Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inwards
U
واردات کالای رسیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imported
U
کالای رسیده
import
U
کالای رسیده
importing
U
کالای رسیده
in wards
U
کالای رسیده
import restrictions
U
محدودیتهای واردات ممانعتهای واردات
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
import
U
واردات
imported
U
واردات
importing
U
واردات
imports
U
واردات
import intensive
U
واردات پر
importation
U
واردات
import documents
U
اسناد واردات
import tariff
U
تعرفه واردات
import charge
U
تعرفه واردات
import charge
U
حقوق واردات
import tariff
U
حقوق واردات
volume of import
U
حجم واردات
import licence
U
جواز واردات
import tariff
U
هزینه واردات
receipts and expenses
U
واردات وصادرات
propensity to import
U
گرایش به واردات
import charge
U
هزینه واردات
import and export
U
واردات و صادرات
restriction of imports
U
محدودیت واردات
import restriction
U
محدودیت واردات
import licences
U
پروانههای واردات
import licences
U
مجوزهای واردات
import licences
U
جوازهای واردات
import duty
U
حقوق واردات
impost
U
مالیات بر واردات
in wards
U
شکمبه و روده واردات
import surcharge
U
حقوق واردات مازاد
import substitution policy
U
سیاست جانشینی واردات
import quotas
U
محدودیت کمی واردات
passive trade balance
U
فزونی واردات بر صادرات
export import bank
U
بانک صادرات واردات
marginal propensity to import
U
میل نهائی به واردات
trade gap
U
تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
balance of trade
U
تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
balance of trade
U
تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
ripe
U
رسیده
headed
U
رسیده
ripest
U
رسیده
riper
U
رسیده
consummated
U
رسیده
consummating
U
رسیده
consummate
U
رسیده
consummates
U
رسیده
mellow
U
رسیده
mellowed
U
رسیده
mellowing
U
رسیده
mellows
U
رسیده
floor length
U
رسیده بکف
approved
U
به تایید رسیده
approvingly
U
به تایید رسیده
climactic
U
باوج رسیده
full fledged
U
بالغ رسیده
new arrived
U
تازه رسیده
over ripe
U
زیاد رسیده
knee high
U
بزانو رسیده
overripe
U
بسیار رسیده
culminant
U
باوج رسیده
new come
U
تازه رسیده
fullest
U
بالغ رسیده
overdue
U
موعد رسیده
ripely
U
بطور رسیده
full
U
بالغ رسیده
Inc
U
به ثبت رسیده
jack in office
U
رسیده است
maturation
U
رسیده شدن
passed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
in
U
:رسیده امده
in-
U
:رسیده امده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
full-fledged
U
بالغ رسیده
It's time
U
وقتش رسیده که
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
aggrieved
U
محنت رسیده مغموم
grown
U
رسیده جوانه زده
indents
U
سفارش رسیده از خارج
parvenus
U
تازه بدوران رسیده
intersection point
U
نقطه بهم رسیده
elvis has left the building
<idiom>
U
[نمایش به اتمام رسیده]
parvenu
U
تازه بدوران رسیده
nouveau riche
U
تازه بدوران رسیده
bequest
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
bequests
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
nouveau-riche
U
تازه بدوران رسیده
indent
U
سفارش رسیده از خارج
antemortem
U
مرگ زود رسیده
nouveaux-riches
U
تازه بدوران رسیده
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
evaluations
U
ارزیابی اخبار رسیده
Did it ever occur to you that …
U
تا کنون بفکرت رسیده که ...
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
U
جانم به لبم رسیده
raised to the purple
U
بپایه مترانی رسیده
pensionable
U
وقت بازنشستگی رسیده
ripen
U
رسیده کردن یاشدن
saturant
U
بحد اشباع رسیده
letterbox
U
جعبهی نامههای رسیده
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
ripening
U
رسیده کردن یاشدن
ripened
U
رسیده کردن یاشدن
on end
<idiom>
U
بنظر به پایان رسیده
letterboxes
U
جعبهی نامههای رسیده
confirmation
U
تایید ازاطلاعات رسیده
ripens
U
رسیده کردن یاشدن
evaluation
U
ارزیابی اخبار رسیده
he has been put to his trumps
U
کاردبه استخوانش رسیده است
if i had brains
<idiom>
U
اگر عقلم رسیده بود
feed water
U
اب رسیده به دیگ بخار ناو
the story is at an end
U
استان به پایان رسیده است
he is up a gum tree
U
کاردبه استخوانش رسیده است
i am nat my last shifts
U
کارد به استخوانم رسیده است
it is high time to go
U
وقت رفتن رسیده است
paprica
U
میوه رسیده فلفل قرمز
perfect
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
it was at its height
U
به منتهای درجه رسیده بود
perfecting
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
patentee
U
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
perfects
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
syngraph
U
تنظیم کنندگان رسیده باشد
it is time i was going
U
وقت رفتن من رسیده است
perfected
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
paprika
U
میوه رسیده فلفل قرمز
Has a letter arrived for me?
U
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
backtell
U
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
embryonic membrane
U
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
irreducibility
U
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
I have just received your letter.
U
کاغذت تازه به دستم رسیده است
the bill has come to maturity
U
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill of has come to mature
U
وعده پرداخت برات رسیده است
heirlooms
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirloom
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
upstarts
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
upstart
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
haricots
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricot
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
Now it is about time to head home!
U
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
ground waves
U
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
young people
U
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
semifinalist
U
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
priming
U
استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
It's time to prepare the meal.
U
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
demand frequency
U
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
centralized items
U
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
stapling
U
کالای عمده
stapled
U
کالای عمده
inferior good
U
کالای پست
naval stores
U
کالای دریایی
merchandise
U
کالای تجارتی
bonded good
U
کالای گمرکی
consumer goods
U
کالای مصرفی
wage good
U
کالای مزدی
staple
U
کالای عمده
shipment
[American]
U
کالای ارسالی
normal good
U
کالای معمولی
normal good
U
کالای عادی
commodity
U
کالای مصرفی
commodities
U
کالای مصرفی
purpose made
U
کالای سفارشی
consignment
U
کالای امانی
consignments
U
کالای امانی
scaron
U
کالای کمیاب
smuggled goods
U
کالای قاچاق
the goods in question
U
کالای موردبحث
shoddy
U
کالای تقلبی
stolen goods
U
کالای مسروقه
knit goods
U
کالای کش بافت
labeled cargo
U
کالای ویژه
luxury good
U
کالای لوکس
smuggled merchandise
U
کالای قاچاق
goods in pledge
U
کالای گروی
consumer's goods
U
کالای مصرفی
jetsam
U
کالای اب اورد
Contraband goods.
U
کالای قا چاق
fakement
U
کالای قلب
end item
U
کالای ضروری
consumer brand
U
کالای پر مصرف
final goods
U
کالای نهائی
import
U
کالای وارده
flotsam
U
کالای اب اورده
imported
U
کالای وارده
dead stock
U
کالای بنجل
importing
U
کالای وارده
giffen good
U
کالای گیفن
easy commodity
U
کالای نا مرغوب
economic good
U
کالای اقتصادی
consignment
U
کالای ارسالی
consigned inventory
U
کالای امانی
limited edition
U
کالای محدود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com