Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cracking
U
وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
wake up
U
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
jobs
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
job
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
aromatic hydrocarbons
U
هیدروکربنهای اروماتیک
coram
U
درحضور
before
U
درحضور
editor
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
thermostats
U
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostat
U
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
escape character
U
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
amulet
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulets
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
octane
U
هیدروکربنهای مایع و پارافینی ایزومریک بفرومول 81H8C
logs
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
QBE
U
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
keypad
U
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
forcing
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
complexes
U
کمپلکس
complex
U
کمپلکس
debutant
U
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
planar complex
U
کمپلکس مسطح
intermediate complex
U
کمپلکس واسطه
labile complex
U
کمپلکس تغییرپذیر
coordinated complex
U
کمپلکس کوئوردینانسی
inert complex
U
کمپلکس بی اثر
sigma complex
U
کمپلکس سیگما
parol arrest
U
جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
marker
U
کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
markers
U
کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
activated complex
U
کمپلکس فعال شده
complexing agent
U
عامل کمپلکس دهنده
complexing agent
U
عامل کمپلکس کننده
sequestering agent
U
عامل کمپلکس دهنده
trapdoors
U
روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
trapdoor
U
روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
spin paired complex
U
کمپلکس اسپین زوج شده
buffer
U
فضای ذخیره سازی موقت برای اینکه داده وارد یا خارج شود
landing wires
U
سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
catalyst
U
کاتالیزور
catalyzer
U
کاتالیزور
accelerating agent
U
کاتالیزور
accelerant
U
کاتالیزور
catalysts
U
کاتالیزور
breakaway
U
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
smash
U
خرد کردن شکستن
smashes
U
خرد کردن شکستن
stave
U
شکستن ریزش کردن
violated
U
شکستن نقض کردن
shatters
U
داغان کردن شکستن
smiting
U
خرد کردن شکستن
violates
U
شکستن نقض کردن
shatter
U
داغان کردن شکستن
smites
U
خرد کردن شکستن
smite
U
خرد کردن شکستن
violate
U
شکستن نقض کردن
cocatalyst
U
کمک کاتالیزور
pseudocatalysis
U
شبه کاتالیزور
homogeneous catalyst
U
کاتالیزور همگن
heterogeneous catalyst
U
کاتالیزور ناهمگن
lindlar's catalyst
U
کاتالیزور لیندلار
zigler catalyst
U
کاتالیزور زیگلر
cat cracking
U
کراکینگ با کاتالیزور
acid catalyst
U
کاتالیزور اسیدی
catforming
U
تبدیل با کاتالیزور
pipping
U
شکستن شکستن وبازشدن
pipped
U
شکستن شکستن وبازشدن
pip
U
شکستن شکستن وبازشدن
pips
U
شکستن شکستن وبازشدن
query
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
oxidizer
U
ترکیب کننده کاتالیزور
biochemical catalyst
U
کاتالیزور زیست شیمیایی
accelerator catalyst
U
کاتالیزور شتاب دهنده
acid catalysis
U
کاتالیزور در محیط اسیدی
friedel crafts catalyst
U
کاتالیزور فریدل- کرافتس
To set the Thames on fire . to do a herculeam task .
U
کمر غول راخم کردن ( شکستن )
squish
U
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
multilation
U
شکستن یا فلج کردن اعضا بدن
returning
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
wobble pump
U
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
texts
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
returned
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
in circuit emulator
U
ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
macro
U
استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
returns
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
text
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
acid catalyzed reaction
U
واکنش کاتالیزور شده با اسید
lay waste
<idiom>
U
خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
crackled
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snaps
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapped
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapping
U
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
logs
U
کلمه رمز و شماره کاربر که در صورت نیاز سیستم راه دور برای وارد شدن خودکار ارسال می شوند
identities
U
عدد یکتا که توسط کلمه رمز استفاده می شدو تا برای کاربر مشخص کند چه زمانی وارد سیستم شود
identity
U
عدد یکتا که توسط کلمه رمز استفاده می شدو تا برای کاربر مشخص کند چه زمانی وارد سیستم شود
log
U
کلمه رمز و شماره کاربر که در صورت نیاز سیستم راه دور برای وارد شدن خودکار ارسال می شوند
raw
U
1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
embedded code
U
بخش ها یا توابعی که به زبان ماشین نوشته شده اند و در برنامه سطح بالا وارد می شوند برای سرعت بخشیدن یا انجام تابع خاص
procedural
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
misdirection
U
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
introduce
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
formats
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
inputting
U
وارد کردن
imported
U
وارد کردن
initiate
U
وارد کردن
initiates
U
وارد کردن
inducts
U
وارد کردن
bring in
U
وارد کردن
inducted
U
وارد کردن
importing
U
وارد کردن
initiating
U
وارد کردن
import
U
وارد کردن
induct
U
وارد کردن
make an entry
U
وارد کردن
initiated
U
وارد کردن
inducting
U
وارد کردن
importing
U
عمل وارد کردن
imported
U
عمل وارد کردن
initiated
U
تازه وارد کردن
initiate
U
تازه وارد کردن
import
U
عمل وارد کردن
blemish
خسارت وارد کردن
enters
U
وارد یا ثبت کردن
roster
U
وارد صورت کردن
rosters
U
وارد صورت کردن
initiating
U
تازه وارد کردن
entered
U
وارد یا ثبت کردن
enter
U
وارد یا ثبت کردن
to exert force
[on]
U
نیرو وارد کردن
[بر]
initiates
U
تازه وارد کردن
inflict casualty
U
خسارت وارد کردن
reimport
U
دوباره وارد کردن
i had scarely arrived
U
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
take a strain
U
وارد کردن فشار به طناب
swear in
U
باسوگند بشغلی وارد کردن
to give somebody a blow
U
به کسی ضربه وارد کردن
swear in
U
با مراسم تحلیف وارد کردن
credits
U
درستون بستانکار وارد کردن
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
credited
U
درستون بستانکار وارد کردن
credit
U
درستون بستانکار وارد کردن
crediting
U
درستون بستانکار وارد کردن
input
U
عمل وارد کردن اطلاعات
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
involving
U
گیر انداختن وارد کردن
involves
U
گیر انداختن وارد کردن
inflict casualty
U
تلفات وارد کردن بدشمن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
involve
U
گیر انداختن وارد کردن
inputted
U
عمل وارد کردن اطلاعات
to sit for an examination
U
در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
initiation
U
وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
ingrate
U
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
scoffing
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhands
U
باپشت راکت ضربت وارد کردن
scoffed
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhand
U
باپشت راکت ضربت وارد کردن
scoffs
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
to enrol somebody
U
کسی را نام نویسی کردن
[ثبت نام کردن]
[درفهرست وارد کردن]
warehousing system
U
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
enters
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
entered
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
keyboarding
U
عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
to e. upon acovnt book
U
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
enter
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
types
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
typed
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feeds
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
keyboarding
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feed
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
feed
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com