English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extracellular U واقع درخارج سلولهای بدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extraterritorial U واقع درخارج قلمرو داخلی خارج مملکتی
exteriorly U درخارج
clambake U اجتماعی درخارج
externality U وقوع درخارج
ectogenic U قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
heterogenesis U تناسل ناهمجنس تولید شده درخارج بدن
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
unipolar U سلولهای عصبی یک قطبی
odontoblast U سلولهای عاج ساز
dendrite U شاخههای متعدد سلولهای عصبی
leukocytoblast U سلولهای موجدگلبولهای سفید خون
somatogenic U ایجادکننده سلولهای جداری وجسمی
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
turgor U ورم سلولهای زنده گیاهی
imperialism U سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
acanthoma U اماس سلولهای خارداربافت پوششی مالپیقی
manubrium U سلولهای استوانهای میان جدار داخلی
exodermis U لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
myeloma U تومور بدخیم سلولهای مغز استخوان
autogenesis U ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
haploid U دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
macromere U سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
epicycloid U منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
unbalanced cell U سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
anoxia U فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
hi res graphics U graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
gonidium U یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
scanner U وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners U وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanned U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scan U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scans U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
situates U واقع در
indeed U در واقع
postmortem U پس از واقع
As it were U در واقع
post mortem U پس از واقع
situating U واقع در
substantially U در واقع
situate U واقع در
bestead U واقع
situated or situate U واقع
in reality U در واقع
initial U واقع در اغاز
osculant U واقع شونده
lumbar U واقع در کمر
initials U واقع در اغاز
precordial U واقع در پیش دل
postern U واقع درعقب
hypodermal U واقع در زیرپوست
initialed U واقع در اغاز
realist U واقع بین
initialing U واقع در اغاز
initialled U واقع در اغاز
realists U واقع گرا
realists U واقع بین
realist U واقع گرا
initialling U واقع در اغاز
situated U واقع در جایگزین
situated U واقع شده در
flight from reality U واقع گریزی
initiatory U واقع در اول
haemal U واقع درسوی دل
intramontane U واقع در کوهستان
alpha lyrae U نسر واقع
intralogical U واقع در حدودمنطق
dichasial U واقع در دو طرف
dereism U واقع گریزی
intradermic U واقع در زیرپوست
intradermal U واقع در زیرپوست
centric U واقع درمرکز
axile U واقع درمحور
intervascular U واقع در میان رگ ها
it lies on the east of U در خاور واقع
extraception U واقع نگری
realistic U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
realistically U واقع گرایانه
extreme position U واقع درمنتهاالیه
located inside U تو واقع شده
trumped up U خلاف واقع
trumped-up U خلاف واقع
limitrophe U واقع در مرز
life like U واقع نما
capsulate U واقع درکپسول
sets U واقع شده
to come to pass U واقع شدن
to take place U واقع شدن
take place U واقع شدن
nether U واقع در پایین
nether U واقع در زیر
realism U واقع گرائی
realism U واقع گرایی
onshore U واقع در ساحل
down to earth U واقع بین
down-to-earth U واقع بین
superjacent U واقع درفوق
realism U واقع بینی
objectivity U واقع بینی
transpontine U واقع در انسوی پل
yonder U واقع درانجا
setting up U واقع شده
set U واقع شده
covenant U واقع شود
covenants U واقع شود
vertical U واقع در نوک
vega U نسر واقع
vanward U واقع درجلو
lie U واقع شدن
hinder U واقع درعقب
sublunar U واقع در زیرقمر
hindering U واقع درعقب
shipside U واقع در کنارکشتی
hinders U واقع درعقب
procephalic U واقع در جلو سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
meaner U واقع دروسط
subjacent U واقع در زیر
mean U واقع دروسط
sincipital U واقع در جلوی سر
sinisteral U واقع درسمت چپ
untrue U خلاف واقع
situated or situate U واقع شده
occur U واقع شدن
lied U واقع شدن
hindered U واقع درعقب
occurred U واقع شدن
meanest U واقع دروسط
lies U واقع شدن
occurring U واقع شدن
occurs U واقع شدن
intermontane U واقع در میان دو کوه
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
interjacent U در میان واقع شونده
interfacial U واقع در میان دورو
interdigital U واقع در میان انگشتان
precostal U واقع در پیش دنده ها
interdental U واقع در میان دو دندان
interdigitate U واقع در میان انگشتان
to come in useful U سودمند واقع شدن
to keep one's feet on the ground <idiom> U واقع بین ماندن
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
interaxal U واقع در میان دو کوه
interaxial U واقع در میان دو کوه
intercellular U واقع در میان یاخته ها
hypogeous U واقع در شکم خاک
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
intercililary U واقع در میان ابروها
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
interurban U واقع در میان شهرها
hypogeal U واقع در شکم خاک
hypogastric U واقع در زیر شکم
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
intermundane U واقع در میان دو جهان
premedian U واقع در نیمه قدامی
pantropical U واقع در مناطق حاره
pantropic U واقع در مناطق حاره
sublunary U واقع در زیر ماه
suboceanic U واقع درعمق اقیانوس
nodal U واقع درنزدیک گره
subocular U واقع درزیر چشم
moral realism U واقع نگری اخلاقی
midship U واقع درمیان کشتی
midmost U واقع در عین وسط
postcardinal U واقع در پشت قلب
pragmatics U فعال واقع بین
premedial U واقع در نیمه قدامی
prehepatic U واقع در جلو جگر
pre ocular U واقع در جلو چشم
situated to the right U واقع دردست راست
southwest U واقع در جنوب غربی
southwestern U واقع در جنوب غربی
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
subsolar U واقع در نواحی گرمسیر
sublingual U واقع درزیر زبان
middlemost U واقع در عین وسط
subsacral U واقع درزیراستخوان خاجی
ventral U واقع بر روی شکم
intracellular U واقع در درون سلول
intra uterine U واقع در درون زهدان
intervertebral U واقع در میان مهره ها
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interseptal U واقع در میان پره ها
interseptal U واقع در میان جدارها
interscapular U واقع در میان دو کتف
interplanetary U واقع در بین سیارات
intratelluric U واقع در درون زمین
it never occurred again U دیگر واقع نشد
superlunar U واقع دربالای ماه
mid most U واقع در عین وسط
superlunary U واقع بر بالای ماه
supraclavicular U واقع دربالای ترقوه
surfacer U جسم واقع در سطح
lobar U واقع در قسمتهای ریه
to suffer wrong U مظلوم واقع شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com