Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
objectivity
U
واقع بینی
realism
U
واقع بینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pragmatic
U
فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
postnasal
U
واقع در یا مربوط به عقب بینی
pragmatics
U
فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
Other Matches
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
pug nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
septum
U
حفرههای بینی پره بینی
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
guided propagation
U
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer
U
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph
U
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
anticipated stock losses
U
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecast
U
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts
U
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
predicting interval
U
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
situate
U
واقع در
bestead
U
واقع
situating
U
واقع در
situated or situate
U
واقع
situates
U
واقع در
indeed
U
در واقع
postmortem
U
پس از واقع
As it were
U
در واقع
in reality
U
در واقع
substantially
U
در واقع
post mortem
U
پس از واقع
occur
U
واقع شدن
dichasial
U
واقع در دو طرف
vega
U
نسر واقع
occurred
U
واقع شدن
transpontine
U
واقع در انسوی پل
vanward
U
واقع درجلو
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
occurs
U
واقع شدن
initiatory
U
واقع در اول
trumped-up
U
خلاف واقع
postern
U
واقع درعقب
nether
U
واقع در پایین
nether
U
واقع در زیر
realist
U
واقع گرا
onshore
U
واقع در ساحل
down to earth
U
واقع بین
down-to-earth
U
واقع بین
dereism
U
واقع گریزی
initialed
U
واقع در اغاز
trumped up
U
خلاف واقع
shipside
U
واقع در کنارکشتی
yonder
U
واقع درانجا
realistically
U
واقع گرایانه
flight from reality
U
واقع گریزی
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
sublunar
U
واقع در زیرقمر
osculant
U
واقع شونده
realists
U
واقع گرا
realists
U
واقع بین
realist
U
واقع بین
procephalic
U
واقع در جلو سر
subjacent
U
واقع در زیر
situated
U
واقع در جایگزین
situated
U
واقع شده در
initials
U
واقع در اغاز
extraception
U
واقع نگری
initialling
U
واقع در اغاز
initialled
U
واقع در اغاز
superjacent
U
واقع درفوق
initial
U
واقع در اغاز
realistically
U
واقع بین
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
hinder
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
hindering
U
واقع درعقب
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
hinders
U
واقع درعقب
realistic
U
واقع گرایانه
realistic
U
واقع بین
sincipital
U
واقع در جلوی سر
to come to pass
U
واقع شدن
situated or situate
U
واقع شده
haemal
U
واقع درسوی دل
lumbar
U
واقع در کمر
to take place
U
واقع شدن
take place
U
واقع شدن
initialing
U
واقع در اغاز
lie
U
واقع شدن
precordial
U
واقع در پیش دل
axile
U
واقع درمحور
realism
U
واقع گرایی
realism
U
واقع گرائی
covenants
U
واقع شود
covenant
U
واقع شود
lied
U
واقع شدن
it lies on the east of
U
در خاور واقع
vertical
U
واقع در نوک
alpha lyrae
U
نسر واقع
intradermic
U
واقع در زیرپوست
capsulate
U
واقع درکپسول
lies
U
واقع شدن
intradermal
U
واقع در زیرپوست
set
U
واقع شده
setting up
U
واقع شده
limitrophe
U
واقع در مرز
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
untrue
U
خلاف واقع
located inside
U
تو واقع شده
sets
U
واقع شده
occurring
U
واقع شدن
life like
U
واقع نما
meanest
U
واقع دروسط
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
centric
U
واقع درمرکز
mean
U
واقع دروسط
meaner
U
واقع دروسط
intramontane
U
واقع در کوهستان
worked
U
موثر واقع شدن
critical
U
واقع درمرحله انتقال
half way
U
واقع در نیمه راه
premedian
U
واقع در نیمه قدامی
pragmatic
U
فعال واقع بین
to suffer wrong
U
مظلوم واقع شدن
haemal
U
واقع درسوی چپ سینه
nocturnal
U
واقع شونده درشب
midmost
U
واقع در عین وسط
terminals
U
واقع در نوک پایان
prehepatic
U
واقع در جلو جگر
hypogastric
U
واقع در زیر شکم
hypogeal
U
واقع در شکم خاک
terminal
U
واقع در نوک پایان
to come in useful
U
سودمند واقع شدن
midship
U
واقع درمیان کشتی
intratelluric
U
واقع در درون زمین
first world
U
واقع دراروپای غربی
situated to the right
U
واقع دردست راست
sublingual
U
واقع درزیر زبان
interdigital
U
واقع در میان انگشتان
acceptableness
U
مقبول واقع شدن
endocardial
U
واقع دردرون قلب
equinoctial
U
واقع درنزدیکی خط استوا
etesian
U
واقع شونده بطورسالیانه
southwest
U
واقع در جنوب غربی
southwestern
U
واقع در جنوب غربی
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
mediated
U
درمیان واقع شدن
nodal
U
واقع درنزدیک گره
mediating
U
درمیان واقع شدن
subsolar
U
واقع در نواحی گرمسیر
subcartilaginous
U
واقع در زیر غضروف
extern
U
فاهری واقع در خارج
laterad
U
واقع درخط افقی
sublunary
U
واقع در زیر ماه
suboceanic
U
واقع درعمق اقیانوس
right-hand
U
واقع در دست راست
moral realism
U
واقع نگری اخلاقی
work
U
موثر واقع شدن
it never occurred again
U
دیگر واقع نشد
ectochondral
U
واقع در سطح غضروف
murals
U
واقع برروی دیوار
surfacer
U
جسم واقع در سطح
mural
U
واقع برروی دیوار
supraclavicular
U
واقع دربالای ترقوه
above
U
مافوق واقع دربالا
superlunary
U
واقع بر بالای ماه
superlunar
U
واقع دربالای ماه
left-hand
U
واقع در سمت چپی
subsacral
U
واقع درزیراستخوان خاجی
subocular
U
واقع درزیر چشم
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
pragmatics
U
فعال واقع بین
ultramarine
U
واقع در انسوی دریا
intermediate
U
در میان واقع شونده
postcardinal
U
واقع در پشت قلب
interscapular
U
واقع در میان دو کتف
interplanetary
U
واقع در بین سیارات
intermural
U
واقع در میان دیوارها
intermundane
U
واقع در میان دو جهان
intermontane
U
واقع در میان دو کوه
intermaxillary
U
واقع در میان ارواره ها
interjacent
U
در میان واقع شونده
interfacial
U
واقع در میان دورو
interdigitate
U
واقع در میان انگشتان
post-natal
U
واقع شونده پس از تولد
interdental
U
واقع در میان دو دندان
post natal
U
واقع شونده پس از تولد
downstairs
U
واقع در طبقه زیر
caudate
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
head
U
دربالا واقع شدن
ciecumoral
U
واقع درگرداگرد دهن
interurban
U
واقع در میان شهرها
cislunar
U
واقع درجو قمر
intertribal
U
واقع در میان قبیله ها
intervertebral
U
واقع در میان مهره ها
pre ocular
U
واقع در جلو چشم
mediates
U
درمیان واقع شدن
lateral
U
واقع درخط افقی
citied
U
واقع شده در شهر
avail
U
دردسترس واقع شدن
caudel
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
interseptal
U
واقع در میان پره ها
interseptal
U
واقع در میان جدارها
intra uterine
U
واقع در درون زهدان
intercolumnar
U
واقع در میان دو ستون
intercililary
U
واقع در میان ابروها
hypogeous
U
واقع در شکم خاک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com