English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cost unit U واحد هزینه یابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marginal costing U هزینه یابی نهائی
marginal costing U هزینه یابی نهایی
cost centre U مرکز هزینه یابی
job costing U هزینه یابی کار
costing and pricing U هزینه یابی و قیمت گذاری
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
unit cost U هزینه واحد
unit cost of labor U هزینه واحد کار
cost unit U هزینه واحد تولید
connects U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connect U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
margin cost U مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
involution U توان یابی قوه یابی
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
accesses U دست یابی
goniometry U زاویه یابی
quadricycle U چهارچرخه یابی
calibration U خصلت یابی
accessing U دست یابی
signal detection U علامت یابی
position finding U موقعیت یابی
extrapolation U برون یابی
sourcing U منابع یابی
error detection U خطا یابی
accessed U دست یابی
access U دست یابی
fringing U ریشه یابی
acquisitions U هدف یابی
orientation U جهت یابی
knowledge acquisition آگاهی یابی
survey U زمینه یابی
surveyed U زمینه یابی
surveys U زمینه یابی
localization U موضع یابی
castaway U عمق یابی
castaways U عمق یابی
obstacle sense U حس مانع یابی
interpolation U درون یابی
fault finding U عیب یابی
achievement U دست یابی
achievements U دست یابی
fault diagnosis U عیب یابی
insinuation U رخنه یابی
fault detection U عیب یابی
summation U مجموع یابی
range finding U مسافت یابی
factoring U عامل یابی
troubleshooting U عیب یابی
troubleshooting U اشکال یابی
mark sensing U نشان یابی
addressing U نشانی یابی
marketing U بازار یابی
interpolation U میان یابی
matchmaking U زوج یابی
ranging U مسافت یابی
orientating U جهت یابی
orientates U جهت یابی
attainment U دست یابی
attainments U دست یابی
positioning U موقع یابی
orientate U جهت یابی
interpolations U میان یابی
interpolations U درون یابی
i. and evdevolution U توان یابی
cost finding U ارزش یابی
acquisition U هدف یابی
levelling U ارتفاع یابی
location U مکان یابی
locations U مکان یابی
termination U پایان یابی
edging U حاشیه یابی
edgings U حاشیه یابی
direction finding U جهت یابی
patterning U طرح یابی
trapping U غلط یابی
extrapolations U برون یابی
debugger U اشکال یابی
aerial target aquisition U هدف یابی هوایی
direction finding aerial U انتن جهت یابی
sound U عمق یابی کردن
sounded U عمق یابی کردن
direction finding U سمت یابی کردن
sounds U عمق یابی کردن
spots U مسافت یابی کردن
parallel access U با دست یابی موازی
extrapolate U برون یابی کردن
interpolating U درون یابی کردن
extender board U وسیله عیب یابی
interpolates U درون یابی کردن
interpolated U درون یابی کردن
interpolate U درون یابی کردن
three dimensional direction finding U جهت یابی فضایی
spot U مسافت یابی کردن
extrapolated U برون یابی کردن
survey tests U ازمونهای زمینه یابی
target aquisition U سیستم هدف یابی
plumb U ژرف یابی کردن
item scaling U مقیاس یابی پرسشها
direction finding U جهت یابی کردن
acoustic minehunting U مین یابی صوتی
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
absurdities test U ازمون مهمل یابی
extrapolating U برون یابی کردن
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
trace U رد یابی کردن نشان
extrapolates U برون یابی کردن
traced U رد یابی کردن نشان
traces U رد یابی کردن نشان
radio direction finding U جهت یابی بی سیم
flash ranging U مسافت یابی نوری
soundest U عمق یابی کردن
detailing U یات و مسیر یابی
random processing U با دست یابی تصادفی
locate mode U باب مکان یابی
direction finding station U پست جهت یابی
ranging pole U شاخصهای مسافت یابی
sound ranging U مسافت یابی صوتی
performance evaluation U ارز یابی کارایی
localization of function U موضع یابی کارکرد
excitor U عصب یابی محرک
attitude survey U زمینه یابی نگرش
quick access U با دست یابی تند
spatial orientation U موقعیت یابی فضایی
space orientation U موقعیت یابی فضایی
detail U یات و مسیر یابی
ranging U مسافت یابی کردن
frigid manners U اطوارخنک یابی مزه
echo sounding U عمق یابی انعکاس صوت
dumb barge U کرجی بی بادبان یابی موتور
disinterestedly U ازروی بی طرفی یابی علاقگی
inelegantly U ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
an unerring aim U نشان درست یابی خطا
knotty pate U ادم خرف یابی کله
paramorphous U دارای خاصیت تغییر یابی
stramline flow U جریان موازی یابی ممانعت
paramorphic U دارای خاصیت تغییر یابی
tomnoddy U ادم خرف یابی کله
snip U ادم کوچک یابی اهمیت
snipped U ادم کوچک یابی اهمیت
snipping U ادم کوچک یابی اهمیت
eventration U جنین بی شکم یابی روده
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
in suspense U درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
quadrantal U مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابی
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
contumeliously U ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
range sensing U تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
quadrantal points U نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
flash ranging location U تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
ES IS U امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
there is no royal road to learning <proverb> U تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
landscape U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaped U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscapes U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaping U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
end system U پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
diagnostic U روش محل یابی خطاها درنرم افزاز یا سخت افزار با بررسی مدارها یا برنامه ها
toll U هزینه
voucher U هزینه
tolls U هزینه
outgo U هزینه
battels U هزینه
overall cost U هزینه کل
out goings U هزینه
tolling U هزینه
overhead expenses U به هزینه
expenditures U هزینه ها
outlays U هزینه
outlay U هزینه
benefit cost analysis U هزینه
levies U هزینه
at someone expense U به هزینه
levying U هزینه
levy U هزینه
expense U هزینه
levied U هزینه
outgoing U هزینه
vouchers U هزینه
expenditure U هزینه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com