English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pantropic U واقع در مناطق حاره
pantropical U واقع در مناطق حاره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tropical U مناطق حاره
humid tropics U مناطق حاره مرطوبی
terai U کلاه لبه پهن نمدی سفیدپوستان مناطق حاره
supertropical bleach U نوعی ماده ضدعفونی فوق العاده قوی مخصوص مناطق حاره
submarine sanctuaries U مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
reserved area U مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
torrid U حاره
torrid zone U منطقه حاره
sub-tropical U نیمه حاره
tropic U مدارراس الجدی حاره
tropical U مدارراس الجدی حاره
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
calenture U تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
cultivated areas U مناطق مزروعی
avernus U مناطق جهنمی
association areas U مناطق ارتباطی
hazardous locations U مناطق خطر
arctic regions U مناطق قطبی
hinterland U مناطق داخلی کشور
hinterlands U مناطق داخلی کشور
color zones U مناطق گیرنده رنگ
cateran U اهل مناطق مرتفع
havens U مناطق امن دریایی
underdeveloped areas U مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
gap filler U رادارمخصوص پوشش مناطق باز
culture U عوارض شهری مناطق شهرنشین
cultures U عوارض شهری مناطق شهرنشین
culturing U عوارض شهری مناطق شهرنشین
liberated U مناطق ازاد شده ازاشغال دشمن
zonation U طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
havens U مناطق امن از نظر عبور و مروردریایی
rain forest U جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
poach U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
coverage index U کالک نمایش مناطق زیرپوشش شناسایی عکاسی هوایی
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
maritime aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
williwa U وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
jaywalker U پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
jaywalkers U پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
automatic terminal information service U ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
polar regions U مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Brontide U نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
indeed U در واقع
in reality U در واقع
As it were U در واقع
postmortem U پس از واقع
situating U واقع در
situates U واقع در
situate U واقع در
substantially U در واقع
situated or situate U واقع
bestead U واقع
post mortem U پس از واقع
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
Kurdish rug U فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
it lies on the east of U در خاور واقع
to come to pass U واقع شدن
realists U واقع گرا
take place U واقع شدن
lumbar U واقع در کمر
trumped-up U خلاف واقع
trumped up U خلاف واقع
realistic U واقع بین
to take place U واقع شدن
intradermal U واقع در زیرپوست
located inside U تو واقع شده
realistic U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
limitrophe U واقع در مرز
realistically U واقع گرایانه
intramontane U واقع در کوهستان
intralogical U واقع در حدودمنطق
hypodermal U واقع در زیرپوست
situated or situate U واقع شده
dereism U واقع گریزی
sinisteral U واقع درسمت چپ
dichasial U واقع در دو طرف
sincipital U واقع در جلوی سر
life like U واقع نما
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
extraception U واقع نگری
haemal U واقع درسوی دل
procephalic U واقع در جلو سر
extreme position U واقع درمنتهاالیه
centric U واقع درمرکز
capsulate U واقع درکپسول
initiatory U واقع در اول
superjacent U واقع درفوق
intradermic U واقع در زیرپوست
alpha lyrae U نسر واقع
osculant U واقع شونده
intervascular U واقع در میان رگ ها
shipside U واقع در کنارکشتی
postern U واقع درعقب
axile U واقع درمحور
sublunar U واقع در زیرقمر
subjacent U واقع در زیر
precordial U واقع در پیش دل
flight from reality U واقع گریزی
hindering U واقع درعقب
hinders U واقع درعقب
setting up U واقع شده
vega U نسر واقع
realism U واقع گرائی
vanward U واقع درجلو
realism U واقع گرایی
realism U واقع بینی
transpontine U واقع در انسوی پل
hinder U واقع درعقب
occurs U واقع شدن
onshore U واقع در ساحل
sets U واقع شده
down-to-earth U واقع بین
nether U واقع در زیر
occur U واقع شدن
nether U واقع در پایین
set U واقع شده
occurred U واقع شدن
objectivity U واقع بینی
covenant U واقع شود
mean U واقع دروسط
initialed U واقع در اغاز
vertical U واقع در نوک
hindered U واقع درعقب
meanest U واقع دروسط
initialing U واقع در اغاز
down to earth U واقع بین
initialled U واقع در اغاز
untrue U خلاف واقع
occurring U واقع شدن
initialling U واقع در اغاز
initials U واقع در اغاز
situated U واقع شده در
initial U واقع در اغاز
covenants U واقع شود
lies U واقع شدن
lied U واقع شدن
realists U واقع بین
meaner U واقع دروسط
lie U واقع شدن
yonder U واقع درانجا
realist U واقع گرا
realist U واقع بین
situated U واقع در جایگزین
square design U طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
intercililary U واقع در میان ابروها
half way U واقع در نیمه راه
haemal U واقع درسوی چپ سینه
interdental U واقع در میان دو دندان
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
intercellular U واقع در میان یاخته ها
prehepatic U واقع در جلو جگر
hypogastric U واقع در زیر شکم
hypogeous U واقع در شکم خاک
premedial U واقع در نیمه قدامی
premedian U واقع در نیمه قدامی
precostal U واقع در پیش دنده ها
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
interaxial U واقع در میان دو کوه
hypogeal U واقع در شکم خاک
pre ocular U واقع در جلو چشم
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
interdigital U واقع در میان انگشتان
interdigitate U واقع در میان انگشتان
interurban U واقع در میان شهرها
intervertebral U واقع در میان مهره ها
intra uterine U واقع در درون زهدان
intracellular U واقع در درون سلول
right-hand U واقع در دست راست
nodal U واقع درنزدیک گره
left-hand U واقع در سمت چپی
moral realism U واقع نگری اخلاقی
midship U واقع درمیان کشتی
intratelluric U واقع در درون زمین
midmost U واقع در عین وسط
middlemost U واقع در عین وسط
mid most U واقع در عین وسط
it never occurred again U دیگر واقع نشد
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
critical U واقع درمرحله انتقال
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interfacial U واقع در میان دورو
pragmatics U فعال واقع بین
interjacent U در میان واقع شونده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com