exacted
U
درست
smack dab
U
درست
exacts
U
درست
plain dealing
U
درست
accurate
U
درست
right as nails
U
درست
right as a trivet
U
تن درست
right as a trivet
U
درست
purposive
<adj.>
U
درست
purposeful
<adj.>
U
درست
correct
U
درست
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
درست
convenient
<adj.>
U
درست
functional
<adj.>
U
درست
whole
U
درست
practicable
<adj.>
U
درست
practical
<adj.>
U
درست
purpose-built
<adj.>
U
درست
straight
U
درست
straighter
U
درست
straightest
U
درست
straightforward
U
درست
legitimates
U
درست
orthographically
U
درست
aright
U
درست
proper
U
درست
genuine
U
درست
incorrupt
U
درست
indefectible
U
درست
valid
U
درست
truest
U
درست
truer
U
درست
true
U
درست
by fits and starts
U
درست
veracious
U
درست
sock
U
درست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com