English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
auxiliary power unit U واحد قدرت کمکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ground power unit U واحد قدرت زمینی
auxiliary storage U حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
auxiliary machinery U دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
auxiliaries U کمکی
subsidiaries U کمکی
supplementary U کمکی
subsidiary U کمکی
auxiliary U کمکی
secondary U کمکی
ancillary U کمکی
reserve accumulator U انباره کمکی
remedial measure U اندازه کمکی
relieving tackle U تاکل کمکی
auxiliary equipment U وسائل کمکی
dummy antenna U انتن کمکی
artificial antenna U انتن کمکی
artificial aids U وسایل کمکی
relieving arch U طاق کمکی
accommodator U کارگر کمکی
auxiliaries U امدادی کمکی
auxiliary U امدادی کمکی
prony motor U موتور کمکی
auxiliary base line U باز کمکی
auxiliary charger U شارژکننده کمکی
auxiliary ego U خود کمکی
auxiliary target U هدف کمکی
auxiliary target U نقطه کمکی
auxiliary view U نمای کمکی
interpoles U قطبهای کمکی
back up frequency U فرکانس کمکی
interpole U قطب کمکی
intermediate grid U شبکه کمکی
booster magneto U دینام کمکی
booster pump U پمپ کمکی
boostes pump U پمپ کمکی
by pass valve U شیر کمکی
commutating pole U قطب کمکی
auxiliary storage U انباره کمکی
auxiliary storage U انبار کمکی
auxiliary electrode U الکترود کمکی
auxiliary equipment U تجهیزات کمکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary forces U قوای کمکی
auxiliary forces U نیروی کمکی
auxiliary landing field U فرودگاه کمکی
auxiliary memory U حافظ کمکی
auxiliary memory U حافظه کمکی
auxiliary operatich U عمل کمکی
auxiliary operation U عمل کمکی
auxiliary rotor U رتور کمکی
operating supplies U مواد کمکی
coprocessor U پردازنده کمکی
utilitu program U برنامه کمکی
user interface U میانجی کمکی
split pole motor U موتور کمکی
slack variable U متغیر کمکی
boostes transformer U ترانسفورماتور کمکی
accessory U لوازم کمکی
communicating pole U قطب کمکی
sabot U خرج کمکی
auxiliary control surfaces U سطوح فرامین کمکی
astrocyteo U نوعی یاخته کمکی
commutating pole converter U تبدیل گر قطب کمکی
auxiliary flight surfaces U سطوح پرواز کمکی
back end processor U پردازنده کمکی تک منظوره
visual aids U ابزارهای کمکی دیداری
pitman U عضو گروه کمکی
interpole motor U موتور با قطب کمکی
kedge anchor U لنگر کمکی ناو
layshaft U محور دندانه کمکی
lee helm U سکان کمکی ناو
mace utilities U برنامه کمکی میس
igniter pad U کیسه خرج کمکی
navigational grid U شبکه کمکی ناوبری
norton utilities U برنامههای کمکی نورتن
I can't help it. <idiom> U من نمیتونم کمکی کنم.
backup utility U برنامه کمکی پشتیبان
guiding U عضلات کمکی مجاور
downloading utility U برنامه کمکی استقرار
wills U فعل کمکی "خواهم "
sabot U خرج موشکی کمکی
undelete utility U برنامه کمکی احیاء
table utility U برنامه کمکی جدولی
aiding U کمک وسایل کمکی
aided U کمک وسایل کمکی
aid U کمک وسایل کمکی
accessory cells یاخته های کمکی
dozzle U مخزن کمکی تغذیه
willed U فعل کمکی "خواهم "
will U فعل کمکی "خواهم "
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
I'm really not responsible for it. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
build up U نیروی کمکی تقویت نیروها
communicating pole winding U سیم پیچی قطب کمکی
file conversion utility U برنامه کمکی تبدیل فایل
I'm glad I could help. U خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
outline utility U برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
build-ups U نیروی کمکی تقویت نیروها
audiovisual aids U ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
boot U پوشش کمکی روی سم اسب
file transfer utility U برنامه کمکی انتقال فایل
build-up U نیروی کمکی تقویت نیروها
document comparison utility U برنامه کمکی مقایسه مدارک
frapping lines U طناب تعادل کمکی ناو
ingot feeder head U مخزن کمکی تغذیه شمش
screen saver utility U برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
bowsight U وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
file compression utility U برنامه کمکی فشرده کردن فایل
My hands are tied. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
banderillero U عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
help U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
helped U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
commenting U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
helps U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
help U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
comment U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helps U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
commented U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
common U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
heading select feature U عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
commonest U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commoners U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
transaction trailing U ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key U برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
energy U قدرت
force U قدرت
forces U قدرت
forcing U قدرت
nerve U قدرت
nerves U قدرت
potency U قدرت
energies U قدرت
zing U قدرت
strengths U قدرت
strength U قدرت
strong arm U قدرت
capability U قدرت
tension U قدرت
tensions U قدرت
posses U قدرت
vigour U قدرت
posse U قدرت
might U قدرت
commanding U با قدرت
strong-arm U قدرت
inauthoritative U بی قدرت
powering U قدرت
power U قدرت
power takeoff U قدرت
vis U قدرت
strenght U قدرت
vigor U قدرت
ability U قدرت
authority U قدرت
vim U قدرت
sovereignty U قدرت
powers U قدرت
will power <idiom> U قدرت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com